امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان واقعی ترسناک جن

#9
مادر بزرگم با پدر بزرگ مادرم (رحمت خدا بر او باد)خیلی دیدن
حتی زن عموی مادرم تا الان باهاشون حرف میزنه واسشون غذا میذاره

غذاش نوع خاصی نداره هر چی بذاری مثل چی میخورن
زن عموی مادرم تو قبرستون دنبال جن میگرده میبینه اون هارو بعد میگیم کجا میری میگه ساکت میخوام ببینم کجا میره
فلشخور به خاطره ها پیوست! Big Grin
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: داستان واقعی ترسناک جن - دختر شاعر - 24-11-2013، 7:58

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Exclamation به چه چیز ماوراعی اعتقاد داری ؟ تا حالا دیدی ؟ ترسناک ! جنی ها بیان ! ☆☆
Information چرا کور شد!؟! داستان واقعی از یه پسر بچه ی نابینا
Question |عجایب و تئوری های داستان Tag Der Toten|
  ترسناک ترین اتفاقی که براتون تو خونه یا هر جای دیگه ای افتاد چی بود؟
  فال 100درصد واقعی(عشق)
  0 تحلیل، نقد و پیشنهاداتِ داستان تــاریــخ اَدوار 0
  10 داستان ترسناک جدید و کوتاه که مو به تنتان سیخ میکند.اگه سپاس میدی بیا.
Sad میخوام درباره ی خودم بگم واقعی وقتی 11 سالم بود
Lightbulb داستان دو کلمه ای ؟!!!!
  داستان علمی تخیلی و تقریبا ماجراجویی و ترسناک

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 5 مهمان