♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥

[serpico]

کاش می دانستی ما را فرصت آن نیست که روز های رفته را از سر گیریم و

و لحظه های بی بازگشت را تمنا کنیم ..

کاش میدانستی فردا چه اندازه برای زیستن دیر است و اندازه برای مردن زود است ..

.

[*RANGO*]

زندگي خوردن و خوابيدن نيست
انتظار و هوس و ديدن و ناديدن نيست.
زندگي چون گل سرخي است
پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطيف.
يادمان باشد اگر گل چيديم
عطر و برگ و گل و خار همه همسايه ديوار به ديوار همند.

[serpico]

با ديدگان فرو بسته
لب بر جام زندگي نهاده ايم
واشك سوزان
بر كناره زرين ان فرو مي ريزيم
اما روزي ميرسد
كه دست مرگ
نقاب از ديده گان ما بر ميدارد
هر انچه را كه در زندگي مورد علاقه ما بود از ما ميگيرد
فقط ان وقت است كه در مي يابيم
جام زندگي از ازل تهي بوده
وما از نخست از اين جام چيزي جز باده خيال
ننوشيده ايم‬

[*RANGO*]

براي کشتن يک پرنده يک قيچي کافي ست. لازم نيست آن را در قلبش فرو کني يا گلويش را با آن بشکافي. پرهايش را بزن...خاطره پريدن با او کاري مي‌کند که خودش را به اعماق دره‌ها پرت کند.



- هنگامي که دري از خوشبختي به روي ما بسته مي‌شود، دري ديگر باز مي‌شود ولي ما اغلب چنان به در بسته چشم مي‌دوزيم که درهاي باز را نمي‌بينيم.


- براي پخته شدن کافيست که هنگام عصبانيت از کوره در نرويد

[serpico]

در دنیایی که من زندگی میکنم

گرگها هم دچار افسردگی مفرط شده اند !

آنها دیگر گوسفند نمیدرند !

دل به نی چوپان میدهند و آرام گریه میکنند !!

[bita jojo]

کیسه ی کوچک چای تمام عمر دلباخته ی لیوان بود
ولی هر بار که حرف دلش را میزد صدایش در اب جوش میسوخت....
کیسه ی کوچک چای با یک تکه نخ به پایین رفت و حرف دلش را اهسته گفت....اما لیوان سرخ شد

[serpico]

اگر بدانم که خواب تو را بیشتر خواهم دید برای همیشه دیدن تو هرگز بیدار نمی شوم

اگر بدانم که مردگان تو را بیشتر خواهند دید برای همیشه دیدن تو قید زنده بودن راخواهم زد

عشق بها دارد ... من و تو بودیم و یک دریا عشق ، حالا من هستم یک دنیا اشک ... آری ... عشق بها دارد !!!

[*RANGO*]

همبازی دوران کودکیم بود . خاطرات خوشی از هم داشتیم . بعد ها در دوران سربازی پیدایش کردم . طولی نکشید که من منتقل شدم و دوباره از هم بی خبر شدیم. سالها گذشت تا آنکه یک روز او را در صف اتوبوس شناختم قرار گذاشتیم تا همدیگر را بیشتر ببینیم ؛هر دو فراموش کردیم.
اما حالا اینجا هر روز یکدیگر را می بنیم و در خانه سالمندان ایام گذشته را با هم مرور می کنیم .....
چه زود میگذرد ......

[ps3000]

آدم های ساده را دوست دارم...

همانهاکه بدی هیچکس را باور ندارند...

همانه که برای همه لبخند دارند...

همانها که همیشه هستند...

برای همه هستند...

آدم های ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعت ها تماشا کرد

آدم های ساده را دوست دارم...

چه کنم که همه مثل گرگ شده ند!!!

[serpico]

عشق و ایمان در اوج پروازش از سطح ستایشها میگذرد

و معشوق در انتهای صعودش در چشم عاشق سراپا غرقه سرزنش میشود

و این هنگامی است که دوست استحقاق بخشوده شدنش را در چشم دوست از دست میدهد