ارسالها: 135
موضوعها: 14
تاریخ عضویت: Jan 2013
سپاس ها 435
سپاس شده 969 بار در 158 ارسال
حالت من: هیچ کدام
پرنوش جان،شاعرمیگه:
نخوردیم نون گندم...دیدیم که دست مردم
نه ازعهدبوق اومدم،نه ازسرزمین دیگه ای
مال همین تهران خراب شدم
قبول کن که این قصه سر دراز دارد!
خواستم چشمهایش را از پشت بگیرم! دیدم طاقت اسمهایی که میگوید را ندارم...
**********************وایسا دنیا...من میخوام پیاده شم*********************
ارسالها: 805
موضوعها: 78
تاریخ عضویت: Apr 2012
سپاس ها 2088
سپاس شده 2565 بار در 707 ارسال
حالت من: هیچ کدام
06-01-2013، 11:46
(آخرین ویرایش در این ارسال: 06-01-2013، 11:46، توسط Amir BF.)
چه حوصله ای دارن این زنا...
ارسالها: 135
موضوعها: 14
تاریخ عضویت: Jan 2013
سپاس ها 435
سپاس شده 969 بار در 158 ارسال
حالت من: هیچ کدام
امیرجان،کجاشو دیدی!!!!!!!!!!
اینااون چیزاییه که میشد نوشت
بقیشو خود دخترخانمها بهتر میدونند!:29dz:
خواستم چشمهایش را از پشت بگیرم! دیدم طاقت اسمهایی که میگوید را ندارم...
**********************وایسا دنیا...من میخوام پیاده شم*********************
ارسالها: 53
موضوعها: 3
تاریخ عضویت: Jul 2012
سپاس ها 102
سپاس شده 258 بار در 51 ارسال
حالت من: هیچ کدام
میری توی آ\رایشگاه و میگی وقت قبلی داشتم بعد میای لباسات رو در میاری کسی که میخواد موهاتو درست کنه میاد بهت ژورنال شو نشون میده بعد میری روی صندلی میشینی اونم کارشو میکنه
ارسالها: 135
موضوعها: 14
تاریخ عضویت: Jan 2013
سپاس ها 435
سپاس شده 969 بار در 158 ارسال
حالت من: هیچ کدام
پرنوش جان
پس اینایی که نوشتم کلا توهمه دیگه
من مدرک مستند دارم ازاین موضوع!:112:
خواستم چشمهایش را از پشت بگیرم! دیدم طاقت اسمهایی که میگوید را ندارم...
**********************وایسا دنیا...من میخوام پیاده شم*********************