یکی از فانتزیام اینه که
یکیو گیر بیارم یه دل سیر درد و دل کنم باهاش و کل نگفته هامو بهش بگم
و بعد بندازمش زیر قطار بمیره تا حرفام جای دیگه درز نکنه
همیشه آرزوم این بود مخاطب خاصم بهم خیانت کنه
و عکساشو بندازم تو شومینه بسوزه
ولی خوب اولا که عکساشو ندارم ،
دوما من اصلا مخاطب خاص ندارم
و سوما هم بین خودمون بمونه ، شومینه هم نداریم :|
یکی از فانتزیام اینه که بعد یه شکست عشقی
انقد تو کافی شاپ بشینم که صاحبش بیرونم کنه
بعد منم بهش بگم : باشه ! همه منو بیرون کردن …
یکی از قلبش یکی هم از کافی شاپ
بعد اونم با یه حالت خسته ای یه چک بخوابونه تو صورتم که تا افق بندری برم :|
یکی دیگه از فانتزیام اینه بچه دار بشم
اسمشو بذارم پرچم و بفرستمش پُشت بوم
بعد همسرم بگه عزیزم پرچم کجاس ؟
منم بگم پرچم بالاس !
بد دوتایی کلی حال کنیم :|
همیشه دوست داشتم یکى بهم بگه “اما آخه آقاجون !”
منم بگم “اما بى اما ، دیگه م به من نگو آقاجون”
بعدم از کادر برم بیرون که دوربین بره رو صورت اون :lol:
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﺳﻤﻢ ﺳﻬﯿﻞ ﺑﻮﺩ
ﺑﻌﺪ ﯾﻪ ﺯﻥ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺍﺳﻤﺶ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺑﻮﺩ
ﺑﻌﺪ ﻫﻤﻪ ﻓﮏ ﻭ ﻓﺎﻣﯿﻞ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻧﻢ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻦ :
ﺳﺘﺎﺭﻩ ﯼ ﺳﻬﯿﻞ ﺷﺪﯼ
باید یه قوطی نارنجی بخرم و توش اسمارتیز بریزم،
هروقت سردرد داشتم و ازم پرسیدن چی شده ؟
بگم “همون سردردهای همیشگی” و چندتاشو بخورم و بگم آه !
یکى از فانتزیام اینه که :
با پرواز ۴۴۴ ساعت ۴ عازم عامریکا بشم ، هواپیما شروع به پرواز بکنه ، یهو یکی از جاش بلند شه داد بزنه هیچکی از جاش تکون نخوره ! هواپیما رباییده شده توسط من ! :|
بعد یهو دخدر همسایمون از بین جمعیت جیغ بزنه و زن و بچه ها شروع کنن به گریه کردن.
مهماندار ( ترجیحان دختر با قد بین ۱۷۴ تا ۱۷۸ مسلط به زبان فرانسه و مبانی کامپیوتر ) سریع خودشو به من برسونه و دره گوشه من بگه تورو خدا یه کاری بکن اینجا همه زن و بچن ! یه کاری کن . . .
بعد من تو یه فرصت مناسب از جام بلند شم با رباینده درگیر شم :|
یکیو گیر بیارم یه دل سیر درد و دل کنم باهاش و کل نگفته هامو بهش بگم
و بعد بندازمش زیر قطار بمیره تا حرفام جای دیگه درز نکنه
همیشه آرزوم این بود مخاطب خاصم بهم خیانت کنه
و عکساشو بندازم تو شومینه بسوزه
ولی خوب اولا که عکساشو ندارم ،
دوما من اصلا مخاطب خاص ندارم
و سوما هم بین خودمون بمونه ، شومینه هم نداریم :|
یکی از فانتزیام اینه که بعد یه شکست عشقی
انقد تو کافی شاپ بشینم که صاحبش بیرونم کنه
بعد منم بهش بگم : باشه ! همه منو بیرون کردن …
یکی از قلبش یکی هم از کافی شاپ
بعد اونم با یه حالت خسته ای یه چک بخوابونه تو صورتم که تا افق بندری برم :|
یکی دیگه از فانتزیام اینه بچه دار بشم
اسمشو بذارم پرچم و بفرستمش پُشت بوم
بعد همسرم بگه عزیزم پرچم کجاس ؟
منم بگم پرچم بالاس !
بد دوتایی کلی حال کنیم :|
همیشه دوست داشتم یکى بهم بگه “اما آخه آقاجون !”
منم بگم “اما بى اما ، دیگه م به من نگو آقاجون”
بعدم از کادر برم بیرون که دوربین بره رو صورت اون :lol:
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﺳﻤﻢ ﺳﻬﯿﻞ ﺑﻮﺩ
ﺑﻌﺪ ﯾﻪ ﺯﻥ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺍﺳﻤﺶ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺑﻮﺩ
ﺑﻌﺪ ﻫﻤﻪ ﻓﮏ ﻭ ﻓﺎﻣﯿﻞ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻧﻢ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻦ :
ﺳﺘﺎﺭﻩ ﯼ ﺳﻬﯿﻞ ﺷﺪﯼ
باید یه قوطی نارنجی بخرم و توش اسمارتیز بریزم،
هروقت سردرد داشتم و ازم پرسیدن چی شده ؟
بگم “همون سردردهای همیشگی” و چندتاشو بخورم و بگم آه !
یکى از فانتزیام اینه که :
با پرواز ۴۴۴ ساعت ۴ عازم عامریکا بشم ، هواپیما شروع به پرواز بکنه ، یهو یکی از جاش بلند شه داد بزنه هیچکی از جاش تکون نخوره ! هواپیما رباییده شده توسط من ! :|
بعد یهو دخدر همسایمون از بین جمعیت جیغ بزنه و زن و بچه ها شروع کنن به گریه کردن.
مهماندار ( ترجیحان دختر با قد بین ۱۷۴ تا ۱۷۸ مسلط به زبان فرانسه و مبانی کامپیوتر ) سریع خودشو به من برسونه و دره گوشه من بگه تورو خدا یه کاری بکن اینجا همه زن و بچن ! یه کاری کن . . .
بعد من تو یه فرصت مناسب از جام بلند شم با رباینده درگیر شم :|