اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان من

#1
سلام دوستان من به نظرات شما خیلی احتیاج دارم اگر حال و حوصله نداشتین سپاس بدین اصلا به هر دوتا اینا احتیاج دارم.
لطفا
موضوع اینه که توی مدرسمون یه مسابقه داستان نویسی گذاشتن منم توش شرکت کردم برای همین الان میخوام داستانمو اینجا بذارم که ببینم نظرات شما چیه؟
خوب داستانو میخوام شروع کنم.
روزی بود روزگاره بود. یک زنو شوهری بودن کا یک سگ نگهبان داشتن. اسم سگ سلطان بود.سگ دیگر پیر شده بود.
شوهر میگفت:این سگ دیگر پیر شده و نمیتونه کاری واسه ما بکنه پس باید بکشیمش.
زن میگفت:چرا بکشیمش همین فردا یک گوشت بهش میدهیم و بعد میگزاریم برود پی کارش
سگ  صدای آن هارا شنید و رفت پیش دوستش که ازش کمک بخواهد.
دوست سگ گرگ بود.
این زن و شوهر یک بچه کوچک هم داشتند بنابر این گرگ گفت
فردا میآیم که بچه شان را ببرم بعد سر راه ولش میکنم تو هم زود بچه را بگیر و پیش مادرو پدرشان ببر که فکر کنند تو آن را نجات دادی.
نقشه به خوبی پیش فت و زن و شوهر فکر کردنند که سگ را ول نکنند و بیشتر به او غذا بدهند.
روزی گرگ به پیش سگ رفت و گفت این روزا گرفتن گوسفند خیلی سخت است میشود بگذاری شب به اینجا بیایم و یک گوسفند بردارم.
سگ با اعصبانیت گفت هیچ وقت نمیگذارم که این کارا بکنی.
گرگ از روی خشمش شب به آن جا آمد با دوستانش که سگ را گیج کنند تا گرگ یک     گوسفند بردارد اما سگ با پارس های بلند زن و شوهر را بیدارکرد و از این به بعد زن و شوهر بیشتر به سگ میرسیدند.
نویسنده:غزل
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ​ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خوب بود لطفا اون دکمه سمت چیو بزن که بدونم خوبه بعد برو پایین تر نظرتو بنویس اون دکمه پایینیشو بزن♥
لطفا از مدیرا میخوام این موضوع رو نبندن لطفا
پاسخ
 سپاس شده توسط ッツ محمـב هـاבے ツッ ، دختر شاعر
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
داستان من - ghazale 13 - 23-11-2013، 16:10
RE: داستان من - **amirali** - 23-11-2013، 16:12
RE: داستان من - ghazale 13 - 23-11-2013، 16:15
RE: داستان من - zahra1377 - 23-11-2013، 16:30
RE: داستان من - farideh ksh - 26-11-2013، 7:39

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
Exclamation مجنون (داستان ترسناک واقعی) +18
  این یک داستان بی معنی است.
Exclamation داستان بسیار ترسناک خونه جدید !
  داستان عاشقی یک پسر خیلی قشنگه(تکراری نیست)
Eye-blink داستان ترسناک +18
  داستان کوتاه دختر هوس باز(خیلی قشنگه)
Rainbow یک داستان ترسناک +18
  داستان|خيانت آرمان به دختر همسايه|
Heart داستان عاشقانه و غم انگیز ستاره و پرهام

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان