08-11-2013، 10:42
داشتم با عشقم حال میکردم لب ازهم میگرفتیم واین حرفا
که یهو بابام اومد
عشقمو انداخت وسط حیاط
شکستش
گفت مگه نگفتم تو خونه قلیون نکش
ای توروح ادم منحرف
که یهو بابام اومد
عشقمو انداخت وسط حیاط
شکستش
گفت مگه نگفتم تو خونه قلیون نکش
ای توروح ادم منحرف