10-11-2013، 11:35
«آنچه که هستیم نتیجه فکر ماست. ذهن همه چیز است. همان چیزی میشویم که به آن فکر میکنیم.»
من قبلاً معلم کلاس بزرگسالان بودم. دانشآموزان من کسانی بودند که نتوانسته بودند دبیرستان را تمام کنند. و حالا به دلایل مختلف آماده بودند که دوباره امتحان کنند.
دانشآموزان جدید میگفتند، «من هیچوقت در زمان تحصیل دانشآموز خوبی نبودم.»، «اصلاً ریاضیام خوب نبود.»، «از کسر متنفر بودم.»
اعتقاد من این است که حرفهایی که با خودمان میزنیم، ما را برای اعمالمان برنامهریزی میکند.
آن دانشآموزان تصور میکردند که واقعیت را میگویند، نه اعتقادات برنامهریزی شده را.
کار من بیشتر از آنکه درس دادن ریاضی باشد، این بود که یادشان بدهم در اعتقاداتشان درمورد خودشان، تغییر ایجاد کنند.
به آنها میگفتم، «دیگر نمیخواهم بشنوم که بگویید ریاضیتان خوب نیست». میگفتم که به جای آن بگویند، «دارم ریاضی یاد میگیرم» یا «روز به روز ریاضیام بهتر شده است» یا «روی کسرها بیشتر کار میکنم».
من به آنها کمک میکردم این گفتگوهای منفی با خودشان را تشخیص داده و بعد آنها را به عبارات و جملاتی مثبت تبدیل کنند.
جایی خواندهام که در قبل از اینکه مغز ما برای برخورد با سطح مفهومی آماده باشد، در مدرسه به ما کسر یاد میدهند. به این دلیل این را باور دارم که خیلیها مشکلشان در مدرسه با شروع آموزش کسرها آغاز میشود.
تصورسازی بچهها از خود بسیار آسیبپذیر است. وقتی بچهای درمورد یکی از درسهای مدرسه احساس حماقت کند، این گفتگوی منفی با خود شروع میشود. خیلی زود این گفتگوها اعتمادبهنفس آنها را از بین برده و میلشان به یادگیری را نابود میکند.
شاگردهای بزرگسالم من را دست میانداختند. شاید به این دلیل که اینقدر سختگیرانه میخواستم که فقط گفتگوهای مثبتی با خودشان از آنها بشنوم. استفاده من از تکههای پیتزا برای آموزش کسر به آنها، کمکشان کرد که بفهمند تا آن موقع هم کسرها را بلد بودهاند و در زندگی روزمره از آن استفاده میکردهاند.
به تدریج احساس بهتری نسبت به ریاضی پیدا کردند. خیلیهایشان حتی از آن لذت هم میبردند. ریاضی دوران راهنمایی سادهتر به نظر میرسد. این گفتگوهای مثبت با خود کمکم طبیعی شد و به همین ترتیب موضوعات درسی دیگر آسانتر شدند.
همه ما همیشه حرفهای منفی به خودمان میزنیم، درست نیست؟ در عین حال آرزو داریم که این وضعیت تغییر کند. بله، میتواند تغییر کند!
مطمئنم که درمورد آن شنیدهاید. تاییدنفس گفتگوی مثبت با خود است. حرفی درمورد خودمان یا وضعیتمان است که به زبان حال گفته میشود، انگار که آن جمله حقیقت دارد.
تایید نفس به ما برای تغییر کمک میکند. میخواهم روشی را برای شروع خلق تاییدنفسهایی بسیار شخصی به شما معرفی کنم.
۱. گفتگوهای منفی با خودتان و اعتقادات منفیتان را بشناسید و تشخیص دهید.
۲. از آن اعتقادات تاییدیه های متضاد و مثبت بسازید.
۳. شروع به استفاده از این تاییدیههای مثبت جدید بکنید.
۴. صبر کنید تا کمکم جادوی آن را ببینید.
۱. گفتگوهای منفی با خودتان و اعتقادات منفیتان را بشناسید و تشخیص دهید.
این را به صورت دستی بنویسید نه به صورت کامپیوتری. متصل کردن جسمتان با عصبها و روانتان بسیار اهمیت دارد. آنچه بدن ما انجام میدهد، ذهن ناخودآگاهمان از آن درس میگیرد.
یک صفحه کاغذ خطدار را از نصف تا زده و دوباره تای آن را باز کنید. پایین قسمت چپ لیستی از آن عبارات محدودکننده برای خودتان که به آنها فکر میکردهاید و به خودتان میگفتهاید فراهم کنید. «من قدرت مالی رفتن به مسافرت را ندارم» یا «کم کردن وزن خیلی سخت است» یا «هیچوقت با کسی که واقعاً به دردم بخورد آشنا نمیشوم.»
در این لیست اول روی یک موضوع یا مشکل شخصی تمرکز کنید. هر چیزی که درمورد این موضوع به ذهنتان خطور میکند را روی کاغذ بیاورید. فکر نکنید، همان چیزی که آن لحظه به ذهنتان میرسد را بنویسید.
بعد چند روز را به دقت به خودتان گوش دهید، به چیزهایی که میگویید، چیزهایی که به آن فکر میکنید. از یکی از دوستانتان هم بخواهید به شما گوش دهد. هر عبارت و جمله منفی را به لیستتان اضافه کنید.
وقتی فکر کردید که لیستتان کامل شده است، صبر کنید. چیزهای بیشتری هم پیش میآید. وقتی لایه بالایی ذهنتان را خالی کردید، لایه بعدی خودش را نشان خواهد داد.
۲. از آن باورها، تاییدیه بسازید.
این قسمت اصلاً آسان نیست اما از پس آن برخواهید آمد!
قرار است جملههای جدید بنویسید. موقع این کار ممکن است حس مقاومت شدید احساس کنید. ممکن است چیزی که مینویسید را باور نداشته باشید. شاید دلسرد شوید. شاید فکر کنید عجیب باشد.
درست قسمت چپ ورقتان، روبروی هر عبارت، جملهای بنویسید که آن عبارت منفی را به مثبت تغییر دهد.
مثال:
• «من استطاعت هزینه یک مسافرت را ندارم» تبدیل میشود به «میتوانم از پس هزینه یک مسافرت برآیم»
• «وزن کم کردن خیلی سخت است» تبدیل میشود به «وزن کم کردن برای من خیلی آسان است»
• «من نمیتوانم پول پسانداز کنم» تبدیل میشود به «من خیلی خوب پول پسانداز میکنم»
• «هیچوقت با مرد/زن موردعلاقهام روبهرو نمیشوم» تبدیل میشود به «من برای ملاقات مرد/زن موردعلاقهام آمادهام»
این عبارات تازه باید به زمان حال نوشته شوند. از نوشتن کلمه «سعی میکنم» خودداری کنید.
برای کنار آمدن با ناباوری خود درمورد نوشتن چیزی که به نظرتان غیرواقعی و غیرممکن میآید، میتوانید چیزهایی مثل این را بنویسید: «من یاد میگیرم که…»، «روز به روز در پس انداز کردن پول بهتر میشوم» و از این قبیل.
۳. شروع به استفاده از این تاییدیههای جدید کنید.
دوباره کاغذ را از وسط تا بزنید. دیگر هیچوقت سمت راست آن را نخوانید. برای همیشه آن را فراموش کنید.
کاغذ را جایی بچسبانید که مدام آن را ببینید. مثل بالای سینک ظرفشویی یا کنار آینه. هر از گاهی آن تاییدیهها را بخوانید اما نیاز به وقت گذاشتن روی آن نیست. فقط برای این است که هرازگاهی به یادتان بیاید میخواهید افکارتان را تغییر دهید.
اگر متوجه شدید که مشغول گفتن یا فکر کردن به باورهای (منفی) قدیمی خود هستید، جلو خودتان را بگیرید. آن را به جایگزینی مثبت تبدیل کنید.
از خانواده و دوستانتان بخواهید با نشان دادن توصیفات منفی که از خودتان میکنید، به شما کمک کنند. وقتی اینکار را کردند، بلافاصله آن حرف منفی را به مثبت تبدیل کنید و آن جمله جدید را بلند به آنها بگویید.
به این ترتیب، ذهنتان را تغییر خواهید داد.
۴. ببینید که «جادو» چطور آرامآرام اثر میکند.
اگر این سه کار را انجام دهید، مطمئناً جادو اثر خواهد کرد.
خیلی زود نه تنها میگویید که خوب از پس حساب و کتاب مالی برمیآیید (یا هر موضوع دیگری) بلکه شروع به باور کردن آن میکنید و --جادو اینجاست--یک روز میبینید که واقعاً در آن خوب شدهاید.
جملات منفی خیلی زود از ذهنتان ناپدید خواهند شد.
اگر به آن پایبند باشید، چیزی که حقیقت دارد این است که:
• وقتی آن را مینویسید، جادو شروع میشود.
• بعد از اینکه آن را مینویسید، میتوانید شروع به خواندن آن کنید.
• وقتی شروع به خواندن آن میکنید، میتوانید شروع به گفتن آن کنید.
• وقتی شروع به گفتن آن میکنید، شروع به شنیدن آن میکنید.
• وقتی شروع به شنیدن آن میکنید، شروع به باور کردن آن میکنید.
• وقتی آن را باور کنید، همه چیز شروع به تغییر میکند.
• وقتی چیزها تغییر میکنند، درک خواهید کرد، و باور خواهید کرد.
من قبلاً معلم کلاس بزرگسالان بودم. دانشآموزان من کسانی بودند که نتوانسته بودند دبیرستان را تمام کنند. و حالا به دلایل مختلف آماده بودند که دوباره امتحان کنند.
دانشآموزان جدید میگفتند، «من هیچوقت در زمان تحصیل دانشآموز خوبی نبودم.»، «اصلاً ریاضیام خوب نبود.»، «از کسر متنفر بودم.»
اعتقاد من این است که حرفهایی که با خودمان میزنیم، ما را برای اعمالمان برنامهریزی میکند.
آن دانشآموزان تصور میکردند که واقعیت را میگویند، نه اعتقادات برنامهریزی شده را.
کار من بیشتر از آنکه درس دادن ریاضی باشد، این بود که یادشان بدهم در اعتقاداتشان درمورد خودشان، تغییر ایجاد کنند.
به آنها میگفتم، «دیگر نمیخواهم بشنوم که بگویید ریاضیتان خوب نیست». میگفتم که به جای آن بگویند، «دارم ریاضی یاد میگیرم» یا «روز به روز ریاضیام بهتر شده است» یا «روی کسرها بیشتر کار میکنم».
من به آنها کمک میکردم این گفتگوهای منفی با خودشان را تشخیص داده و بعد آنها را به عبارات و جملاتی مثبت تبدیل کنند.
جایی خواندهام که در قبل از اینکه مغز ما برای برخورد با سطح مفهومی آماده باشد، در مدرسه به ما کسر یاد میدهند. به این دلیل این را باور دارم که خیلیها مشکلشان در مدرسه با شروع آموزش کسرها آغاز میشود.
تصورسازی بچهها از خود بسیار آسیبپذیر است. وقتی بچهای درمورد یکی از درسهای مدرسه احساس حماقت کند، این گفتگوی منفی با خود شروع میشود. خیلی زود این گفتگوها اعتمادبهنفس آنها را از بین برده و میلشان به یادگیری را نابود میکند.
شاگردهای بزرگسالم من را دست میانداختند. شاید به این دلیل که اینقدر سختگیرانه میخواستم که فقط گفتگوهای مثبتی با خودشان از آنها بشنوم. استفاده من از تکههای پیتزا برای آموزش کسر به آنها، کمکشان کرد که بفهمند تا آن موقع هم کسرها را بلد بودهاند و در زندگی روزمره از آن استفاده میکردهاند.
به تدریج احساس بهتری نسبت به ریاضی پیدا کردند. خیلیهایشان حتی از آن لذت هم میبردند. ریاضی دوران راهنمایی سادهتر به نظر میرسد. این گفتگوهای مثبت با خود کمکم طبیعی شد و به همین ترتیب موضوعات درسی دیگر آسانتر شدند.
همه ما همیشه حرفهای منفی به خودمان میزنیم، درست نیست؟ در عین حال آرزو داریم که این وضعیت تغییر کند. بله، میتواند تغییر کند!
مطمئنم که درمورد آن شنیدهاید. تاییدنفس گفتگوی مثبت با خود است. حرفی درمورد خودمان یا وضعیتمان است که به زبان حال گفته میشود، انگار که آن جمله حقیقت دارد.
تایید نفس به ما برای تغییر کمک میکند. میخواهم روشی را برای شروع خلق تاییدنفسهایی بسیار شخصی به شما معرفی کنم.
۱. گفتگوهای منفی با خودتان و اعتقادات منفیتان را بشناسید و تشخیص دهید.
۲. از آن اعتقادات تاییدیه های متضاد و مثبت بسازید.
۳. شروع به استفاده از این تاییدیههای مثبت جدید بکنید.
۴. صبر کنید تا کمکم جادوی آن را ببینید.
۱. گفتگوهای منفی با خودتان و اعتقادات منفیتان را بشناسید و تشخیص دهید.
این را به صورت دستی بنویسید نه به صورت کامپیوتری. متصل کردن جسمتان با عصبها و روانتان بسیار اهمیت دارد. آنچه بدن ما انجام میدهد، ذهن ناخودآگاهمان از آن درس میگیرد.
یک صفحه کاغذ خطدار را از نصف تا زده و دوباره تای آن را باز کنید. پایین قسمت چپ لیستی از آن عبارات محدودکننده برای خودتان که به آنها فکر میکردهاید و به خودتان میگفتهاید فراهم کنید. «من قدرت مالی رفتن به مسافرت را ندارم» یا «کم کردن وزن خیلی سخت است» یا «هیچوقت با کسی که واقعاً به دردم بخورد آشنا نمیشوم.»
در این لیست اول روی یک موضوع یا مشکل شخصی تمرکز کنید. هر چیزی که درمورد این موضوع به ذهنتان خطور میکند را روی کاغذ بیاورید. فکر نکنید، همان چیزی که آن لحظه به ذهنتان میرسد را بنویسید.
بعد چند روز را به دقت به خودتان گوش دهید، به چیزهایی که میگویید، چیزهایی که به آن فکر میکنید. از یکی از دوستانتان هم بخواهید به شما گوش دهد. هر عبارت و جمله منفی را به لیستتان اضافه کنید.
وقتی فکر کردید که لیستتان کامل شده است، صبر کنید. چیزهای بیشتری هم پیش میآید. وقتی لایه بالایی ذهنتان را خالی کردید، لایه بعدی خودش را نشان خواهد داد.
۲. از آن باورها، تاییدیه بسازید.
این قسمت اصلاً آسان نیست اما از پس آن برخواهید آمد!
قرار است جملههای جدید بنویسید. موقع این کار ممکن است حس مقاومت شدید احساس کنید. ممکن است چیزی که مینویسید را باور نداشته باشید. شاید دلسرد شوید. شاید فکر کنید عجیب باشد.
درست قسمت چپ ورقتان، روبروی هر عبارت، جملهای بنویسید که آن عبارت منفی را به مثبت تغییر دهد.
مثال:
• «من استطاعت هزینه یک مسافرت را ندارم» تبدیل میشود به «میتوانم از پس هزینه یک مسافرت برآیم»
• «وزن کم کردن خیلی سخت است» تبدیل میشود به «وزن کم کردن برای من خیلی آسان است»
• «من نمیتوانم پول پسانداز کنم» تبدیل میشود به «من خیلی خوب پول پسانداز میکنم»
• «هیچوقت با مرد/زن موردعلاقهام روبهرو نمیشوم» تبدیل میشود به «من برای ملاقات مرد/زن موردعلاقهام آمادهام»
این عبارات تازه باید به زمان حال نوشته شوند. از نوشتن کلمه «سعی میکنم» خودداری کنید.
برای کنار آمدن با ناباوری خود درمورد نوشتن چیزی که به نظرتان غیرواقعی و غیرممکن میآید، میتوانید چیزهایی مثل این را بنویسید: «من یاد میگیرم که…»، «روز به روز در پس انداز کردن پول بهتر میشوم» و از این قبیل.
۳. شروع به استفاده از این تاییدیههای جدید کنید.
دوباره کاغذ را از وسط تا بزنید. دیگر هیچوقت سمت راست آن را نخوانید. برای همیشه آن را فراموش کنید.
کاغذ را جایی بچسبانید که مدام آن را ببینید. مثل بالای سینک ظرفشویی یا کنار آینه. هر از گاهی آن تاییدیهها را بخوانید اما نیاز به وقت گذاشتن روی آن نیست. فقط برای این است که هرازگاهی به یادتان بیاید میخواهید افکارتان را تغییر دهید.
اگر متوجه شدید که مشغول گفتن یا فکر کردن به باورهای (منفی) قدیمی خود هستید، جلو خودتان را بگیرید. آن را به جایگزینی مثبت تبدیل کنید.
از خانواده و دوستانتان بخواهید با نشان دادن توصیفات منفی که از خودتان میکنید، به شما کمک کنند. وقتی اینکار را کردند، بلافاصله آن حرف منفی را به مثبت تبدیل کنید و آن جمله جدید را بلند به آنها بگویید.
به این ترتیب، ذهنتان را تغییر خواهید داد.
۴. ببینید که «جادو» چطور آرامآرام اثر میکند.
اگر این سه کار را انجام دهید، مطمئناً جادو اثر خواهد کرد.
خیلی زود نه تنها میگویید که خوب از پس حساب و کتاب مالی برمیآیید (یا هر موضوع دیگری) بلکه شروع به باور کردن آن میکنید و --جادو اینجاست--یک روز میبینید که واقعاً در آن خوب شدهاید.
جملات منفی خیلی زود از ذهنتان ناپدید خواهند شد.
اگر به آن پایبند باشید، چیزی که حقیقت دارد این است که:
• وقتی آن را مینویسید، جادو شروع میشود.
• بعد از اینکه آن را مینویسید، میتوانید شروع به خواندن آن کنید.
• وقتی شروع به خواندن آن میکنید، میتوانید شروع به گفتن آن کنید.
• وقتی شروع به گفتن آن میکنید، شروع به شنیدن آن میکنید.
• وقتی شروع به شنیدن آن میکنید، شروع به باور کردن آن میکنید.
• وقتی آن را باور کنید، همه چیز شروع به تغییر میکند.
• وقتی چیزها تغییر میکنند، درک خواهید کرد، و باور خواهید کرد.