24-01-2013، 9:17
من چیزی ندارم بگم
|
نظرسنجی: شما عضو کدوم گروهین؟! این نظرسنجی بسته شده است. |
|||
گروه1 | 5 | 55.56% | |
گروه2 | 0 | 0% | |
گروه3 | 4 | 44.44% | |
در کل | 9 رأی | 100% |
*شما به این گزینه رأی دادهاید. | [نمایش نتایج] |
جمله های کوتاه عـــ ـــــ ــــاشــ ـقــــ ــــــ ـــــانـــــ ـه...!!! |
||||||||||||||||||||
24-01-2013، 9:17
من چیزی ندارم بگم
24-01-2013، 9:18
برایم کــَـف زدند
در آغوشـَـم گرفتند تایید و تشویقــَـم کردند .. که آخــر فرامــ.ــوشت کــردم دیگر تا ابـ.َـد بر لـَـبانم لبخنــدی تــَـصنعـی مهمـان است اما بیــن ِ خــودمـان باشــد ، هنــوز تنهــ.ــا دلـبـَـرکــَـم تــ…ُــو هسـتــی
24-01-2013، 9:19
خوب بود ممنون
24-01-2013، 9:19
چه قدر فاصله اینجاست بین آدمها
چه قدر عاطفه تنهاست بین آدمها کسی به حال شقایق دلش نمی سوزد و او هنوز شکوفاست بین آدمها کسی به نیت دل ها دعا نمی خواند غروب زمزمه پیداست بین آدمها چه می شود همه از جنس آسمان باشیم طلوع عشق چه زیباست بین آدمها تمام پنجره ها بی قرار بارانند چه قدر خشکی و صحراست بین آدمها به خاطر تو سرودم چرا که تنها تو دلت به وسعت دریاست بین آدمها
24-01-2013، 9:22
چه زیبا! گفتم دوستت دارم !
چه صادقانه پذیرفتی! چه فریبنده ! آغوشم برایت باز شد ! چه ابلهانه! با تو خوش بودم ! چه كودكانه ! همه چیزم شدی ! چه زود ! به خاطره یك كلمه مرا ترك كردی ! چه ناجوانمردانه ! نیازمندت شدم ! چه حقیرانه! واژه غریبه خداحافظی به من آمد! چه بیرحمانه! من سوختم...
24-01-2013، 9:23
(((به ســلامتی اونایی که قلبـــشون یه ویلای اختـــصاصی برای یه نفره ، نه یه هتل بی ســـتاره برای هر رهـــگذر . . . )))
24-01-2013، 9:23
نه پیشانی من به لبهای تو رسید ، نه لیاقت تو به احساس من ...
چیزی به هم بدهکار نیستیم، هر دو کم آوردیم!!
24-01-2013، 9:24
یه روزی فقط دستای تو بود تو دستم
ولی حالا حسابی وا نمیکنم روت اصلاً همه رو میپیچوندمو پا شدی رو دستم خدایی تو وجود تو احساسی بود اصلاً
24-01-2013، 9:25
آدمی دو قلب دارد قلبی که از بودن آن با خبر است و قلبی که از حظورش بی خبر.
قلبی که از آن با خبر است همان قلبی ست که در سینه می تپد همان که گاهی می شکند گاهی می گیرد و گاهی می سوزد گاهی سنگ می شود و سخت و سیاه و گاهی هم از دست می رود... با این دل است که عاشق می شویم با این دل است که دعا می کنیم با همین دل است که نفرین می کنیم و گاهی وقت ها هم کینه می ورزیم... اما قلب دیگری هم هست.قلبی که از بودنش بی خبریم. این قلب اما در سینه جا نمی شود و به جای اینکه بتپد.....می وزد و می بارد و می گردد و می تابد این قلب نه می شکند نه میسوزد و نه می گیرد سیاه و سنگ هم نمی شود از دست هم نمی رود زلال است و جاری مثل رود و نسیم و آنقدر سبک است که هیچ وقت هیچ جا نمی ماند بالا می رود و بالا می رود و بین زمین و ملکوت می رقصد این همان قلب است که وقتی تو نفرین می کنی او دعا می کند وقتی تو بد می گویی و بیزاری او عشق می ورزد وقتی تو می رنجی او می بخشد... این قلب کار خودش را می کند نه به احساست کاری دارد نه به تعلقت نه به آنچه می گویی نه به آنچه می خواهی و آدمها به خاطر همین دوست داشتنی اند به خاطر قلب دیگرشان به خاطر قلبی که از بودنش بی خبرند
دیروز اومده بود دیدنم....
با یه شاخه گل سرخ و همون لبخندی که همیشه ارزوشو داشتم... گریه کرد و گفت که دلش برام تنگ شده.... ولی من فقط نگاش کردم. چیزی نگفتم چون صدامو نمیشنید... وقتی رفت سنگ قبرم خیس شده بود... نامه ای از ویکتور هوگو ... قبل از هر چیز برایت آرزو میکنم که عاشق شوی ، و اگر هستی ، کسی هم به تو عشق بورزد ، و اگر اینگونه نیست ، تنهاییت کوتاه باشد ، و پس از تنهاییت ، نفرت از کسی نیابی. آرزومندم که اینگونه پیش نیاید ....... اما اگر پیش آمد ، بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی. برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی ، از جمله دوستان بد و ناپایدار ........ برخی نادوست و برخی دوستدار ........... که دست کم یکی در میانشان بی تردید مورد اعتمادت باشد . و چون زندگی بدین گونه است ، برایت آرزو مندم که دشمن نیز داشته باشی...... نه کم و نه زیاد ..... درست به اندازه ، تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قراردهند ، که دست کم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد..... تا که زیاده به خود غره نشوی . و نیز آرزو مندم مفید فایده باشی ، نه خیلی غیر ضروری ..... تا در لحظات سخت ، وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است، همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سرپا نگاه دارد . همچنین برایت آرزومندم صبور باشی ، نه با کسانی که اشتباهات کوچک میکنند ........ چون این کار ساده ای است ، بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر میکنند ..... و با کاربرد درست صبوریت برای دیگران نمونه شوی. و امیدوارم اگر جوان هستی ، خیلی به تعجیل ، رسیده نشوی...... و اگر رسیده ای ، به جوان نمائی اصرار نورزی ، و اگر پیری ،تسلیم نا امیدی نشوی........... چرا که هر سنی خوشی و ناخوشی خودش را دارد و لازم است بگذاریم در ما جریان یابد. امیدوارم سگی را نوازش کنی ، به پرنده ای دانه بدهی و به آواز یک سهره گوش کنی ، وقتی که آوای سحرگاهیش را سر میدهد..... چراکه به این طریق ، احساس زیبایی خواهی یافت.... به رایگان...... امیدوارم که دانه ای هم بر خاک بفشانی ..... هر چند خرد بوده باشد ..... و با روییدنش همراه شوی ، تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد. به علاوه امیدوارم پول داشته باشی ، زیرا در عمل به آن نیازمندی..... و سالی یکبار پولت را جلو رویت بگذاری و بگویی : " این مال من است " ، فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان ارباب دیگری است ! و در پایان ، اگر مرد باشی ،آرزومندم زن خوبی داشته باشی .... و اگر زنی ، شوهر خوبی داشته باشی ، که اگر فردا خسته باشید ، یا پس فردا شادمان ، باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیآغازید ... اگر همه اینها که گفتم برایت فراهم شد ، دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم ...
| ||||||||||||||||||||
|
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه) | |||||||
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|