ارسالها: 855
موضوعها: 60
تاریخ عضویت: Dec 2012
سپاس ها 3457
سپاس شده 2682 بار در 1151 ارسال
حالت من: هیچ کدام
از عجایب عشق ایـטּ است:::
تنہِا ہِماטּ آغوشے آرامت مےڪنـב
ڪہِ בلت را بہِ בرב مے آورב.
چقـدر اشتبــاه میکننـد آنهـایے کــﮧ میگوینـد:
مــرد بـــاید قـد بلنــد بـاشد...
چشمــ و ابـرو مشکـے بـاشد...
تــﮧ ریشـ داشتــﮧ بـاشد...
پـیـراهن مـردانـﮧ بـپـوشد ......
آستینشــ را کمے تـا بزنــد...موهـا ے دو سانتے داشتـﮧ باشد و ...!!
مــטּ کـﮧ میگویمــ :
مـرد بــاید بـاوجود تمـامــ غرورشـ ، مهربـاטּ بــاشد...
بـاوجود تمامـ لجبـازیهـــایشـ ، وفـادار بـاشد
بــاوجود تمامــ خستگے هایشــ ، صبــور بــاشد...
بـاوجود تمامــ سختے هایشـ ، عاشقـ بـاشد
مرد بـاید محکمــ بـــاشد
ارسالها: 1,072
موضوعها: 80
تاریخ عضویت: Aug 2012
سپاس ها 3895
سپاس شده 5164 بار در 2592 ارسال
حالت من: هیچ کدام
هتلی رو که توش رفت و آمدی نیست
تعطیل می کنن حتی اگر پنج ستاره باشه...
میگن توجیه اقتصادی نداره...
قلبی که به یاد کسی نمی زنه رو چی؟
توجیه زنده بودن داره؟
ارسالها: 1,702
موضوعها: 134
تاریخ عضویت: Feb 2012
سپاس ها 4005
سپاس شده 8320 بار در 3503 ارسال
حالت من: هیچ کدام
می خواهم برگردم به روزهای کودکی :
آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود…
عشــق ، تنها در آغوش مادر خلاصه میشد…
بالاترین نــقطه ى زمین ، شـانه های پـدر بــود…
بدتـرین دشمنانم ، خواهر و برادر های خودم بودند…
تنــها دردم ، زانو های زخمـی ام بودند…
تنـها چیزی که میشکست ، اسباب بـازیهایم بـود…
و معنای خداحافـظ ، تا فردا بود…
زندگــی ...
به من آموخــــت...
همیشه منتظر حمله ی ....
احتمالیه کسی باشم ..........
که به او...
محبت فراوان کــــــــــردم............:499:
ارسالها: 1,072
موضوعها: 80
تاریخ عضویت: Aug 2012
سپاس ها 3895
سپاس شده 5164 بار در 2592 ارسال
حالت من: هیچ کدام
تارو پود هستی ام بر باد رفت...
اما نــرفت از يادم،
عــاشقی ها از دلم،
ديوانگی ها از سرم.
ارسالها: 1,702
موضوعها: 134
تاریخ عضویت: Feb 2012
سپاس ها 4005
سپاس شده 8320 بار در 3503 ارسال
حالت من: هیچ کدام
می خواهم برگردم به روزهای کودکی :
آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود…
عشــق ، تنها در آغوش مادر خلاصه میشد…
بالاترین نــقطه ى زمین ، شـانه های پـدر بــود…
بدتـرین دشمنانم ، خواهر و برادر های خودم بودند…
تنــها دردم ، زانو های زخمـی ام بودند…
تنـها چیزی که میشکست ، اسباب بـازیهایم بـود…
و معنای خداحافـظ ، تا فردا بود…
زندگــی ...
به من آموخــــت...
همیشه منتظر حمله ی ....
احتمالیه کسی باشم ..........
که به او...
محبت فراوان کــــــــــردم............:499:
ارسالها: 1,072
موضوعها: 80
تاریخ عضویت: Aug 2012
سپاس ها 3895
سپاس شده 5164 بار در 2592 ارسال
حالت من: هیچ کدام
خیلی جالبه :
از سوسک می ترسیم،از له کردن شخصیت دیگران مثل سوسک نمیترسیم.
از عنکبوت میترسیم،ازاینکه تمام زندگیمون تارعنکبوت ببنده نمی ترسیم.
از خوب سرخ نشدن قورمه سبزی میترسیم،ازسرخ شدن ادما از خجالت نمیترسیم.
از سرما خوردگی میترسیم،از سرخورده کردن دوستامون نمیترسیم.
از شکستن لیوان میترسیم،از شکستن دل ادما نمیترسیم.
از اینکه بهمون خیانت کنند میترسیم،از خیانت به دیگران نمیترسیم
ارسالها: 1,702
موضوعها: 134
تاریخ عضویت: Feb 2012
سپاس ها 4005
سپاس شده 8320 بار در 3503 ارسال
حالت من: هیچ کدام
"مرد" که باشی ...
نه چهره ی زیبا میخواهی ،
نه اندام برجسته !
بلکه یک قلب می خـــــواهی که فقط و فقط برای تو باشد ..
زندگــی ...
به من آموخــــت...
همیشه منتظر حمله ی ....
احتمالیه کسی باشم ..........
که به او...
محبت فراوان کــــــــــردم............:499:
ارسالها: 1,072
موضوعها: 80
تاریخ عضویت: Aug 2012
سپاس ها 3895
سپاس شده 5164 بار در 2592 ارسال
حالت من: هیچ کدام
در اين دنياي نامردي
سياهي و بدي،سردي
درين گردونه آشوفته
که پاکي و صفا خفته
همه مخلوقه بي وجدان
دو رنگ و جاهل و نادان
به فکر خوردن و خفتن
نه پاس و شکر او گفتن
در اين بازار خف آور
ندارم هم ره و ياور
شدم حيران و سرگردان
ندارد اي خدا پايان؟
چرا پس اين تنه خسته
به اين بازار،دل بسته
چرا پس جان بي وجدان
نميگيرد کمي سامان
مدام اين را به دل گويم
ولي پاسخ نجويم
اگر خواهي نشي رسوا
بشو همرنگ اين دنيا
ولي افسوس کاره جان
ندارد لحظه اي پايان
شو مغلوب عقل آخر
دز اين جنگ دل و داور
کند در قعر اين مرداب
مرا آخر دلم در خواب
خدايا از تو ميخواهم
نبيند دل که در خوابم
مرا بر حاله خود دادار
براي لحظه اي نگذاز
ارسالها: 2,819
موضوعها: 290
تاریخ عضویت: Jun 2012
سپاس ها 8224
سپاس شده 15344 بار در 6489 ارسال
حالت من: هیچ کدام
امشب غم ها برایم مهمانی گرفته اند و من میخواهم بترکانم همه ی بغض هایم را …
+من از اینجا פֿــوـاهــم رفت..
و فرقے هــم نمے ڪنـב فانـوــωـے בاشتـہ باشم یا نهــ!
ڪـωـے ڪـہ میگریزב..
از گُم شـבن نمے هــراـωــב..
ارسالها: 1,072
موضوعها: 80
تاریخ عضویت: Aug 2012
سپاس ها 3895
سپاس شده 5164 بار در 2592 ارسال
حالت من: هیچ کدام
خود را شبی در آینه دیدم دلم گرفت
از فکر اینکه قد نکشیدم دلم گرفت
از فکر اینکه بال و پری داشتم ولی
بالاتر از خودم نپریدم دلم گرفت
از اینکه با تمام پس انداز عمر خود
حتی ستاره ای نخریدم دلم گرفت
کم کم به سطح آینه ام برف می نشست
دستم بر آن سپید کشیدم دلم گرفت
دنبال کودکی که در آن سوی برف بود
رفتم ولی به او نرسیدم دلم گرفت
نقاشیم تمام شد و زنگ خانه خورد
من هیچ خانه ای نکشیدم دلم گرفت
شاعر کنار جو گذر عمر دید و من
خود را شبی در آینه دیدم دلم گرفت