05-01-2014، 0:03
ماتوراه بودیم داشتیم میرفتیم ارومیه که توتبریز وایستادیم واسه سال تحویل.
یجا موندیمو سفره هفت سینو پهن کردیم چون ماهرسال هفت سینمون کامله.دوتا خونواده ام بودن یکی سمت چپمون یکیم سمت راستمون.من پاشدم مامان باباموببوسم.زن داداشمم پاشد مامانشو ببوسه شوخی میکردیم.که یهو سمت راستیامون فکرکردن سال تحویل شدوبهم تبریک گفتن پاشدن رفتن.
بعدش من ترقه هارودادم زنداداشم یکم شلوغ بازی دراریم.وقتی ترقه هاروترکوندیم سمت چپیامون فکرکردن سال تحویل شدو اونام رفتن.
ولی یه ربع بعدش سال تحویل شد
ولی حیف که اون سال تبدیل شد به نحس ترینوبدترین سال...
یجا موندیمو سفره هفت سینو پهن کردیم چون ماهرسال هفت سینمون کامله.دوتا خونواده ام بودن یکی سمت چپمون یکیم سمت راستمون.من پاشدم مامان باباموببوسم.زن داداشمم پاشد مامانشو ببوسه شوخی میکردیم.که یهو سمت راستیامون فکرکردن سال تحویل شدوبهم تبریک گفتن پاشدن رفتن.
بعدش من ترقه هارودادم زنداداشم یکم شلوغ بازی دراریم.وقتی ترقه هاروترکوندیم سمت چپیامون فکرکردن سال تحویل شدو اونام رفتن.
ولی یه ربع بعدش سال تحویل شد
ولی حیف که اون سال تبدیل شد به نحس ترینوبدترین سال...