06-08-2013، 0:47
تکلیفم روشن شد ؛ خاموش میشوم شیرینم …
فرهاد وار اینبار باید به جای کوه ، دل بکنم !
فرهاد وار اینبار باید به جای کوه ، دل بکنم !
|
×{♥ بُغـــض قَـَـلَــــم " نُسخـــه ی ســہ "♥ } × |
|||||||||||||||||||||||||||||
06-08-2013، 0:47
تکلیفم روشن شد ؛ خاموش میشوم شیرینم …
فرهاد وار اینبار باید به جای کوه ، دل بکنم !
06-08-2013، 0:49
می خواهم داستانی از علاقه ام به تو را بنویسم . . .
یکی بود ، یکی . . .
بی خیال . . . !!
خلاصه اش می شود اینکه : دوستت دارم لعنتی . . . !!
06-08-2013، 0:50
“بی خبری” بی پایان ترین خبری است که از تو میرسد این روزها !
06-08-2013، 0:58
در جـَـــوابـــِ اَشکـــــ هـــای گـــَرمَمـــ،
کهــ روی گونهــ هایَمـــ سُرسُرهـــ بــازی مــی کَـــردَنــد... بــِــینـــِ آنـــ همهـــ آدمــــ، در آخــــرینــــ دیــــدار ِ رسمــــی مان.... نبایــــد مـــی گفـــتـــی: "دُنــــیای شُمـــا چـــِقـــَدر قـــَشَنگــــ اَستـــ" دلـــ اَستــــ دیـــــگــَــر مـــــی شکـــــنــــد...
06-08-2013، 1:01
خداحافظ ، تو ای همپای شب های غزل خوانی / خداحافظ ، به پایان آمد این دیدار پنهانی
خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم / خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی !
06-08-2013، 1:09
یک پاکت سیگار . . .
شراب به مقدار لازم . . . یه دلِ پر. . . اینجا شروع ماجراست ، انتهایش را خدا هم نمیداند!
06-08-2013، 1:11
به کبریت نیازی نیست
سیگار را بر لبم می گذارم و به دردهایم فکر میکنم ، خودشآتش می گیرد …
06-08-2013، 1:23
مهربانیم را چنان گریاندند که بوی نا گرفت . . نامهربان شدم ..
06-08-2013، 1:49
یقه بالا می دهیم
دست هـا در جیـب سیگـآر به تـه رسیده میـآن لب به دیـوار تکیـه می دهیـم نه که کارآگاه باشیم یا عضـو مافیـا نـه... بَـدبَـختیـم...!
06-08-2013، 1:58
پنجره ی باران خورده ات را باز کن
چند سطر پس از باران چشمهایم را ببین که هوایت دیوانه شان کرده دلم برایت تنگ است..
| |||||||||||||||||||||||||||||
|
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه) | |||||||
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|