بانو !
اگر کلاهم را از سرم بر دارم
و دستان خستهام در جیبهایم باشند
و اگر شما اشکهایم را
و التماس چشمهایم را
ندیده بگیرید
پسر بچهای خواهی یافت
که هر بار نگاهش میکنید
سرخ میشود
و بی هیچ حرفی
انگار دیرش شده باشد
تا سر کوچه
می دود
و مــیدود
و مــــیدود
و پشت اولین دیوار
زانو میزند
و قلبش میتپد
و مـیتپد
و مـــیتپد
بانو !
با پسر بچه ای که چنین شرمگین در من زندگی میکند
چگونه اعتراف کنم
که دوستت دارم ؟
نیکی فیروزکوهی
اگر کلاهم را از سرم بر دارم
و دستان خستهام در جیبهایم باشند
و اگر شما اشکهایم را
و التماس چشمهایم را
ندیده بگیرید
پسر بچهای خواهی یافت
که هر بار نگاهش میکنید
سرخ میشود
و بی هیچ حرفی
انگار دیرش شده باشد
تا سر کوچه
می دود
و مــیدود
و مــــیدود
و پشت اولین دیوار
زانو میزند
و قلبش میتپد
و مـیتپد
و مـــیتپد
بانو !
با پسر بچه ای که چنین شرمگین در من زندگی میکند
چگونه اعتراف کنم
که دوستت دارم ؟
نیکی فیروزکوهی

