اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان مسلمان شدن پسر گاندی

#1
داستان مسلمان شدن پسر گاندی

بسم الله الرحمن الرحيم
در ابتدای قرن پیش پسر گاندی به طور رسمی مسلمان شدن خود را اعلام نموده و اسم خود را به عبدالله هیرلال گاندی تغییر داد. آن موقع که پدرش و همه ی گروه ها و روزنامه های هندو او را مورد حمله های بی پایان و تهدید و تندی قرار دادند. به طوریکه این تقابل و فشار از جانب بت پرستان علیه مسلمانان در هند به یک امر همیشگی و روزمره تبدیل گردید.

طی تحقیقاتی که در یکی از منابع داشتم، به متنی از یک سخنرانی ترجمه شده ی دقیق از هندی به عربی شدم که توسط عبدالله هیرلال گاندی در کنفرانسی در شهر سورت هندوستان ایراد گردیده بود. در آن کنفرانس عده زیادی از بزرگان مسلمان شرکت داشتند. وی در این سخنرانی به اتهاماتی که به وی وارد می شد پاسخ داده و دین اسلام و آئین هندو را مقایسه کرده و حاضران را به تامل در محتوای دین اسلام تشویق کرده و در پاسخ به کسانی که ادعا می کنند دین اسلام به زور شمشیر گسترش یافته است عبدالله هیرلال گاندی بعد از حمد و سپاس خداوند متعال و سلام و صلوات بر پیامبرش حضرت محمد صلی الله علیه و سلم می گوید:

من نه پشیمان و نه متاسف از پذیرش دین راستین اسلام هستم، برخلاف آنچه می گویند و شایع می کنند. خداوند متعال شاهد است و می داند که من جز لبیک گفتن به ندای حقیقت و وجدان خویش کاری نکرده ام.

بلکه در برابر گمشده ی محبوب و حلقه ی مفقوده ای که گم کرده و در بهترین الگو و حالت در کتاب خداوند متعال که باطل از پیش و پس بدان راه ندارد و در سیرت پیامبر بزرگوار اسلام صلوات خداوند تبارک و تعالی بر او باد یافتم، تسلیم شدم.

آقایان این بسیار دردناک است که زبونان من را متهم می کنند به اینکه من به خاطر غرض یا هدف خاص و یا رسیدن به نفع یا منصبی دین حنیف اسلام را پذیرفته ام. بدترین و ناراحت کننده ترین این اتهامات و دردناک ترین آن ها اتهامی است که از جانب پدرم مهاتما اعلام گشته است. این اتهام در همان حال از جانب برخی خواص پدرم نیز ایراد شت که من در بازار اسلام و در میان واسطه گران مسلمان قیمت زیادی داشته ام و این که معامله ی مذکور به نفع آنان بوده است و من در رقص و در پایکوبی از این بخشش و نرخی هستم آنان من را به این بردگی و این غلامی خویش تبریک می گویند...

شگفتا و عجبا ای آقایان! آیا من به دلیل و به نیت بهره ای مسلمان شده ام! من مسئولیت مالی خویش و فرزندانم را از سال 1911بدون آنکه از پدرم یا کس دیگری یک سنت نیز دریافت دارم، به عهده گرفته ام...

بدون آنکه به روی خود آورده یا او را به خاطر چیزی مقصر دانسته باشم. مگر اسلام کسی را پیش از من به بندگی در آورده یا مسلمانان راضی می گردند به اینکه بنده ی انسان دیگری باشند تا آن که من بنده ی مسلمانان گردم؟! مگر من نبودم که ستیز علیه و بت پرستی ئ بت پرستان ئ علیه مهاتما را در معروف ترین روزنامه در سال 1927 در بمبئی در یک سلسله از مقالات بلند و طولانی که ده ها روزنامه و مجله ترجمه کرده و نقل نمودند اعلام داشتم؟

مگر نه آنکه همسری که دوستش می داشتم و به خاطرش سوگوار گشتم در سال 1918 فوت کرد و همه ی فرزندانم ازدواج کردند با این وجود من تا کنون به تاسی از خرافات نفرت انگیز بت پرستی از ازدواج دوباره امتناع کرده ام؟

مگر به پدرم پیشنهاد نشد که خود را در مقابل هزاران روپیه به او بفروشم و پاسخ دادم که جسمم من مال تو ولی روح من مال خودم است و از پذیرفتن هزاران هزار برابر این ها نیز نخواهم پذیرفت آن را بفروشم؟

به این ترتیب اکنون عذب مانده و دیگر بعد از گذشتن از پنجاه سال آرزویی در این دنیا برایم نمانده، نه مال و نه زنی زیبا که منتظر آمدنش باشم، نه شغل و مقام بالایی که چشم به آن داشته باشم، نه بار دیگر از لذت همراه داشتن فرزندانم بهره می برم که بقیه ی عمرم را بتوانم با آنان باشم، بعد از آنکه من را به خاطر پذیرش اسلام ترک گفته و طرد نمودند. بنابراین آن هدف و مصلحت چه می تواند باشد؟ چه هدفی و طمعی را ممکن است از مسلمانان متوقع باشم؟ آیا نزد مسلمانان چیزی هست که من را بدان بفریبند بعد از آنکه اموال آنان را غارت کرده ایم، پیش آنان چه چیزی می تواند باشد که مرا به طمع انداخته و به طرف خود بکشاند؟

سه چهارم مسلمانان را فقرا و تهی دستان و نیازمندان تشکیل می دهند، به راستی بت پرستان و غرض ورزان ظلم بزرگی را در حق من مرتکب شده اند همانطور که در حق دین اسلام مرتکب شده و انواع و اقسام مطالب ناروا درباره ی آن بیان داشته و به زشت ترین شکل به تصویر کشیده اند و به این دین ظلم بهتانی روا داشته اند که شایسته ی آن نیست. من به خوبی می دانم و یقین دارم که این افراد به ساز و صدای مهاتما گاندی که می رقصند و بر طبل می کوبند...

پایان

ترجمه: مسعود
مهتدین
Mohtadeen.Com

اینم مدرک و سند دال بر این که در هند مسلمان هست اسلام هست قرآن هست پیامبر اعظم محبوب خدا رحمت للعالمین هم در اونجا پیروان زیادی داره و خدای یگانه خدای اونهاست
Heart من عاشق abolfazl6173 ام Heart
اخه همسرمه عشقمه عمرمه
پاسخ
 سپاس شده توسط shawkila ، خانوم دکتر ، abolfazl6173
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
داستان مسلمان شدن پسر گاندی - s.amiri - 01-12-2013، 16:55

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  داستان ازدواج حضرت قاسم علیه السلام در کربلا
  داستان کوتاه درخت قوم بنی اسراعیل
  داستان کوتاه ادعای خدایی/دیدار فرعون با ابلیس
Heart یک داستان کوتاه درباره امام زمانم(قشنگه)
  داستان قرآنی، موریانه و سلیمان
  کارت عروسی پسر مسلمان بدون اسم عروس (عکس)
  صیغه شیرین ترین لذتی است که نصیب زن مسلمان می شود! / شایعه
  مناظره کافر و مسلمان؛ اسلام واقعی یعنی داعش !
  فرق بین گاو پرست با خدا پرست مسلمان!
  ماجرای مسلمان شدن پروفسور جکی یینگ از زبان خودش + تصاویر

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان