06-01-2013، 12:41
سالهی پیش در اسکاتلند اعضای یک خانواده به سخی کار و پول خود را در بانک پس انداز می کردند. به این امید که روزی به اتفاق هم به مریکا بروند.
سال ها طول کشید اما هر طوری که بود انها به اندازه ی کافی پول پس انداز کردند گذر نامه هایشان را گرفتند و در یک کشتی اقیانوس پیما جا ذخیره کرده ند.
این اقدامجسرانه همه افراد خانواده را هیجان زده کرده بود . اما چند روز قبل از مسافرت پای کوچکترین پسر خانواده راسگی گاز گرفت پزشک معالج پای پسر را بخیه زد. ولی پرچم زرد رنگ سر در ان خانه نصب شد . به علت انکه بیماری هاری تمام افراد خانواده را تهدید میکند . مدت چهارده روز انها در قرنتینه به سر بردند و رویای خانواده از هم پاشید و انها نتوانستند طبق برنامه به امریکا بروند .
پدر خانواده از شدت نارحتی گریست و پسر را سرزنش کرد . او از این بد شانسی که به خانواده انها رو اورده بود سخنان کفر امیزی بر زبان اورد.
پنج روز گذشت تا اینکه خبری وحشتناکی به اطلاعمرم اسکاتلند و مردم جهان رسید:
"کشتی عظیم و اقیانوس پیمای تایتانیک غرق شد" کشتی که گفته میشد هرگز غرق نمیشود به قعر اقینوس ها رفت و صد ها زندگی را نیز با خود برد. قرار بود خانواده کلارک نیز در ان کشتی باشند ولی به این دلیل که پای پسر کوچک خانواده را سگ گاز گرفته بود انان جا ماندند.
وقتی پدر خانواده خبر را شید پسرش را در اغوش گرفت و خدا را سپاس گفت که خانواده ی او را حفظ کرده است و انچه را که فاجعه می پنداشت برایشان به خبر تبدیل شد.
سال ها طول کشید اما هر طوری که بود انها به اندازه ی کافی پول پس انداز کردند گذر نامه هایشان را گرفتند و در یک کشتی اقیانوس پیما جا ذخیره کرده ند.
این اقدامجسرانه همه افراد خانواده را هیجان زده کرده بود . اما چند روز قبل از مسافرت پای کوچکترین پسر خانواده راسگی گاز گرفت پزشک معالج پای پسر را بخیه زد. ولی پرچم زرد رنگ سر در ان خانه نصب شد . به علت انکه بیماری هاری تمام افراد خانواده را تهدید میکند . مدت چهارده روز انها در قرنتینه به سر بردند و رویای خانواده از هم پاشید و انها نتوانستند طبق برنامه به امریکا بروند .
پدر خانواده از شدت نارحتی گریست و پسر را سرزنش کرد . او از این بد شانسی که به خانواده انها رو اورده بود سخنان کفر امیزی بر زبان اورد.
پنج روز گذشت تا اینکه خبری وحشتناکی به اطلاعمرم اسکاتلند و مردم جهان رسید:
"کشتی عظیم و اقیانوس پیمای تایتانیک غرق شد" کشتی که گفته میشد هرگز غرق نمیشود به قعر اقینوس ها رفت و صد ها زندگی را نیز با خود برد. قرار بود خانواده کلارک نیز در ان کشتی باشند ولی به این دلیل که پای پسر کوچک خانواده را سگ گاز گرفته بود انان جا ماندند.
وقتی پدر خانواده خبر را شید پسرش را در اغوش گرفت و خدا را سپاس گفت که خانواده ی او را حفظ کرده است و انچه را که فاجعه می پنداشت برایشان به خبر تبدیل شد.