به نام خدا اينجا من در باره دين اسلام صحبت ميكنم و هر احكامي كه به نظرتون مبحم است بگوييد و من جوابتونو ميدم!
مثلا چه اتفاقاتي بيوفتد دين اسلام بهتر ميشه كلا انتقادات و پيشنهاد خود را در مورد اسلام بگيد.تا شايد فرجي شود
تكرار ميكنم فقط در مورد دين اسلام سوال كنيد نه چيز ديگري!
به طور خلاصه بايد گفت: اسلام آيين نهايي و کاملي است که از سوي خداوند بر بنده برگزيدهاش محمد(ص) نازل گشته و توسط آن بزرگوار به مردم ابلاغ شده است. بنابراين منشأ اين دين وحي الهي و آسماني است. در طول 23 سال تلاش مستمر پيامبر(ص) نهال اين دين نيرومند گشته و تمام جوانب آن تبيين ميگردد. پس از رحلت آن بزرگوار، خاندان گراميش و اصحاب پايدار ايشان سعي و تلاش خود را جهت گسترش اسلام انجام داده و ميراث علوم و معارف و دستورات نبوي را به نسلهاي بعد منتقل کردند. ضمن آنکه کتاب خدا(قرآن) هم به عنوان اولين منبع و مصدر دستورات دين ايمن از هر گونه تحريف و دستبرد باقي مانده و راهنماي ابدي جهانيان تا روز قيامت است. به تصريح قرآن کريم، اسلام آئين نهايي است و پس از آن ديگر پيامبري و رسالت تکرار نخواهد شد.
و حالا:قرآن كريم
با توجه به اين كه دين فعل تشريعى خداوند است. براى احكام وتشريعهاى دينى دو مرحله زير قابل فرض و بلكه محقق است:
1- مرحله پيش از ابلاغ ;
2- مرحله پس از ابلاغ .
در مرحله نخست، احكام و تشريعهاى دينى در لوح محفوظ، به گونهاى كه كيفيت آنبراى ما روشن نيست، تحقق مىيابد، آنگاه از طريق وحى به پيامبران الهى منتقلمىگردد و بردست آنان به مكلفان ابلاغ مىشود.
دين ( تكاليف الهى) در مرحله نخست جنبه انشايى دارد و در مرحله دوم جنبهفعلى داشته و منجز و الزامآور است و كاربرد دين در اصطلاح دينشناسى ناظر بهمرحله دوم است. بنابراين، احكام و تعاليمى كه در قرآن كريم موجود است، همگى دينناميده مىشوند.
البته همه آيات قرآن بيانگر دستورهاى اعتقادى يا عملى نيستند، بلكه مطالبىنيز در باره رخدادهاى تاريخى يا حوادث و پديدههاى طبيعى و مانند آن بيان شدهاست كه چون هدف اصلى از اين گونه تعاليم، هدايتبشر به سوى مصالح دنيوى و سعادتاخروى است، و اين همانا حقيقت و مقصود نهايى دين است، اين تعاليم نيز تحت عنواندين شناخته مىشوند.
به عبارت ديگر، آيات تاريخى و طبيعى قرآن يك مدلول مطابقى دارند و يك مدلولالتزامى; مدلول مطابقى آنها كه گزارش از يك رخداد تاريخى يا وصف يك حادثه ياقانون طبيعى است، مقصود بالاصاله قرآن نيست، بلكه مقصود بالاصاله آن مدلولالتزامى آنها است و آن به عقايد و احكام دينى باز مىگردد; يعنى يا هدف بيانخالقيت، ربوبيت، علم، قدرت، مهر، خشم و در يك كلمه صفات جمال و جلال الهى است ويا تبيين يك دستورالعمل و قانون دينى است.
و:احاديث نبوى
پس از قرآن كريم، احاديث نبوى دومين ماءخذ و سرچشمه دين استو اين مطلب دو پايه دارد:
الف) كتاب آسمانى به شرح و تفسير نياز دارد; زيرا تعاليم و احكام دينى وارددر كتاب آسمانى ناظر به كليات مسايل است و جزئيات مسايل بايد توسط پيامبر درشرايط مناسب و به تدريجبيان شود; چنان كه خداوند خطاب به پيامبر اكرم(ص)مىفرمايد:
و انزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم و لعلهم يتفكرون .
ب)پيامبر، معصوم از خطا و گناه است و آن چه در تبيين تعاليم و احكام الهى بيانمىكند، چيزى جز وحى و قانون الهى نيست; چنان كه خداوند در باره پيامبر اكرم(ص)مىفرمايد:
و ما ينطق عن الهوى ×ان هو الا وحى يوحى ×علمه شديد القوى .
قرآن كريم درجاى ديگر مىفرمايد:
فان تنازعتم فى شىء فردوه الى الله والرسول .
امام على(ع) در تفسير اين آيهفرمودهاند:
فرده الى الله ان نحكم بكتابه، ورده الى الرسول ان ناءخذ بسنته.
3-احاديث امامان معصوم:
با توجه به اين كه تبيين كليات معارف و احكام دينى كارى است كه تدريجاانجامپذير بوده و به زمانى نسبتا طولانى نياز دارد، زمان محدود عصر رسالت. براىانجام كامل اين امر كافى نبود، از اين روى مىبايست كسانى باشند كه پس از آنحضرت اين رسالت را ادامه داده و تكميل كنند. بدين جهت، پيامبر اكرم(ص) با حديثثقلين و مانند آن عصمت و قيادت عترت خود را به مسلمانان ابلاغ كرد و با ملاك عصمتو مقام قيادت دينى عترت پيامبر، احاديث آنان نيز به منزله احاديث نبوى بوده وماءخذ و مصدر دين خواهد بود.
اين مطلب، گذشته از حديث ثقلين و مانند آن، از آياتى چون آيه وجوب اطاعت اولىالامر آيه ولايت، آيه تكميل دين، آيه تطهير و... نيز به دست مىآيد كهشرح آن را بايد در كتب كلام و تفسير جويا شد.
تفاسیر اشتباه از دین سبب بروز تعدد ادیان شد
حجت الاسلام دکتر احمد احمدی درباره دلیل تعدد ادیان به خبرنگار مهر گفت: در هر زمان پیامبری ظهور کرد و متناسب با آن زمان از جانب خداوند دینی را برای ارشاد و راهنمایی مردم در اختیار آنها قرار داد. ظهور پیامبر دیگر به معنی ارمغان یک دین کامل تر برای مردم بود به عبارت دیگر مسائلی که مربوط به زمان گذشته می شد با ظهور دین جدید نسخ و مطالب جدید و کامل تری در اختیار مردم قرار می گرفت. در هر دوره و با ظهور هر پیامبر و ظهور یک دین جدید، افراد مختلفی بودند که دین را تفسیر می کردند. این افراد گاهی در تفسیر خود دچار خطا شده و گاهی برای دستیابی به مسائل دنیوی مرتکب خطا می شدند. این موضوع یکی از دلایل بروز تعدد ادیان است.
وی ادامه داد: عامل دیگر مربوط به زمان می شود. بدین معنی که در زمانی یک حکم نافذ بود و بکار گرفته می شد ولی بعد از مدتی با تغییر شرایط زمان، آن حکم دیگر کارایی نداشت و پیامبر بعدی با یک دین کامل تر به آن حکم نیز شکل کامل تری می بخشید. از این جهت می توان گفت دین بعدی مکمل دین قبلی بوده است، اما همین موضوع باعث بروز اختلاف و تعدد ادیان شد. چراکه عده ای همان احکام گذشته را بکار می گرفتند و حتی آن را از نگاه خود تفسیر کرده و بسط و گسترش می دادند و به همین نسبت پیروانی برای احکام مختلف ایجاد می شد.
این استاد فلسفه یادآور شد: در این میان هرچه از دین فاصله بگیریم، اختلافات و فرقه های بیشتری بروز و ظهور پیدا می کند. بر اساس تحقیقی که در قالب کتابی در 3 جلد منتشر شده بیش از 2000 فرقه ایجاد شده است. درست است که برخی آنها مفسران به خاطر منافع خود این کار را می کنند اما بسیاری از آنها نیز دچار اشتباه می شوند.
این استاد دانشگاه افزود: به هر حال قرآن یک لفظ است و لفظ را می توان چند نوع معنی کرد. نتیجه این می شود که افراد سودجو و نااهل دین را به نفع خود تغییر می دهند. قرآن می فرماید: «فویل للذین یکتبون الکتاب بایدیهم ثم یقولون هذا من عندالله/ پس وای بر کسانی که بدست خود کتابی را می نویسند، سپس می گویند این از نزد خداست.» هر موضوعی که مطابق با خواسته و اهداف شان بود را به صورت مکتوب در می آوردند و مدعی می شوند از طرف خداست. به ویژه در زمان های قدیم که رسانه ها به شکل امروز نبودند سوء استفاده های بسیاری در این باب صورت می گرفت.
رئیس انتشارات سمت در پاسخ به این سوال که ادیان مختلف با مدرنیته چگونه تعامل برقرار کردند؟ این طور پاسخ داد: در ابتدا باید مدرنیته را تعریف کنیم. آیا منظور از مدرنیته همین ابزاری است که همه ما از آن استفاده می کنیم؟ اگر منظور از مدرنیته این است که هیچ دین داری با آن مخالف نیست و اگر موضوعاتی است که در دنیای مدرن مطرح شده و به مسائل اخلاقی و اعتقادی پشت پا زده می شود، پیداست که هیچ دین حقیقی با این نوع مدرنیته سازگار نیست. پیروان ادیان مختلف بسته به نوع دین شان عکس العمل های مختلفی نشان می دهند.
وی با بیان یک مثال این طور توضیح داد: به عنوان مثال کاتولیک ها یک نوع واکنش دارند و با این ماجرا سخت تر برخورد می کنند و پروتستان ها معمولاً تسامح بیشتری به خرج می دهند. یهودی هایی که پایبند به حضرت موسی و تورات هستند با مدرنیتیه کنار نمی آیند. یک عده هم ممکن است ادعا کنند تابع شریعت یهودند ولی فی الواقع نیستند مثل صهیونیست هایی که در فلسطین اشغالی زندگی می کنند. این ها با مدرنیته هیچ مشکلی ندارند بلکه پدیدآورنده مدرنیته به معنای بد او هستند. دین اسلام هم چارچوبی دارد. مسلمانانی که معتقد به اصل اسلام هستند با مدرنیته یک نوع برخورد می کنند و آنهایی که خیلی پایبند نیستند به نحوی دیگر. به هر حال معنای مدرنیته بسیار گسترده است و نیاز به تعریف جامع و دقیقی دارد.
حجت الاسلام احمدی درباره تعریف دین از منظر کلام، فلسفه، جامعه شناسی، مردم شناسی و نگاه متفکران معاصر گفت: علم کلام در هر دین آن را به همان شکل که هست، تعریف می کند، کلام یهود، کلام مسیحی، کلام اسلامی هر کدام به نوعی دین خود را تعریف می کند. جامعه شناسی الحادی دین را یک جور تعریف می کند، فلسفه هم به نحوی به تفسیر دین می پردازد. فلسفه الحادی با دین کاری ندارد و تعریف آن بر اساس مبانی خودش است، اما فلسفه اسلامی که دین را وحی خدا می داند که بر پیامبر اکرم (ص) فرو فرستاده شده، تعریف و تفسیر دین به شکل دیگریست.
وی تصریح کرد: در واقع باید دید چه فیلسوفی به تعریف از دین می پردازد. قاعدتاً تعریف فیلسوف الهی از دین با فیلسوف غیرالهی متفاوت است. این موضوع در مورد متفکران معاصر نیز صدق می کند. دئیست کسی است که به مابعد الطبیعه و به خدا اعتقاد دارد ولی به وحی و دین اعتقاد ندارد. تئیست کسی است که به خدا و به دین هر دو اعتقاد دارد. متفکرانی هستند که به وحی آسمانی اعتقاد ندارند اما به هر حال به وحی الهی احترام می گذارند. اگر متفکر غیر دین دار است که مسلماً دین را قبول ندارند. اگر منظور متفکری است که به چارچوبی پایبند است مسلماً با دین سر سازگاری دارد.
ديدگاه اسلام در مورد برده اين است:
پاسخی بر شبهه برخی اسلام ستیزان مبنی بر عدم آزادی در دین الهی اسلام
زمانی كه در شرق و غرب و در شبه جزیره عرب بردگان از هیچ حقوق و ارزشی برخوردار نبودند و خارج از ارزش انسانی با آنها برخورد می شد اسلام با ظهور خود برابری انسان ها را مطرح كرد.
اسلام همانطور كه شراب را مرحله ای تحریم كرد بردگی را نیز بصورت مرحله ای از بین برد چون جامعه و فرهنگ آن زمان اجازه ی لغو دفعی و ناگهانی آن را نمی داد و با آن مقابله میكرد.
راهكار اسلام چه بود؟
این دین مبین مسئله ی كنیز و غلام را مطرح كرد كه در مقابل بردگی بود چون كنیزان و غلامان از بسیاری از حقوق ها و ارزش ها برخوردار بودند كه بردگان به هیچ وجه از آن برخوردار نبودند.
سپس مسئله ی آزاد كردن كنیزان و ثواب آن مطرح شد و احادیث بسیاری در مورد ثواب آزاد كردن ایشان از معصومین (سلام الله علیهم) بیان شد.
چنانكه امام حسین (سلام الله علیه) كنیزی را كه برای او فقط شاخه ای گل آورده بود آزاد كرد.
و ضمنا بخاطر داشته باشیم كه مادر بسیاری از امامان ما كنیز بودند و از اهمیت و احترام ویژه ای برخوردار بودند.
و اینگونه همان كنیزان و غلامان نیز همچو اربابان خود آزاد شدند و این استراتژی و راهكار زیبایی بر لغو رسم جاهلی بردگی توسط اسلام بود.
در ارتباط با رابطه و پیوند دو جنس مخالف به طور کلی سه دیدگاه مطرح است:
1. دیدگاه افراطی: در این نگرش هر گونه ارتباطی با جنس مخالف آزاد و بدون مانع است. (رویکرد لیبرالیستی)
به بیان دیگر هیچ گونه حد و مرزی برای این پیوندها وجود ندارد و آزادی مطلق بر آنها حاکم است.
فروید و پیروان وی مدعی هستند. اخلاق جنسی کهن بر اساس محدودیت و ممنوعیت است و آنچه ناراحتی بر سر بشر آمده است از ممنوعیتها و محرومیتها و ترسها و وحشتهای ناشی از این ممنوعیتها که در ضمیر باطن بشر جایگزین گشته، آمده است. برتراند راسل نیز در اخلاق نوینی که پیشنهاد میکند، همین مطلب را اساس قرار میدهد.
راسل در کتاب«جهانی که من میشناسم» میگوید: «اگر از انجام عملی زیانی متوجه دیگران نشود، دلیلی نداریم که ارتکاب آن را محکوم کنیم» (جهانی که من میشناسم، ص 68)
2. دیدگاه تفریطی: بر پایه این رویکرد، هر گونه ارتباط و پیوند با جنس مخالف مردود و مورد نکوهش میباشد.
این دیدگاه درست در مقابل دیدگاه افراطی است.
برترانت راسل، فیلسوف اجتماعی مشهور معاصر میگوید: «عوامل و عقاید مخالف جنسیت در اعصار خیلی قدیم وجود داشته و به خصوص در هر جا که مسیحیت و دین بودا پیروز شد عقیده مزبور نیز تفوّق یافت».
3. دیدگاه اعتدالی: بر اساس این دیدگاه نه آزادی مطلق و رها پذیرفته شده است و نه محدودیت و منع هر گونه رابطه، بلکه ارتباط بین دو جنس مخالف در یک چهارچوب مشخص تعریف شده است.
دیدگاه اسلام ناظر به نگرش سوم (اعتدالی) است.
مثلا چه اتفاقاتي بيوفتد دين اسلام بهتر ميشه كلا انتقادات و پيشنهاد خود را در مورد اسلام بگيد.تا شايد فرجي شود
تكرار ميكنم فقط در مورد دين اسلام سوال كنيد نه چيز ديگري!
به طور خلاصه بايد گفت: اسلام آيين نهايي و کاملي است که از سوي خداوند بر بنده برگزيدهاش محمد(ص) نازل گشته و توسط آن بزرگوار به مردم ابلاغ شده است. بنابراين منشأ اين دين وحي الهي و آسماني است. در طول 23 سال تلاش مستمر پيامبر(ص) نهال اين دين نيرومند گشته و تمام جوانب آن تبيين ميگردد. پس از رحلت آن بزرگوار، خاندان گراميش و اصحاب پايدار ايشان سعي و تلاش خود را جهت گسترش اسلام انجام داده و ميراث علوم و معارف و دستورات نبوي را به نسلهاي بعد منتقل کردند. ضمن آنکه کتاب خدا(قرآن) هم به عنوان اولين منبع و مصدر دستورات دين ايمن از هر گونه تحريف و دستبرد باقي مانده و راهنماي ابدي جهانيان تا روز قيامت است. به تصريح قرآن کريم، اسلام آئين نهايي است و پس از آن ديگر پيامبري و رسالت تکرار نخواهد شد.
و حالا:قرآن كريم
با توجه به اين كه دين فعل تشريعى خداوند است. براى احكام وتشريعهاى دينى دو مرحله زير قابل فرض و بلكه محقق است:
1- مرحله پيش از ابلاغ ;
2- مرحله پس از ابلاغ .
در مرحله نخست، احكام و تشريعهاى دينى در لوح محفوظ، به گونهاى كه كيفيت آنبراى ما روشن نيست، تحقق مىيابد، آنگاه از طريق وحى به پيامبران الهى منتقلمىگردد و بردست آنان به مكلفان ابلاغ مىشود.
دين ( تكاليف الهى) در مرحله نخست جنبه انشايى دارد و در مرحله دوم جنبهفعلى داشته و منجز و الزامآور است و كاربرد دين در اصطلاح دينشناسى ناظر بهمرحله دوم است. بنابراين، احكام و تعاليمى كه در قرآن كريم موجود است، همگى دينناميده مىشوند.
البته همه آيات قرآن بيانگر دستورهاى اعتقادى يا عملى نيستند، بلكه مطالبىنيز در باره رخدادهاى تاريخى يا حوادث و پديدههاى طبيعى و مانند آن بيان شدهاست كه چون هدف اصلى از اين گونه تعاليم، هدايتبشر به سوى مصالح دنيوى و سعادتاخروى است، و اين همانا حقيقت و مقصود نهايى دين است، اين تعاليم نيز تحت عنواندين شناخته مىشوند.
به عبارت ديگر، آيات تاريخى و طبيعى قرآن يك مدلول مطابقى دارند و يك مدلولالتزامى; مدلول مطابقى آنها كه گزارش از يك رخداد تاريخى يا وصف يك حادثه ياقانون طبيعى است، مقصود بالاصاله قرآن نيست، بلكه مقصود بالاصاله آن مدلولالتزامى آنها است و آن به عقايد و احكام دينى باز مىگردد; يعنى يا هدف بيانخالقيت، ربوبيت، علم، قدرت، مهر، خشم و در يك كلمه صفات جمال و جلال الهى است ويا تبيين يك دستورالعمل و قانون دينى است.
و:احاديث نبوى
پس از قرآن كريم، احاديث نبوى دومين ماءخذ و سرچشمه دين استو اين مطلب دو پايه دارد:
الف) كتاب آسمانى به شرح و تفسير نياز دارد; زيرا تعاليم و احكام دينى وارددر كتاب آسمانى ناظر به كليات مسايل است و جزئيات مسايل بايد توسط پيامبر درشرايط مناسب و به تدريجبيان شود; چنان كه خداوند خطاب به پيامبر اكرم(ص)مىفرمايد:
و انزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم و لعلهم يتفكرون .
ب)پيامبر، معصوم از خطا و گناه است و آن چه در تبيين تعاليم و احكام الهى بيانمىكند، چيزى جز وحى و قانون الهى نيست; چنان كه خداوند در باره پيامبر اكرم(ص)مىفرمايد:
و ما ينطق عن الهوى ×ان هو الا وحى يوحى ×علمه شديد القوى .
قرآن كريم درجاى ديگر مىفرمايد:
فان تنازعتم فى شىء فردوه الى الله والرسول .
امام على(ع) در تفسير اين آيهفرمودهاند:
فرده الى الله ان نحكم بكتابه، ورده الى الرسول ان ناءخذ بسنته.
3-احاديث امامان معصوم:
با توجه به اين كه تبيين كليات معارف و احكام دينى كارى است كه تدريجاانجامپذير بوده و به زمانى نسبتا طولانى نياز دارد، زمان محدود عصر رسالت. براىانجام كامل اين امر كافى نبود، از اين روى مىبايست كسانى باشند كه پس از آنحضرت اين رسالت را ادامه داده و تكميل كنند. بدين جهت، پيامبر اكرم(ص) با حديثثقلين و مانند آن عصمت و قيادت عترت خود را به مسلمانان ابلاغ كرد و با ملاك عصمتو مقام قيادت دينى عترت پيامبر، احاديث آنان نيز به منزله احاديث نبوى بوده وماءخذ و مصدر دين خواهد بود.
اين مطلب، گذشته از حديث ثقلين و مانند آن، از آياتى چون آيه وجوب اطاعت اولىالامر آيه ولايت، آيه تكميل دين، آيه تطهير و... نيز به دست مىآيد كهشرح آن را بايد در كتب كلام و تفسير جويا شد.
تفاسیر اشتباه از دین سبب بروز تعدد ادیان شد
حجت الاسلام دکتر احمد احمدی درباره دلیل تعدد ادیان به خبرنگار مهر گفت: در هر زمان پیامبری ظهور کرد و متناسب با آن زمان از جانب خداوند دینی را برای ارشاد و راهنمایی مردم در اختیار آنها قرار داد. ظهور پیامبر دیگر به معنی ارمغان یک دین کامل تر برای مردم بود به عبارت دیگر مسائلی که مربوط به زمان گذشته می شد با ظهور دین جدید نسخ و مطالب جدید و کامل تری در اختیار مردم قرار می گرفت. در هر دوره و با ظهور هر پیامبر و ظهور یک دین جدید، افراد مختلفی بودند که دین را تفسیر می کردند. این افراد گاهی در تفسیر خود دچار خطا شده و گاهی برای دستیابی به مسائل دنیوی مرتکب خطا می شدند. این موضوع یکی از دلایل بروز تعدد ادیان است.
وی ادامه داد: عامل دیگر مربوط به زمان می شود. بدین معنی که در زمانی یک حکم نافذ بود و بکار گرفته می شد ولی بعد از مدتی با تغییر شرایط زمان، آن حکم دیگر کارایی نداشت و پیامبر بعدی با یک دین کامل تر به آن حکم نیز شکل کامل تری می بخشید. از این جهت می توان گفت دین بعدی مکمل دین قبلی بوده است، اما همین موضوع باعث بروز اختلاف و تعدد ادیان شد. چراکه عده ای همان احکام گذشته را بکار می گرفتند و حتی آن را از نگاه خود تفسیر کرده و بسط و گسترش می دادند و به همین نسبت پیروانی برای احکام مختلف ایجاد می شد.
این استاد فلسفه یادآور شد: در این میان هرچه از دین فاصله بگیریم، اختلافات و فرقه های بیشتری بروز و ظهور پیدا می کند. بر اساس تحقیقی که در قالب کتابی در 3 جلد منتشر شده بیش از 2000 فرقه ایجاد شده است. درست است که برخی آنها مفسران به خاطر منافع خود این کار را می کنند اما بسیاری از آنها نیز دچار اشتباه می شوند.
این استاد دانشگاه افزود: به هر حال قرآن یک لفظ است و لفظ را می توان چند نوع معنی کرد. نتیجه این می شود که افراد سودجو و نااهل دین را به نفع خود تغییر می دهند. قرآن می فرماید: «فویل للذین یکتبون الکتاب بایدیهم ثم یقولون هذا من عندالله/ پس وای بر کسانی که بدست خود کتابی را می نویسند، سپس می گویند این از نزد خداست.» هر موضوعی که مطابق با خواسته و اهداف شان بود را به صورت مکتوب در می آوردند و مدعی می شوند از طرف خداست. به ویژه در زمان های قدیم که رسانه ها به شکل امروز نبودند سوء استفاده های بسیاری در این باب صورت می گرفت.
رئیس انتشارات سمت در پاسخ به این سوال که ادیان مختلف با مدرنیته چگونه تعامل برقرار کردند؟ این طور پاسخ داد: در ابتدا باید مدرنیته را تعریف کنیم. آیا منظور از مدرنیته همین ابزاری است که همه ما از آن استفاده می کنیم؟ اگر منظور از مدرنیته این است که هیچ دین داری با آن مخالف نیست و اگر موضوعاتی است که در دنیای مدرن مطرح شده و به مسائل اخلاقی و اعتقادی پشت پا زده می شود، پیداست که هیچ دین حقیقی با این نوع مدرنیته سازگار نیست. پیروان ادیان مختلف بسته به نوع دین شان عکس العمل های مختلفی نشان می دهند.
وی با بیان یک مثال این طور توضیح داد: به عنوان مثال کاتولیک ها یک نوع واکنش دارند و با این ماجرا سخت تر برخورد می کنند و پروتستان ها معمولاً تسامح بیشتری به خرج می دهند. یهودی هایی که پایبند به حضرت موسی و تورات هستند با مدرنیتیه کنار نمی آیند. یک عده هم ممکن است ادعا کنند تابع شریعت یهودند ولی فی الواقع نیستند مثل صهیونیست هایی که در فلسطین اشغالی زندگی می کنند. این ها با مدرنیته هیچ مشکلی ندارند بلکه پدیدآورنده مدرنیته به معنای بد او هستند. دین اسلام هم چارچوبی دارد. مسلمانانی که معتقد به اصل اسلام هستند با مدرنیته یک نوع برخورد می کنند و آنهایی که خیلی پایبند نیستند به نحوی دیگر. به هر حال معنای مدرنیته بسیار گسترده است و نیاز به تعریف جامع و دقیقی دارد.
حجت الاسلام احمدی درباره تعریف دین از منظر کلام، فلسفه، جامعه شناسی، مردم شناسی و نگاه متفکران معاصر گفت: علم کلام در هر دین آن را به همان شکل که هست، تعریف می کند، کلام یهود، کلام مسیحی، کلام اسلامی هر کدام به نوعی دین خود را تعریف می کند. جامعه شناسی الحادی دین را یک جور تعریف می کند، فلسفه هم به نحوی به تفسیر دین می پردازد. فلسفه الحادی با دین کاری ندارد و تعریف آن بر اساس مبانی خودش است، اما فلسفه اسلامی که دین را وحی خدا می داند که بر پیامبر اکرم (ص) فرو فرستاده شده، تعریف و تفسیر دین به شکل دیگریست.
وی تصریح کرد: در واقع باید دید چه فیلسوفی به تعریف از دین می پردازد. قاعدتاً تعریف فیلسوف الهی از دین با فیلسوف غیرالهی متفاوت است. این موضوع در مورد متفکران معاصر نیز صدق می کند. دئیست کسی است که به مابعد الطبیعه و به خدا اعتقاد دارد ولی به وحی و دین اعتقاد ندارد. تئیست کسی است که به خدا و به دین هر دو اعتقاد دارد. متفکرانی هستند که به وحی آسمانی اعتقاد ندارند اما به هر حال به وحی الهی احترام می گذارند. اگر متفکر غیر دین دار است که مسلماً دین را قبول ندارند. اگر منظور متفکری است که به چارچوبی پایبند است مسلماً با دین سر سازگاری دارد.
ديدگاه اسلام در مورد برده اين است:
پاسخی بر شبهه برخی اسلام ستیزان مبنی بر عدم آزادی در دین الهی اسلام
زمانی كه در شرق و غرب و در شبه جزیره عرب بردگان از هیچ حقوق و ارزشی برخوردار نبودند و خارج از ارزش انسانی با آنها برخورد می شد اسلام با ظهور خود برابری انسان ها را مطرح كرد.
اسلام همانطور كه شراب را مرحله ای تحریم كرد بردگی را نیز بصورت مرحله ای از بین برد چون جامعه و فرهنگ آن زمان اجازه ی لغو دفعی و ناگهانی آن را نمی داد و با آن مقابله میكرد.
راهكار اسلام چه بود؟
این دین مبین مسئله ی كنیز و غلام را مطرح كرد كه در مقابل بردگی بود چون كنیزان و غلامان از بسیاری از حقوق ها و ارزش ها برخوردار بودند كه بردگان به هیچ وجه از آن برخوردار نبودند.
سپس مسئله ی آزاد كردن كنیزان و ثواب آن مطرح شد و احادیث بسیاری در مورد ثواب آزاد كردن ایشان از معصومین (سلام الله علیهم) بیان شد.
چنانكه امام حسین (سلام الله علیه) كنیزی را كه برای او فقط شاخه ای گل آورده بود آزاد كرد.
و ضمنا بخاطر داشته باشیم كه مادر بسیاری از امامان ما كنیز بودند و از اهمیت و احترام ویژه ای برخوردار بودند.
و اینگونه همان كنیزان و غلامان نیز همچو اربابان خود آزاد شدند و این استراتژی و راهكار زیبایی بر لغو رسم جاهلی بردگی توسط اسلام بود.
در ارتباط با رابطه و پیوند دو جنس مخالف به طور کلی سه دیدگاه مطرح است:
1. دیدگاه افراطی: در این نگرش هر گونه ارتباطی با جنس مخالف آزاد و بدون مانع است. (رویکرد لیبرالیستی)
به بیان دیگر هیچ گونه حد و مرزی برای این پیوندها وجود ندارد و آزادی مطلق بر آنها حاکم است.
فروید و پیروان وی مدعی هستند. اخلاق جنسی کهن بر اساس محدودیت و ممنوعیت است و آنچه ناراحتی بر سر بشر آمده است از ممنوعیتها و محرومیتها و ترسها و وحشتهای ناشی از این ممنوعیتها که در ضمیر باطن بشر جایگزین گشته، آمده است. برتراند راسل نیز در اخلاق نوینی که پیشنهاد میکند، همین مطلب را اساس قرار میدهد.
راسل در کتاب«جهانی که من میشناسم» میگوید: «اگر از انجام عملی زیانی متوجه دیگران نشود، دلیلی نداریم که ارتکاب آن را محکوم کنیم» (جهانی که من میشناسم، ص 68)
2. دیدگاه تفریطی: بر پایه این رویکرد، هر گونه ارتباط و پیوند با جنس مخالف مردود و مورد نکوهش میباشد.
این دیدگاه درست در مقابل دیدگاه افراطی است.
برترانت راسل، فیلسوف اجتماعی مشهور معاصر میگوید: «عوامل و عقاید مخالف جنسیت در اعصار خیلی قدیم وجود داشته و به خصوص در هر جا که مسیحیت و دین بودا پیروز شد عقیده مزبور نیز تفوّق یافت».
3. دیدگاه اعتدالی: بر اساس این دیدگاه نه آزادی مطلق و رها پذیرفته شده است و نه محدودیت و منع هر گونه رابطه، بلکه ارتباط بین دو جنس مخالف در یک چهارچوب مشخص تعریف شده است.
دیدگاه اسلام ناظر به نگرش سوم (اعتدالی) است.