05-01-2013، 13:39
چقدر جالب !
تو لحظه های داغونی فقط یه نفر میتونه آرومت کنه....
، اونم کسیه که داغونت کرده !
تو لحظه های داغونی فقط یه نفر میتونه آرومت کنه....
، اونم کسیه که داغونت کرده !
|
چـــــــــــــــــــــــرا؟ |
||||||||||||||||||||||||||
05-01-2013، 13:39
چقدر جالب !
تو لحظه های داغونی فقط یه نفر میتونه آرومت کنه.... ، اونم کسیه که داغونت کرده !
05-01-2013، 14:45
کوچههای قدیمی را باریک میساختند،
تا آدمها به هم نزدیکتر شوند… حتی در یک گذر؛ ما انسانها اکنون چقدر از هم دوریم ...
05-01-2013، 17:16
یِ وقـتـایـی بـیـخـودی دنـبـالِ مـقـصـر مـیـگـردیـم . . .
در صـورتـی کِ . . . مـقـصـر واقـعـی خـودمـونـیـم (!)
09-01-2013، 12:39
نمیدونست فرقش چیه....
میگفتن...شب یلدا بلندترین شبه ساله اصلا نمیدونست واسه چی باید بلندترین شب سالو جشن گرفت و دور هم جمع شد یه رسم چرت دیگه ی ادم بزرگا بود به نظر اون که قشنگ نبود اصلا به نظرش یلدا بلندترین شب هم نبود بلندتر از اونم تجربه کرده بود... به نظرش روزایی که شام نداشتن... خیلی طولانی تر بودش...اصلا تموم نمیشد..... یک شب...قده یک سال...میگذشت...... . . . زمستونو دوس دارم ولی یلدا و بلندترین شب سالو این حرفا رو نه... اون واسه قدیم بود... که هرکی میرفت خونه ی مادرو پدرو.... الان که اگه بخوایم یلدا رو جشن بگیریم...دور هم جمع بشیم باید جمع شیم تو خونه ی سالمندان! یلدا بی معنیه
09-01-2013، 12:51
ﮔﻔﺘـــــﯽ ﺩﻫﻨﻤــــــ ﺑـﻮﯼ ﺷـ ـﯿﺮ ﻣﯿـــﺪﻩ ﻭ ﺭﻓــــــــــﺘﯽ
ﻫــــــــِﯽ ﻟﻌـ ـــﻨﺘــــــــــﯽ....... ﺍﻣﺸـــﺐ ﺑﻪ ﺍﻓـ ـﺘﺨﺂﺭﺕ ﺩﻫﻨـﻤــ ﺑﻮﯼ ﻣﺸﺮﻭﺑـــــــ... ﺑــــﻮﯼ ﺳـــ ـــﯿﮕﺎﺭ... ﺑــــﻮﯼ ﺩﻭﺭﻭﻍ ﻫﻢ ﻣﯿـــــــــﺪﻩ... ﺑﺮ ﻣﯿــــ ــــﮕﺮﺩﯼ؟؟؟_________________________________________
09-01-2013، 18:23
خداحافظ مرد شب های من ...
خداحافظ صدای آوازه من ... خداحافظی میکنم با تو ... تو هم دستی تکان بده و اشکی بریز ... اگر هم نمیریزی ... یادت را ببر.... اینجا جا مانده !
09-01-2013، 18:24
امروز دردهـــــایم را به رودخـــــانه سپردم. . .
چه صیدی کرد ماهیگیر از ماهــــــــــی های دق کرده! ! !
14-01-2013، 15:49
اگه بهش زنگ میزنی رد میکنه..
یعنی تاریخ انقضای تو تو دلش تموم شده.. این قانونه....!!! با قانونه ادما نجنگ...!!! غرورت له میشه...
14-01-2013، 16:22
گاه دلتنـــــــگ می شوم دلتنـگتر از تمام دلتنگـــــــــی ها
حسرت ها را می شمارم و باختن ها وصدای شکستن را ... نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم وکدام خواهش را نشنیدم وبه کدام دلتنگی خندیدم که چنین دلتنگــــــــــــــــم
14-01-2013، 22:37
تـلـخ اســــتـــــــــ !
باور ... نبودن آنهــا کـه می توانســتــنــد باشــنـد ... و تـلـخ تـر اســـتــــــــ امروز باور ... آنهــا کـه ادعای ماندن دارنــد
| ||||||||||||||||||||||||||
|
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه) | |||||||
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|