04-03-2012، 15:05
حکم اعدام مرد جوانی که با پاشیدن اسید دختر مورد علاقه خود را به قتل رسانده بود، در دیوان عالی کشور، تأیید شد.
11 مرداد سال 89 اهالی شهرک «شهید مطهری» اسلامشهر با شنیدن فریادهای دختر 23 سالهای به نام لیلا سراسیمه از خانههای خود به بیرون آمدند.
آنها وقتی با بدن نیمهجان دختر جوانی به نام لیلا روبهرو شدند بلافاصله با مرکز فوریتهای پزشکی 115 و پلیس 110 تماس گرفتند و دقایقی بعد «لیلا» با آمبولانس اورژانس به نزدیکترین بیمارستان فرستاده شد.
مأموران پلیس در تحقیقات اولیه خود متوجه شدند که خواستگار سمج لیلا به نام آرش اقدام به اسیدپاشی کرده و متواری شده است. در ادامه مشخص شد آرش نیز هنگام اسیدپاشی آسیب دیده و در یکی از بیمارستانهای تهران بستری است. ماموران به سرعت سراغ متهم رفتند و وی بازداشت و تحت محافظت پلیس قرار گرفت.
لیلا در این باره به مأموران گفت: آرش چند بار به خواستگاریام آمده بود ولی من و خانوادهام به او جواب رد دادیم. با این حال، او دستبردار نبود و میگفت یا باید با من ازدواج کند یا قید این زندگی را میزند.
روز حادثه آرش تلفنی با من تماس گرفت و به بهانه آوردن نذری و شنیدن آخرین حرفهایم، خواست مقابل خانهمان بروم. من هم حرفش را گوش کردم. در را که باز کردم او را مقابل خود دیدم. قابلمهای کوچک در دست داشت اما تا سرم را بلند کردم و سلام دادم مایع درون آن را به صورتم پاشید.
ناگهان سر و صورتم گر گرفت و چشمانم سیاهی رفت. انگار خواب میدیدم؛ آرش، جوانیام و زندگیام را با اسید سوزانده بود و باید تقاص پس بدهد. اما 10 روز بعد از حادثه، لیلا بر اثر شدت جراحات وارده فوت کرد و این در حالی بود که آرش هم دچار 25 درصد سوختگی شده بود.
با اعتراف آرش به ارتکاب جرم، قرار مجرمیت وی از سوی دادسرای جنایی صادر و پرونده به شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد که اسفند 1389 جلسه محاکمه برگزار شد. در جلسه محاکمه ابتدا شفیعی، نماینده دادستان ضمن قرائت کیفرخواست بزه انتسابی به متهم را محرز دانست و خواستار اشد مجازات برای او شد.
نماینده دادستان همچنین خواستار مجازات مجید، پسرعموی آرش، به خاطر همکاری در اجرای نقشه شد.
در ادامه جلسه آرش در جایگاه قرار گرفت و گفت: «لیلا » را کشتم چون به عشق من «نه» گفت. نمیخواستم دست هیچ مرد دیگری به دختر مورد علاقهام برسد و به منظور اجرای نقشهام از پسرعمویم خواستم برایم اسید بیاورد. البته پسرعمویم خیال میکرد میخواهم با اسید، چاه دستشویی خانهمان را باز کنم.
مجید هم در دفاع از خود گفت: از تصمیم آرش برای اسیدپاشی بیخبر بودم و اگر میدانستم چه فکر شومی در سر دارد حتما جلوی او را میگرفتم و نمیگذاشتم کار به اینجا برسد.
با درخواست وکیل متهم برای بررسی سلامت روانی متهم، پرونده به پزشکی قانونی ارسال شد و متخصصان پس از بررسیهای دقیق تایید کردند آرش به هنگام اسیدپاشی، دارای اراده و اختیار بوده است و مسئولیت کیفری،به عهده اوست.
سرانجام در تاریخ اول مردادماه امسال، متهمان برای آخرینبار در شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه ایستادند و ضمن اعتراف به جرم، ابراز پشیمانی کردند.
قاضی همتیار نیز بعد از اعلام ختم جلسه، با مستشاران دادگاه وارد شور شد و سرانجام آرش را به قصاص و مجید را به 10 سال حبس محکوم کرد.
پرونده برای اعلامنظر به دیوان عالی کشور ارجاع داده شد که در نهایت قضات شعبه 32 دیوان، با بررسی پرونده و مشورت، حکم صادره را تأیید کردند.
11 مرداد سال 89 اهالی شهرک «شهید مطهری» اسلامشهر با شنیدن فریادهای دختر 23 سالهای به نام لیلا سراسیمه از خانههای خود به بیرون آمدند.
آنها وقتی با بدن نیمهجان دختر جوانی به نام لیلا روبهرو شدند بلافاصله با مرکز فوریتهای پزشکی 115 و پلیس 110 تماس گرفتند و دقایقی بعد «لیلا» با آمبولانس اورژانس به نزدیکترین بیمارستان فرستاده شد.
مأموران پلیس در تحقیقات اولیه خود متوجه شدند که خواستگار سمج لیلا به نام آرش اقدام به اسیدپاشی کرده و متواری شده است. در ادامه مشخص شد آرش نیز هنگام اسیدپاشی آسیب دیده و در یکی از بیمارستانهای تهران بستری است. ماموران به سرعت سراغ متهم رفتند و وی بازداشت و تحت محافظت پلیس قرار گرفت.
لیلا در این باره به مأموران گفت: آرش چند بار به خواستگاریام آمده بود ولی من و خانوادهام به او جواب رد دادیم. با این حال، او دستبردار نبود و میگفت یا باید با من ازدواج کند یا قید این زندگی را میزند.
روز حادثه آرش تلفنی با من تماس گرفت و به بهانه آوردن نذری و شنیدن آخرین حرفهایم، خواست مقابل خانهمان بروم. من هم حرفش را گوش کردم. در را که باز کردم او را مقابل خود دیدم. قابلمهای کوچک در دست داشت اما تا سرم را بلند کردم و سلام دادم مایع درون آن را به صورتم پاشید.
ناگهان سر و صورتم گر گرفت و چشمانم سیاهی رفت. انگار خواب میدیدم؛ آرش، جوانیام و زندگیام را با اسید سوزانده بود و باید تقاص پس بدهد. اما 10 روز بعد از حادثه، لیلا بر اثر شدت جراحات وارده فوت کرد و این در حالی بود که آرش هم دچار 25 درصد سوختگی شده بود.
با اعتراف آرش به ارتکاب جرم، قرار مجرمیت وی از سوی دادسرای جنایی صادر و پرونده به شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد که اسفند 1389 جلسه محاکمه برگزار شد. در جلسه محاکمه ابتدا شفیعی، نماینده دادستان ضمن قرائت کیفرخواست بزه انتسابی به متهم را محرز دانست و خواستار اشد مجازات برای او شد.
نماینده دادستان همچنین خواستار مجازات مجید، پسرعموی آرش، به خاطر همکاری در اجرای نقشه شد.
در ادامه جلسه آرش در جایگاه قرار گرفت و گفت: «لیلا » را کشتم چون به عشق من «نه» گفت. نمیخواستم دست هیچ مرد دیگری به دختر مورد علاقهام برسد و به منظور اجرای نقشهام از پسرعمویم خواستم برایم اسید بیاورد. البته پسرعمویم خیال میکرد میخواهم با اسید، چاه دستشویی خانهمان را باز کنم.
مجید هم در دفاع از خود گفت: از تصمیم آرش برای اسیدپاشی بیخبر بودم و اگر میدانستم چه فکر شومی در سر دارد حتما جلوی او را میگرفتم و نمیگذاشتم کار به اینجا برسد.
با درخواست وکیل متهم برای بررسی سلامت روانی متهم، پرونده به پزشکی قانونی ارسال شد و متخصصان پس از بررسیهای دقیق تایید کردند آرش به هنگام اسیدپاشی، دارای اراده و اختیار بوده است و مسئولیت کیفری،به عهده اوست.
سرانجام در تاریخ اول مردادماه امسال، متهمان برای آخرینبار در شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه ایستادند و ضمن اعتراف به جرم، ابراز پشیمانی کردند.
قاضی همتیار نیز بعد از اعلام ختم جلسه، با مستشاران دادگاه وارد شور شد و سرانجام آرش را به قصاص و مجید را به 10 سال حبس محکوم کرد.
پرونده برای اعلامنظر به دیوان عالی کشور ارجاع داده شد که در نهایت قضات شعبه 32 دیوان، با بررسی پرونده و مشورت، حکم صادره را تأیید کردند.