امتیاز موضوع:
  • 36 رأی - میانگین امتیازات: 4.31
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ܓܨبُـ ـغض قلََََـ ــ ـم ܓܨ

نشسته ام به یاد کودکیهایم
دور غلط ها یک خط بسته میکشم..
دور تو..دور خودم..!
ما به پاسور فلک باختیم..
                                           تو دگر بهر نابودی ما سور نزن..
 سپاس شده توسط nazi98 ، مريم333
آگهی
دﻟﻢ ﯾﮏ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﻣﯽ ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ ﻓﻘﻂ ﺳﮑﻮت ﮐﻨﺪ و ﻣﻦ ﻫـﯽ ﺣﺮف ﺑﺰﻧﻢ و ﺑﺰﻧﻢ و ﺑﺰﻧﻢ . . . ﺗﺎ ﮐﻤﯽ ﮐﻢ ﺷﻮد اﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺑﺎر . . . ﺑﻌﺪ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮد و ﺑﺮود ﻧﻪ ﻧﺼﯿﺤﺘﯽ ﻧﻪ ! . . . اﻧﮕﺎر ﻧﻪ اﻧﮕﺎر
‫پاﯾﺎﻧـــــــﻢ ﻧﺰﺩﯾــــــﮏ ﺍست ...
ﻧـــــــﺒﻮﺩﻧﻢ ﺭا ﺗﻤـــــــﺮﯾﻦ کن ...
ـ
.
احتیاجی به تسبیح نیست …
دستانت را که به من بدهی ، با انگشتانت ذکر دوست داشتن سر میدهم … !
.
+من از اینجا פֿــوـاهــم رفت..

و فرقے هــم نمے ڪنـב فانـوــωـے בاشتـہ باشم یا نهــ!

 ڪـωـے ڪـہ میگریزב..

 از گُم شـבن نمے هــراـωــב..
 
ﭼﻪ ﻓﺮﻗﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ

ﺁﻥ ﺳﻮﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺎﺷﻢ ﯾﺎ ﻓﻘﻂ ﭼﻨﺪ ﮐﻮﭼﻪ ﺁﻥ ﻃﺮﻑ ﺗﺮ…؟!

ﭘﺎﯼ ﻋﺸﻖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ

ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺩﻣﺎﺭ ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ
‫پاﯾﺎﻧـــــــﻢ ﻧﺰﺩﯾــــــﮏ ﺍست ...
ﻧـــــــﺒﻮﺩﻧﻢ ﺭا ﺗﻤـــــــﺮﯾﻦ کن ...
ـ
همیشه از هرچیزی ترسیدیم سرمان آمد …
بیا این بار از با هم بودن بترسیم …
.
+من از اینجا פֿــوـاهــم رفت..

و فرقے هــم نمے ڪنـב فانـوــωـے בاشتـہ باشم یا نهــ!

 ڪـωـے ڪـہ میگریزב..

 از گُم شـבن نمے هــراـωــב..
 
 سپاس شده توسط nazi98
” ﺳﮑﻮﺕ “

ﺧﻄﺮﻧﺎﮐﺘﺮ ﺍﺯ ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﻧﯿﺸﺪﺍﺭ ﺍﺳﺖ

ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯿﮑﻨﺪ ،

ﺭﻭﺯﯼ

” ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ “

ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﻔﺖ
‫پاﯾﺎﻧـــــــﻢ ﻧﺰﺩﯾــــــﮏ ﺍست ...
ﻧـــــــﺒﻮﺩﻧﻢ ﺭا ﺗﻤـــــــﺮﯾﻦ کن ...
ـ
 سپاس شده توسط *Nafas*
نمی دانم می دانی یا نه … ؟
لحظه ی تولد من به همان ثانیه ای برمی گردد که تو برای اولین بار به من گفتی دوستت دارم …
+من از اینجا פֿــوـاهــم رفت..

و فرقے هــم نمے ڪنـב فانـوــωـے בاشتـہ باشم یا نهــ!

 ڪـωـے ڪـہ میگریزב..

 از گُم شـבن نمے هــراـωــב..
 
ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻌﻀـــﯽ ﺩﺭﺩﻫـﺎ ﻧــﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﮔﺮﯾــــــﻪ ﮐَــﺮﺩ ﻧـﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﻓﺮﯾــــــﺎﺩ ﺯﺩ
ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻌﻀـــﯽ ﺩﺭﺩﻫﺎ ﻓﻘـــﻂ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﻧﮕــــﺎﻩ ﮐَﺮﺩ ﻭ ﺑﯽ ﺻـــــﺪﺍ ﺷﮑﺴﺖ …
‫پاﯾﺎﻧـــــــﻢ ﻧﺰﺩﯾــــــﮏ ﺍست ...
ﻧـــــــﺒﻮﺩﻧﻢ ﺭا ﺗﻤـــــــﺮﯾﻦ کن ...
ـ
 سپاس شده توسط ashkyakhee ، هیوای
كاش مي شد سرزمين عشق را در ميان گام ها تقسيم كرد

كاش مي شد با نگاه شاپرك عشق را بر آسمان تفهيم كرد

كاش مي شد با دو چشم عاطفه قلب سرد آسمان را ناز كرد

كاش مي شد با پري از برگ ياس تا طلوع سرخ گل پرواز كرد

كاش مي شد با نسيم شا مگاه برگ زرد ياس ها را رنگ كرد

كاش مي شد با خزان قلب ها مثل دشمن عاشقانه جنگ كرد

كاش مي شد در سكوت دشت شب ناله ي غمگين باران را شنيد

بعد ، دست قطره ها يش را گرفت تا بها ر آرزوها پر كشيد

كاش مي شد مثل يك حس لطيف لابه لاي آسمان پرنور شد

كاش مي شد چا در شب را كشيد از نقاب شوم ظلمت دور شد

كاش مي شد از ميا ن ژاله ها جرعه اي از مهرباني را چشيد

در جواب خوبها جان هديه داد سختي و نا مهرباني را شنيد
ﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ،
ﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ
ﻓﻘﻂ ﺷﻠﻮﻏﺶ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ
ﮔﻨﺠﺸﮏ ﻫﺎﯾﯽ
ﮐﻪ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﺎﺧﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺷﺎﺧﻪ ﭘﺮﯾﺪﻥ
ﻋﺎﺩﺗﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ . . .
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
نت هاي آشفته
 سپاس شده توسط هیوای
آنکس که در را محکم می کوبد یقینا آشناست …
آنکس که در را آهسته می کوبد ، قصد آشنایی دارد …
اما آنکس که پشت در نشسته ، از همه عاشق تر است …
+من از اینجا פֿــوـاهــم رفت..

و فرقے هــم نمے ڪنـב فانـوــωـے בاشتـہ باشم یا نهــ!

 ڪـωـے ڪـہ میگریزב..

 از گُم شـבن نمے هــراـωــב..
 


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 98 مهمان