اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

قنــــد پهــلو

#1
من خط زده ام گذشته و حالا را

بيدارم و ترك كرده ام لالا را !



چشمم به دراست و شاد و خونين جگرم

تااينكه بگيرم «سبد كالا »را !


.......................................................................



ديد روباهي پلنگي را به راه

اشك ريزان مي رود با آه و آه !



سينه اش چاك است تا نزديك ناف !

هست در آنجا و تنبانش شكاف !



گفت :« اي آقا پلنگ تيز چنگ !

از چه اي آشفته و داغان و منگ ؟



علت اين ظاهر نافرم چيست ؟

بر چنين احوال تو بايد گريست »!



گفت كه :« حيثيّتم را بُرده اند !

داخل يك كوچه خِفتم كرده اند !



درشبي تاريك با ظلم و ستم

شد تجاوز هم به مالم ،هم خودم !



دردهايم را روايت مي كنم !

مي روم اكنون شكايت مي كنم »!



گفت آن روباه ِ شوخ و خنده رو :

«اي پلنگ نازنين و صلح جو !



اي شده غارت ، شده زخمي ، دَمَر!

بازگرد و از شكايت درگذر !



گرچه بدبختي ّ و بدآورده اي

شكركن زيراكه اكنون زنده اي !



سخت باشد خِفت و بي طاقت شدن !

باتجاوز ،قتل هم غارت شدن !



گر تورا گرگان دريدند از عقب !

از چه غمناكي و نالان اي عجب !



شاخه ي بختت شكوفا مي شود

بعداازاين بخت توهم وا مي شود !



گرشوي در حكمت دنيا دقيق

اين سر آغازي جديداست اي رفيق !


...............................................................

انسان مايه دار غمش فرق مي كند !

باما قيافه و شكمش فرق مي كند !



آن شاعري كه عاشق و آزاده زيسته است

باجيره خوارها قلمش فرق مي كند !



فكر قِرو فِراست زن شخص پولدار

اطوارو نازو زير و بَمَش فرق مي كند !



پايين شهر و تنگي آن كوچه هاش با

بالاي شهرو پيچ و خمش فرق مي كند !



اي دوست چونكه دولت تدبير آمده

دزدي و رشوه دست كمش فرق مي كند !



دزديّ كارمند جديد اداره با

دزدان بانك ها رقمش فرق مي كند !



مارابه قيمت دوسه كيلو خيار داد !

آن كس كه بخشش وكرمش فرق مي كند !


گرد و قلمبه ،مركز عشق و توجّه است !

آقاي ايكس «محترمش» فرق مي كند !


.....................................................................

دراين دنياي بي سامان بشر پشم !

سواد و خواندن و شعرودگر ... پشم !



فقط پول است و پول است و فقط پول

سوادوعشق و شادي و هنر پشم !



ندارد احترام مادرش را

براي بچه گفتار پدر پشم !



نصيحت هاي آقاي معلم

براي نسل نو باشد پسر پشم



ندارم پول تيغ و صاف كردن

رسيده اي خلايق تاكمر پشم !



بيا ريش مرا بتراش حلاج !

براي آن لحاف خود ببر پشم !



مرا دربانك و پشت گيشه ي خود

نيارددرحساب آن شيرنر،پشم !!



گذشته هشت روزازماه و پولم

كشيده ته، غذا شام و سحر پشم !



تصادف كردم وشد درخيابان

دوچرخم پنچرودربا سپر پشم !



سرودن با نوشتن :كار ِبي مزد

كتاب و شاعر والاگهر پشم !



ندارم چون پس اندازي پس ازاين

شب عيد و وطن گردي ، سفر، پشم !



وطن باشد بهشت مايه داران

صفاي ما و بي پول ِ دَمَر پشم !



شنيدم سكته كردي مايه داري

كشيده ريق ِ رحمت را به سر ،پشم !



رضايي شعرتو : بي مزّه باشد

به پيش ِ شاعر صاحب نظر : پشم !!


................................................................

شروع کنید ....... هرچی به ذهنتون میرسه بگید
bethowen ...
پاسخ
 سپاس شده توسط ✘PETER✘ ، ღ✿❤ پـرنیـــــــان ❤✿ღ ، Ƥαяℓσนʂ ϱiяℓ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
قنــــد پهــلو - LIGHT - 07-02-2014، 11:58
RE: قنــــد پهــلو - LIGHT - 07-02-2014، 18:00


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان