02-12-2013، 19:25
يکي هست ، تو قلبم
که هرشب واسه اون مي نويسم و اون خوابه
نمي خوام ، بدونه
واسه اونه که قلب من اين همه بي تابه
يه کاغذ ،يه خودکار
دوباره شده همدم اين دل ديوونه
يه نامه ، که خيسه
پر از اشک و کسي بازم اون و نمي خونه
يه روز همين جا ، تويه اتاقم
يه دفعه گفت داره ميره
چيزي نگفتم ، آخه نخواستم
دلش و غصه بگيره
گريه مي کردم ، درو که مي بست
مي دونستم که ميميرم
اون عزيزم بود ، نمي تونستم
جلوي راشو بگيرم
مي ترسم يه روزي برسه که اونو نبينم بميرم تنها
خدايا کمک کن نمي خوام بدونه دارم جون مي کنم اينجا
سکوت اتاقو داره مي شکنه تيک تاکه ساعته رو ديوار
دوباره نمي خوام بشه باوره من که ديگه نمياد انگار از مرتضی پاشایی