26-07-2013، 21:47
(آخرین ویرایش در این ارسال: 26-07-2013، 21:50، توسط ∆ MeRzaD ∆.)
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
جای حکومت
ایران
دودمان
پهلوی
تاجگذاری
۴ اردیبهشت ۱۳۰۵ خورشیدی
تهران، کاخ گلستان
لقب
رضا شصتتیر، رضا ماکسیم، رضا خان، رضا خان میرپنج، رضا شاه بزرگ (کبیر)
زادروز
۲۴ اسفند ۱۲۵۶ خورشیدی
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ایران، مازندران، شاهی، آلاشت
پایان حکومت
۳ شهریور ۱۳۲۰ خورشیدی
درگذشت
۴ مرداد ۱۳۲۳ خورشیدی
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
آفریقای جنوبی، ژوهانسبورگ
نام پدر
عباس علی داداشبیگ
شاهنشاه پیشین
احمد شاه قاجار
شاهنشاه پسین
محمد رضا شاه
دین
اسلام
همسران
تاجالملوک، مریم سوادکوهی، توران امیرسلیمانی، عصمت دولتشاهی
فرزندان
همدمالسلطنه، شمس، اشرف، محمدرضا، علیرضا، غلامرضا، عبدالرضا، احمدرضا، محمودرضا، فاطمه، حمیدرضا
وزیران سرشناس
محمدعلی فروغی، حسن مستوفی، مهدیقلی هدایت، محمود جم، احمد متین دفتری، رجبعلی منصور
ایران
دودمان
پهلوی
تاجگذاری
۴ اردیبهشت ۱۳۰۵ خورشیدی
تهران، کاخ گلستان
لقب
رضا شصتتیر، رضا ماکسیم، رضا خان، رضا خان میرپنج، رضا شاه بزرگ (کبیر)
زادروز
۲۴ اسفند ۱۲۵۶ خورشیدی
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ایران، مازندران، شاهی، آلاشت
پایان حکومت
۳ شهریور ۱۳۲۰ خورشیدی
درگذشت
۴ مرداد ۱۳۲۳ خورشیدی
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
آفریقای جنوبی، ژوهانسبورگ
نام پدر
عباس علی داداشبیگ
شاهنشاه پیشین
احمد شاه قاجار
شاهنشاه پسین
محمد رضا شاه
دین
اسلام
همسران
تاجالملوک، مریم سوادکوهی، توران امیرسلیمانی، عصمت دولتشاهی
فرزندان
همدمالسلطنه، شمس، اشرف، محمدرضا، علیرضا، غلامرضا، عبدالرضا، احمدرضا، محمودرضا، فاطمه، حمیدرضا
وزیران سرشناس
محمدعلی فروغی، حسن مستوفی، مهدیقلی هدایت، محمود جم، احمد متین دفتری، رجبعلی منصور
رضاشاه در طول زندگی خود و حتی پس از آن به دلایل مختلف به نامهائی چند خوانده شده است. در جوانی به نام ناحیهای که از آن برخاسته بود "رضا سوادکوهی" نامیده میشد.[1] با ورود به نظامیگری به "رضاخان" و سپس، با ذکر درجه نظامیاش، به "رضاخان میرپنج" شناخته شد. بعد از کودتای ۱۲۹۹ و به دستگرفتن وزارت جنگ و فرماندهی کل قوا او را "سردار سپه" میخواندند. پس از رسیدن به سلطنت و انتخاب نام خانوادگی پهلوی به "رضاشاه پهلوی" شناخته شد. در سال ۱۳۲۸ با تصویب مجلس شورای ملی به او لقب "کبیر" داده شد و از آن پس هوادارانش او را "رضاشاه کبیر" میخوانند.
زندگی
آغاز زندگی و جوانی
رضا در ۲۴ حوت ۱۲۵۶ (ربیعالاول ۱۲۹۵ هجری قمری) در روستای آلاشت از توابع سوادکوه مازندران زاده شد. پدرش عباسعلی، سرهنگ فوج سوادکوه، و مادرش زهرا (نوشآفرین) که جزو مهاجرین از قفقاز بود. پس از مرگ پدرش در چهل روزگی وی، با مادرش به تهران آمد و در محله سنگلج در فقر و تهیدستی زندگی کردند.
بریگاد قزاق
در سن ۱۲ سالگی توسط ابوالحسن خان سرتیپ (صمصام) از بستگان خود وارد فوج سوادکوه (از ابواجمعی علیاصغرخان امینالسلطان صدراعظم) و تابین (سرباز) شد. سال ۱۳۱۳ هجری قمری پس از قتل ناصرالدین شاه قاجار فوج سوادکوه برای حفاظت از سفارتخانه و مراکز دولتی به تهران فراخوانده میشود. وی در دوران خدمت در قزاقخانه به سرعت رشد کرد و در سال ۱۳۱۸ هجری قمری، به سرگروهبانی محافظین بانک استقراضی روسیه در مشهد و پس از چندی به وکیلباشی گروهان شصت تیر منصوب شد.گروهان شصتتیری که رضاشاه آینده به فرماندهی آن رسید نخستین گروهان شصتتیرانداز در ایران بود که در حصر تبریز نیز در دورهٔ استبداد کوچک همراه بود.
بعد از فتح تهران در سال ۱۳۲۴ هجری قمری به همراه گروه محافظین عینالدوله که تبعید میشد، به فریمان اعزام شد. رضاخان نزد عینالدوله تقرب یافت و به آموختن خواندن و نوشتن پرداخت.
در سال ۱۲۸۸ خورشیدی، همراه با سواران بختیاری و ارامنه برای خواباندن شورشها و قیامهای محلی به زنجان و اردبیل اعزام شد و در جنگ با قوای ارشدالدوله از خود رشادت نشان داد. سپس با درجه یاوری به فرماندهی دسته تیرانداز و در سال ۱۲۹۷ خورشیدی به فرماندهی آتریاد (تیپ) همدان منصوب شد.
گیلان
در سال ۱۲۹۹ خورشیدی برای شرکت در سرکوبی قیام میرزا کوچکخان جنگلی به گیلان اعزام شد.
کودتای سوم حوت ۱۲۹۹
در نتیجه مذاکرات و هماهنگیهای به عمل آمده بین سیدضیاءالدین طباطبایی (مدیر روزنامه رعد) و رضاخان، در روز سوم حوت، کودتای ۱۲۹۹ صورت گرفت و قوای قزاق وارد تهران شدند و ادارات دولتی و مراکز نظامی را اشغال کردند. نزدیک به صد تن از رجال، سرشناسان و روحانیون بازداشت و زندانی شدند. احمدشاه و محمدحسن میرزا (ولیعهد) به کاخ فرحآباد گریختند و فتحالله خان سپهدار رشتی (نخستوزیر) به سفارت انگلیس پناهنده شد. در مورد چگونگی طراحی کودتا و نقش انگلیس در آن روایتهای مختلفی مطرح است.
نظر برخی از تاریخنویسان (مانند سیروس غنی و همایون کاتوزیان)
گفته میشد دولت بریتانیا برای کنترل اوضاع ایران اقدام به کودتای نظامی کرد. از دید برخی از تاریخنویسان [2] [3]، اکنون با باز شدن اسناد طبقه بندی شده وزارت امور خارجه انگلستان مشخص گردیده است که دولت انگلستان (مانند لرد کرزن، وزیر امور خارجه) کاملاً از برنامهریزی برای کودتا بیخبر بوده است. البته برخی از ماموران انگلیسی در ایران، مانند آرونساید و نرمن (سفیر وقت انگلیس در ایران)، چند روز قبل از کودتا از آن خبر داشتهاند.
نمونهای از روایت تاریخنویسان دیگر (مانند عبدالله شهبازی)
پس از خروج نیروهای روسیه از ایران دولت بریتانیا برای کنترل اوضاع ایران اقدام به کودتای نظامی کرد. برای اجرای این طرح ژنرال ادموند آیرونساید (فرمانده قوای انگلیسی در ایران)، اردشیر جی (رئیس شبکه اطلاعاتی بریتانیا در ایران و روزنامه نگار زرتشتی)، رضاخان فرمانده آتریاد تهران و سیدضیاءالدین طباطبایی مدیر روزنامه رعد مذاکراتی در روستای آق بابا نزدیک قزوین انجام دادند. در کودتای ۱۲۹۹ و حوادث بعد ی آن شبکه مفصل اطلاعاتی حکومت هند بر یتانیا در ا یران، که از سال ۱۸۹۳ میلادی/ ۱۳۱۰ ق. یعنی از سه سال قبل از قتل ناصرالد ین شاه به وسیله سِر اردشیر ریپورتر (اردشیر جی) اداره میشد، نقش اصلی و تعیین کننده داشت. این شبکه بود که رضاخان را برکشید و پرورش داشت و تمامی مقدمات کودتا را فراهم آورد و سپس مسیر دشوار او را در تأسیس سلطنت پهلوی هدایت و هموار کرد. البته در کودتا سرلشگر سِر ادموند آ یرونساید (بعدها: بارون آ یرونساید ا ول)، فرمانده نیروهای نظامی انگلیس مستقر در شمال ا یران (نورپرفورس)، نیز نقش داشت. ولی با ید توجه نمود که ا ین نقش محدود بود. آیرونساید تنها مدت کوتاهی در منطقه و در ا یران بود. او از ۴ ا کتبر ۱۹۲۰ تا ۱۷ فوریه ۱۹۲۱، یعنی کمتر از چهارماه و نیم فرمانده نورپرفورس بود که مأموریت جنگ با بلشو یکها را به عهده داشت. وی در طول زندگی اش نیز ارتباطی با ا یران نداشت و بنابرا ین نقش او در کودتا نمیتواند همسنگ و حتی قابل مقا یسه با نقش اردشیر ریپورتر باشد که به عنوان رئیس شبکه اطلاعاتی بریتانیا در ا یران تا زمان کودتا ۲۸ سال در ا یران اقامت داشت و بر حوادث مهمی چون انقلاب مشروطه و غیره تأثیر نهاده بود. البته آ یرونساید به عنوان فرمانده نیروهای نظامی انگلیس در شمال ا یران سهم معینی در کودتا داشت ولی او مجر ی دستورات وز یر جنگ وقت بر یتانیا، یعنی سِر وینستون چرچیل، بود. بعدها همین چرچیل، به عنوان نخست وزیر وقت بریتانیا، نقش سرنوشت سازی در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ایفا کرد.
نخستوزیری
سرانجام رضاخان با صدور فرمان احمدشاه به فرماندهی دیویزیون قزاق و وزارت جنگ و سیدضیاءالدین طباطبایی به نخستوزیری منصوب شدند. کابینه سید ضیاء (معروف به کابینه صدروزه) بزودی ساقط شد و سردار سپه از احمدشاه فرمان نخستوزیری گرفت.
پادشاهی
پس از خروج احمدشاه عوامل رضاخان اندیشه الغای سلطنت و رئیس جمهور شدن سردار سپه را پیش آوردند. با مخالفت و مقاومت شدید روشنفکران و روحانیان و مردم طرح جمهوری با شکست روبرو شد.
بالاخره نمایندگان مجلس پنجم شورای ملی با فشارهای سردار سپه در روز ۹ آبان ۱۳۰۴ خورشیدی ماده واحدهای را مطرح کردند که به موجب آن احمد شاه از سلطنت خلع شد و حکومت موقت "در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به شخص آقای رضاخان پهلوی" سپرده شد و "تعیین تکلیف حکومت قطعی" به مجلس مؤسسان واگذار شد. سپس با تشکیل یک مجلس موسسان، در ۲۱ آذر ۱۳۰۴، سلطنت ایران به "اعلیحضرت رضا پهلوی" واگذار شد. مراسم تاجگذاری رضاشاه در ۴ اردیبهشت ۱۳۰۵ انجام شد.
«در بیست و چهارم آذرماه سال ۱۳۰۴ خورشیدی، در پی یک کودتا، رضاشاه پهلوی در مجلس شورای ملی حاضر شد و با ادای سوگند به قرآن رسماً به عنوان سردودمان پهلوی وظایف سلطنت را به عهده گرفت. هنگامی که رضا شاه پهلوی بر مسند سلطنت نشست، جهان در میانه دو جنگ جهانی نفسی میکشید. رضاشاه پهلوی، برنامه گستردهای را برای سامان اداری و اقتصادی کشور به دست گرفت. ایران فاقد نظام اداری، ارتش منسجم، راه، نظام بانکی و اقتصادی مدرن بود و شیوه ملوک الطوایفی جایی برای قدرت مرکزی نگذاشته بود.
از منظر بینالمللی نیز شرایط، چندان آرام نبود. ایران در محاصره نیروهای بزرگ، روسیه در شمال و انگلیس در جنوب بود. انگلیس میکوشید از ایران به عنوان راهی برای سلطهجوییهای خود در هند و خاور دور بهره بگیرد.
رضا شاه پهلوی طی شانزده سال سلطنت درگیر تکوین دولت مدرن در ایران بود. در همین هنگامهها آلمان به رهبری آدولف هیتلر جنگ جهانی دوم را آغاز کرد.»[4]
رضاشاه در دوره پادشاهی خود با قدرت سلطنت کرد و تمام امور مملکتی را در دست خود داشت. آزادیهائی که در جریان انقلاب مشروطه به دست آمده بود در دوره او از بین رفت و هیچ جریان مخالف را تحمل نمیکرد. بسیاری از رقبا و مخالفان خود در دستگاه حکومتی را کشت یا ساکت کرد. در زمینه نفت قرارداد دارسی را به ظاهر لغو کرد ولی عملاً آن را با قرارداد ۱۹۳۳ تمدید کرد. مجلس شورای ملی در دوره او جنبه نمایشی پیدا کرد و انتخابات با دستور از بالا و بر پایه فهرستهائی از نمایندگان مورد تائید او انجام میشد.
همچنین با نگاه به گذشتهٔ او و داراییهای خاندان پهلوی پس از درگذشتش از تهمت زراندوزی به دور نیست .او زمینهای بسیاری را تا پایان پادشاهیش در سراسر ایران، بهویژه در شمال ایران را به نام خویش به چنگ آورد و در اواخر سلطنت بیش از ۵۰۰۰ ملک به نام او ثبت شده بود.
شهریور ۲۰
در روز سوم شهریور ۱۳۲۰ نیروهای شوروی از شمال و نیروهای بریتانیا از جنوب به ایران حمله کردند و شهرهای سر راه را اشغال کردند و به سمت تهران آمدند. ارتش ایران به سرعت متلاشی شد. رضاشاه ناچار از استعفا شد. متفقین با انتقال سلطنت به پسر و ولیعهد او شاهپورمحمدرضا پهلوی موافقت کردند.
میزان ثروت رضاشاه
محمدقلی مجد تاریخ نویس، بر اساس اسناد دولتی آمریکا مدعی است که رضاشاه در زمان کناره گیری از سلطنت (1941) حدود 200 میلیون دلار در حسابهای بانکی اش در لندن و نیویورک و تورنتو ذخیره پولی داشته است. بنابر این ادعا این رقم به غیر از معادل 50 میلیون دلاری است که در بانک ملی تهران و حدود 7000 روستای ششدانگ و کارخانه هایی است که وی در ایران داشته است. رضاشاه در زمان خود یکی از ثروتمندترین مردان جهان بود. [۱]
در هیمن حال واکنشها نسبت به ادعاهای آقای مجد در برخی از محافل دانشگاهی آمریکا و به خصوص بریتانیا فوق العاده خصمانه بود. تعدادی از تاریخ نویسان مشهور انگلیسی و آمریکایی به ویژه افرادی همچون استفانی کرونین، پاتریک کلاوسون، ونسا مارتین، و مایکل زرینسکی در نقدهای جدی بر کارهای ایشان، کار وی را حکومتی و غیر قابل استناد خواندند.
تبعید و مرگ رضا خان
25 شهريور 1320 كه رضا شاه، سه هفته پس از اشغال ايران توسط متفقين، تبعيد شد، روز پايان حيات سياسي او و آغاز حيات سياسي فرزندش محمدرضا پهلوي است.
استعفا و تبعيد رضا شاه پس از آن صورت گرفت كه دولتهاي روسيه و انگلستان به دليل مناسبات رو به گسترش رضا شاه با آلمان هيتلري، سه بار به وي هشدار دادند. در آن زمان اخبار و گزارشهاي دريافتي از جبهههاي جنگ دوم جهاني حاكي از پيشرفت روز افزون آلمان و شكستها و عقبنشينيهاي متفقين بود. رضا شاه نيز كه پيشبيني پيروزي آلمانيها را در جنگ داشت نه براي حفظ استقلال كشور، بلكه براي حفظ موجوديت خود و رژيمش «بيطرفي در جنگ» اعلام كرده بود.
«فردوست» در اين باره مينويسد:
«... در اوج قدرت نازيها در آلمان به دستور رضا خان يك كابينه جوان به نخستوزيري متين دفتري روي كارآمد . وظيفه اين كابينه نزديك شدن به آلمان بود. عملاً نيز روابط تجاري و صنعتي بين ايران و آلمان توسعه يافت. با پيشرفت آلمانها در جنگ و نزديك شدن آنها به كوههاي قفقاز رضاخان هم به انگليسيها ناسزا مي گفت اما با شروع شكست آلمان رضاخان دستپاچه شد و منصورالملك را كه از مهرههاي انگليس به شمار ميرفت نخست وزير كرد...»1
از ديد رضا شاه اعلام بيطرفي، موضعي مناسب در برابر دو جبههاي بود كه يكي به عقيده وي در حال سقوط بود، اما در پشت مرزهاي ايران كمين كرده بود، و ديگري در حال پيروزي بود اما با مرزهاي ايران فاصله داشت.
در چنين شرايطي رضا شاه بنا داشت در برابر تهديدات روسيه و انگليس به سياست وقتكشي روي آورد. او به ويژه تهديدات روسها را در وضعيتي كه اوكراين به اشغال نظاميان هيتلر درآمده و آلمانيها به سوي مسكو در حركت بودند، جدي نگرفته بود.
پنجم تير 1320ـ 4 روز پس از شروع عمليات نظامي گسترده آلمان عليه روسيه ـ دولتهاي روسيه و انگلستان طي دستور مشتركي به رضا شاه از وي خواستند تا سريعاً نسبت به اخراج مستشاران آلماني از ايران اقدام كند. اين تصميم از سوي «سرريدر بولارد» سفير انگليس و «اسميرنوف» سفير روسيه اتخاذ شده و در ملاقاتي با رضا شاه به وي ابلاغ شد. رضا شاه نيز كه تصور پيروزي آلمان را در جنگ داشت، در پاسخ سفيران انگليس و شوروي اعلام كرد كه ايران كشور بي طرفي است و فعاليت آلمانيها در ايران هم محدود به كارهاي ساختماني و امور بازرگاني است.
28 تير، اخطار ديگري به ايران داده شد. بالاخره 25 مرداد، يادداشت مشترك انگليس و روسيه، به منزله اتمام حجت به ايران بود. سرانجام، روز سوم شهريور 1320 سربازان ارتش سرخ از مرزهاي شمال و نيروهاي انگليسي از بنادر جنوب به ايران حمله ور شدند و سفيران انگليس و روسيه صبح همان روز علت اين اقدام را طي يادداشتهاي جداگانهاي به نخستوزير ابلاغ كردند. همان روز تلگراف مفصلي به امضاي رضا شاه به عنوان روزولت رئيس جمهور امريكا مخابره شد كه سرآغاز دوران جديد روابط ايران و امريكا به شمار ميآيد. هر چند امريكاييها در آن شرايط نميتوانستند يا نميخواستند كاري براي جلوگيري از اشغال ايران انجام دهند، اما زمينه مداخلات بعدي خود را فراهم ساختند. روزولت روز 11 شهريور در حالي كه نيروهاي روس و انگليس در شمال و جنوب ايران مستقر شده بودند، به تلگراف رضا شاه پاسخ داد. رضا شاه زماني پاسخ نامه را دريافت كرد كه تمام شرايط انگليس و روسيه را پذيرفته بود، اتباع آلماني را از ايران اخراج كرده بود و راهآهن و جادههاي شمالي و جنوبي كشور را در اختيار نيروهاي اشغالگر قرار داده بود. با اين همه انگليسيها و روسها پيش از آن كه رضا شاه بتواند روابط نزديكتري با امريكا برقرار سازد، وي را براي استعفا از مقام سلطنت تحت فشار قرار دادند.
زماني كه ايران به اشغال متفين درآمده بود، موجي از هرج و مرج و بلاتكليفي سراسر كشور را در برگرفته بود. اوضاع امنيتي كاملاً بي ثبات بود، بسياري از امراي ارتش و افسران ارشد گريخته بودند، سربازان باقي مانده در سربازخانهها مواد خوراكي در اختيار نداشتند، نظم و انضباط در هيچ رده ارتش برقرار نبود، دزدي از منازل مردم و غارت مغازهها افزايش يافته بود و نظاميان نيز در اين غارتگري نقش داشتند. سربازان اسلحهها را از پادگانها ميربودند و ميفروختند. حتي اسبهاي توپخانه به طور پنهاني داد وستد ميشد. بسياري از هنگهاي برگزيده سابق به يك چهارم قدرت عادي خود تنزل يافته بود، شعار نويسي عليه شاه به پشت ديوارهاي كاخ رضاخان نيز رسيده بود. در مجلس علناً از لزوم بركناري شاه از مقام فرماندهي كل قوا سخن به ميان ميآمد.
24 شهريور، رضا شاه آخرين جلسه هيأت دولت را تشكيل داد و به وزيرانش گفت به زودي كشور را ترك خواهد كرد. آخرين جمله شاه به وزيران اين بود كه «راز موفقيت من اين بوده كه هرگز با هيچ كس مشورت نميكردم و خود كارها را مطالعه ميكردم! 2»
وقتي در سپيده دم 25 شهريور 1320 خبر پيشروي نيروهاي روسي مستقر در قزوين به سمت تهران به اطلاع رضا شاه رسيد، وي فروغي نخست وزير را به كاخ احضار كرد و از او خواست تا پيشنويس استعفانامه را بنويسد. فروغي استعفا نامه را به امضاي شاه رساند و سپس به دستور او رهسپار مجلس شد تا آن را براي نمايندگان قرائت كند. با اين همه، وي قبل از رسيدن به مجلس بدون اطلاع شاه راهي سفارت انگليس شد و استعفا نامه را به «سر ريدربولارد» سفير انگليس نشان داد.
زماني كه متن استعفانامه در جلسه مجلس قرائت ميشد، رضا شاه در راه اصفهان بود. او به خانواده خود كه قبلاً از تهران منتقل شده بودند، پيوست.
در ساعت 8 بامداد 25 شهريور، تانكها و زرهپوشهاي روسي اطراف فرودگاه مهرآباد مستقر شدند و ساعتي بعد نيروهاي انگليسي كه از قم به طرف تهران به راه افتاده بودند، به راهآهن رسيدند. تهران هيچ شباهتي به يك شهر عادي نداشت. خيابانها كاملاً خلوت بود. هيچ مغازهاي باز نبود. مردم حتي اتومبيلهاي خود را نيز از ترس آن كه به دست اشغالگران بيفتد پنهان كرده بودند.
روز 26 شهريور در حالي كه تهران در اشغال نظاميان روس و انگليس قرار داشت، محمدرضا پهلوي جانشين جوان رضا شاه در مجلس سوگند ياد كرد. در اصفهان نيز رضا شاه به اتفاق خانواده به سوي نائين و يزد حركت كرد. آنها سپس به كرمان و از آنجا به بندر عباس رفتند.
روز هشتم مهر رضاخان و گروه مسافرانش كه 20، نفر از جمله 7 پيشخدمت و آشپز بودند، با كشتي انگليسي «باندرا»، ايران را به سوي بمبئي ترك كردند. روز نهم مهر كشتي «باندرا» به بمبئي رسيد. رضا شاه پس از توقف كشتي «سركلرمونت اسكراين» كنسول سابق انگليس در مشهد را مشاهده كرد كه وارد اقامتگاه آنان شد و به آنان با زبان فارسي تأكيد كرد حق خروج از كشتي را ندارند. آنها تنها اين فرصت را داشتند كه از كشتي باندرا به كشتي ديگري منتقل شوند.
كشتي «برمه» پس از 9 روز دريانوردي به «پورت لوئي»ـ پايتخت جزيره موريس ـ رسيد. در موريس با تقاضاي رضاخان براي سفر به كانادا مخالفت شد. وي و همراهانش را به اقامتگاهشان انتقال دادند. ارسال نامه و يا دريافت نامه براي آنان ممنوع شد و تنها شنيدن اخبار و گزارشهاي راديو لندن آزاد بود. اين محدوديتها پس از امضاي پيمان سه جانبه ميان ايران و انگليس و شوروي (9 بهمن 1320) برداشته شد. پس از چند هفته اغلب فرزندان رضا شاه با موافقت انگليسيها به تهران منتقل شدند و تنها او با تعدادي از همراهان و خدمتكاران باقي ماندند.
روز هفتم فروردين، رضا شاه و تعداد اندك همراهانش پورت لوئي را با كشتي به سوي دوربان در آفريقاي جنوبي ترك كردند. آنان پس از دو ماه در اين شهر بندري كه آب و هواي نامساعدي داشت با قطار به مقصد ژوهانسبورگ حركت كردند. رضاخان كه از بيماري قلبي، كليه و عفونت گوش رنج ميبرد، طي اقامت خود در آفريقاي جنوبي دايماً با شعارهايي كه وي را «ديكتاتور سرنگون شده» ميخواندند و خواستار اخراج وي از اين كشور شده بودند مواجه بود. بيماري و نفرت عمومي مردم از رضاخان سرانجام وي را از پاي درآورد.
بدين ترتيب رضاخان پهلوي، ساعت 5 بامداد روز 26 ژوئيه 1944 (4 مرداد 1323) در شرايطي كه جنگ جهاني دوم به سرعت به نفع انگليس و روسيه پيش ميرفت، بر اثر يك حمله قلبي درگذشت.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
رضا شاه کلاه پهلوی بر سرش
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
رضا شاه به همراه فرزندان در جزیره موریس در زمان تبعید
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
سکه یادبود رضا شاه پهلوی و ملکه مادر، ضرب سال 1355