چـــــــــــــــــــــــرا؟

[Armina]

چـــه بی پــروا...

دلـــم آغــوش ممنــوعه ایــ می خـــواهد

کــه تنهــا شــرعیــ بودنـش را....

مــن میــدانمــ و دلــم و ......

"تـــ ـــ ـــو"

[frozen✘girl]

خِـعـلـي شـيـ ــريـטּـه وَقـتـي تـפּ اِس اِم اِس بـآزي هآي شـَبآטּــه
خـوابـِـ ـت ميـبـَره ...
صـُبـح بـُلـَטּــב ميـشـي ...
ميـبـيـטּـــی مـَسـِـ ـيـج اפּمـَבه...
.
.
.
.
.
.
.

قـُـربـפּטּِ عـِشـقـَ ـم بـِـرَم كـِـه خـوآبـِش بـُـرבه

[ÐeaÐ GiЯl]

آفریدگار اگر مرا یک بار آفرید
من روزی هزار بار
با لبخند تو آفریده می شوم ...

[Senator✘Strong]

به نِامهـ آنـ کـه غربــت ِرا بنــاِ کــرد مــراِ از تــوِ تــوراِ از منـــِ جــداِ کــردِِِ

[ÐeaÐ GiЯl]

از لحظﮧ اﮮ ڪـﮧ چشـم بآز میـڪـنـم ;

ڪآرم شروع میشود

نظآرتُ بررسـﮯ ڪـیفـــیـ تِ

تـڪ تـڪ اعضآﮮ بدنـــم

قلب . . . چشـم . . . گوش . . .

مبآدآ ; ذره اﮮ

از عآشـــــــق 'تـــو' بودن , منحرفـ شده بآشند . . . !!

[Senator✘Strong]

مي توانم بعد از اين، با اين خدا

دوست باشم، دوست، پاک و بي ريا

سفره ي دل را برايش باز کنم

مي توان درباره ي گل حرف زد

صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد

چکه چکه مقل باران راز گفت

با دو قطره، صد هزاران راز گفت

مي توان با او صميمي حرف زد

مثل باران قديمي حرف زد

مي توان تصنيفي از پرواز خواند

با الفباي سکوت آواز خواند

مي توان مثل علف ها حرف زد

با زباني بي الفبا حرف زد

مي توان درباره ي هر چيز گفت

مي توان شعري خيال انگيز گفت

مثل اين شعر روان و آشنا:

پيش از اينها فکر مي کردم خدا

[Snow-Girl]

روزهای سختی رو میگذرونم...
وقتی که نیستی همه چیز تنگ میشود

نفسم
دنیایم
دلم. . .

ممنونم از شب رویا
که بازم وقت دلتنگی به دادم میرسه....!
ممنون از غم كه همیشه و هر جا با منه وتنهام نمی ذاره... [u]

[ÐeaÐ GiЯl]

همیشه
حرف از رفتن هاســــــــــت
کاش کسی
با آمدنش غافلگیرمان کنــــــــــــــد !!!

[Armina]

✿✿✿ گاهــے جُلوُے آینـِﮧ مــے ایستَم...

خُودم را دَر آن میبینَم...

دَست روے ِشانـِﮧ هایَش میگُذارَم...

وَ میگویَم: چـِﮧ تَحَمُلــے دارَد دِلَت...! ✿✿✿

[Mason]

خیلی عالی بود من شعر رو خیلی دوست دارم
روزی که تو ایی سلطان قلبم اید
روزی که نباشی مرگ پیش من اید
با تو من غرق شادی
بی تو من جسم بی روحم
بیا بمان تو که من بی تو
سلطان غم هایم