22-07-2013، 18:24
پدر: دوست دارم با دختری که من انتخاب می کنم ازدواج کنی!
پسردانشجوی رشته ی مهندسی صنایع!): نه من می خوام همسرم رو خودم انتخاب کنم.
پدر: اما دختر مورد نظر من دختر بیل گیتسِ.
پسر: آهان اگه اینطوریه قبوله..!
پدر می رود سراغ گیتس بیل: برای دخترت شوهر خوبی سراغ دارم.
بیل گیتس: ولی برای دختر من زوده که شوهر کنه.
پدر: ولی دامادی که من می شناسم قائم مقام مدیریت کل بانک جهانی ست!
بیل گیتس: آهان! در این صورت قبوله!
پدر به سراغ مدیر کل بانک جهانی میرود: برات یک معاون خوب در نظر دارم.
مدیر کل بانک جهانی: من به اندازه ی کافی معاون دارم!
پدر: اما این یکی داماد بیل گیتسِ!!
مدیر کل بانک جهانی: آهان در این صورت قبوله!!!
و معامله به این ترتیب انجام می شود!s32:
پسردانشجوی رشته ی مهندسی صنایع!): نه من می خوام همسرم رو خودم انتخاب کنم.
پدر: اما دختر مورد نظر من دختر بیل گیتسِ.
پسر: آهان اگه اینطوریه قبوله..!
پدر می رود سراغ گیتس بیل: برای دخترت شوهر خوبی سراغ دارم.
بیل گیتس: ولی برای دختر من زوده که شوهر کنه.
پدر: ولی دامادی که من می شناسم قائم مقام مدیریت کل بانک جهانی ست!
بیل گیتس: آهان! در این صورت قبوله!
پدر به سراغ مدیر کل بانک جهانی میرود: برات یک معاون خوب در نظر دارم.
مدیر کل بانک جهانی: من به اندازه ی کافی معاون دارم!
پدر: اما این یکی داماد بیل گیتسِ!!
مدیر کل بانک جهانی: آهان در این صورت قبوله!!!
و معامله به این ترتیب انجام می شود!s32: