اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستانی بسیار غم انگیز(کسایی که تحملشو ندارن نیان تو)

#1
دختر:برو دیگه نمیخوامت دیگه تمومه.
پسر:عشقم من بدون تو به خدا میمیرم چرا نمیفهمی
دختر:دیگه ازت خسته شدم عشقت برام تکراری شده و تلفن قطع شد
پسر خیلی افسرده و ناراحت میره تو اتاقش چشمش میفته به مانیتور کامپیوتر عکس عشقشو میبینه اشک تو چشاش حلقه میزنه آهنگ مورد علاقه ی عشقشو میزاره و گوش میده دیگه اشکاش تاب نمیارنو میریزن پسر احساس میکرد یه تیکه ای از وجودشو از دست داده.اون شب پسر خوابش نبرد به دختر پیام داد:الان که این پیامو میخونی جسمم باهات غریبه شده ولی دلم همیشه دوست داره به امید بیداری جسم ها
خداحافظ برای همیشه
به طرف پنجره ی بزرگ اتاقش میره ساعت دقیقا3:34 بود که در سکوت و تاریکی خودش را از بالای پنجره به پایین پرت کرد
پسر برای همیشه تو تنهایی مرد
صبح مادر پسر طبق عادت همیشگی به اتاق پسرش رفت تا بیدارش کنه اما پسر رو ندید
تلفن همراه پسر که مدام و پیاپی زنگ میخورد تو جیبش حواسشو جلب کرد به سمت گوشی رفت دختری مدام داشت تماس میگرفت
چشم مادر پسر به پیامی افتاد که همون پسر فرستاده بود:
عزیزم عشقم به خدا شوخی کردم من هنوز دوست دارم مثل همیشه عاشقتم خواهش میکنم
عشقم فقط یه فرصت تو رو خدا
اون پیام دقیقا ساعت 3:35 ارسال شده بود...مادر پسر به طرف پنجره ی اتاق رفت که کاملا باز بود به بیرون نگاه کرد و چیزی که میدید باور نمیکرد...
کش شلوار پسر به نوک کلیپس دختر همسایه گیر کرده بود
آره اون عوضی هنوز زنده بود
پاسخ
 سپاس شده توسط ~~sweet love~~ ، Mσηѕтєя Gιяℓ ، بهرخ ، دختر شاعر ، هاناجون ، مهناجون78 ، Ali Uk ، negin2002 ، ✖ƇRAzƳ ƤRιƝƇƐSѕ✖ ، shirin.98 ، ~Mahnaz~ ، پيشي ي ملوس ، مارال 2 ، ≧^◡^≦ پویا ≧^◡^≦ ، armin1997 ، تنهای تنها ... ، zzsorena
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
داستانی بسیار غم انگیز(کسایی که تحملشو ندارن نیان تو) - arsham kabiri - 14-11-2013، 18:41

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  مادر....داستانی بسیار غم انگیز!!!!
Tongue شرایط ازدواج در شهر های مختلف!!!طنز بسیار خفنننن!
  یک واقعیت بسیار ترسناک!!!(همه بخونن)
  حماقت بسیار عجیب و باور نکردنی یک مرد
  خوراکی نفرت انگیز که چینی ها عاشقشند!
  دوست داری وقتی رفتی دانشگاه چه رشته ای بخونی؟کسایی که دانشگاه میرن هم بگن
  اقدام بسیار جالب پسری که عاشق یکی از همکلاسی‌هایش شده بود !!
  هیی کسایی که با خوانندگان رپ آشنان بیان... طرفدارشون هستی؟ کدام؟¿
  هدیه ی شگفت انگیز عروس به مادر شوهر
  با دیدن این عکس های بسیار زیبا احساساتی می شوید

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان