با زنــــــدگی قهر نکـــــــن!
دنیــــــا منت هیـــــــچ کَسو نمی کشــــــه
اگه هیچ کس نیس، خدا که هَس
خدای عاشقانِ خسته، دل شکسته!
تو میدانی
چقدر سخت است ساده بودنو ساده ماندن
در دنیای آدمکها، نقشها، نقابها، ادعاها
و چه جرم بزرگیست سادگی!
که اینگونه تنِ نحیفِ عشق به درد میآید…
تو را قسم به اشکهای لرزانِ آن دلِ ساده ، که ساده شکست
تو را قسم به نگاهِ نگرانِ چشمهای منتظر به راه
تو را قسم به سادگیِ آن “اسمِ سه حرفی”
تو را به “عشق”، به “اشک”، تو را به “خدا” قسم
هوایِ سادگانِ عاشقات را داشته باشخریدارم
تمام تنهاییهایت را
تمام غمها و دردهایت را
تمام اندوهت را
میخرم آنها را به قیمت تمام احساسم
که خرج میکنم و به پایت میریزم
تا آنجا که حالت خوش شود
چون نسیم بهاری
چون باران پاییزی
اکنون
حال خوشت را خریدارم
به قمیت تمام احساست
که چه زیبا میکند دنیایم را
تمام تنهاییهایت را
تمام غمها و دردهایت را
تمام اندوهت را
میخرم آنها را به قیمت تمام احساسم
که خرج میکنم و به پایت میریزم
تا آنجا که حالت خوش شود
چون نسیم بهاری
چون باران پاییزی
اکنون
حال خوشت را خریدارم
به قمیت تمام احساست
که چه زیبا میکند دنیایم را
وقتی قهوه ات تلخ باشد
درکنج تنهایی
وبادلتنگی آن را بنوشی
میخواهی فالت چه شود
عشق و وصال معشوق؟
خیر
همین میشود دیگر
دلتنگی و دلتنگی و دلتنگی
تنهایی و تنهایی و تنهایی
تلخی و تلخی و تلخی
درکنج تنهایی
وبادلتنگی آن را بنوشی
میخواهی فالت چه شود
عشق و وصال معشوق؟
خیر
همین میشود دیگر
دلتنگی و دلتنگی و دلتنگی
تنهایی و تنهایی و تنهایی
تلخی و تلخی و تلخی
تودردناک ترین خاطره زندگیم که باشی
بازهم خیالی نیست
همه آن روزهارا
تمام آن خاطره هاراجمع میکنم
ودرته صندوقچه قلبم بایگانیشان میکنم
بدون شماره کردن
تاهیچوقت پیدایشان نکنم
بازهم خیالی نیست
همه آن روزهارا
تمام آن خاطره هاراجمع میکنم
ودرته صندوقچه قلبم بایگانیشان میکنم
بدون شماره کردن
تاهیچوقت پیدایشان نکنم