16-02-2012، 21:57
منم كلم سر جاش نيست هركي پيدا كرد بياد تحويل بده لازمش دارم
|
تـالـار خـروسای سینـه سپر :| |
||||||||||||||||||||
16-02-2012، 21:57
منم كلم سر جاش نيست هركي پيدا كرد بياد تحويل بده لازمش دارم
16-02-2012، 22:11
کسی دیگر نمی کوبد در این خانه متروکه ویران را / کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم!!!
ومن شمع می سوزم ودیگر هیچ چیز از من نمی ماند / ومن گریان ونالانم ومن تنهای تنهایم !!! درون کلبه ی خاموش خویش اما / کسی حال من غمگین نمی پرسد!!! و من دریای پر اشکم که توفانی به دل دارم / درون سینه ی پرجوش خویش اما!!! کسی حال من تنها نمی پرسد / ومن چون تک درخت زرد پاییزم !!!
19-02-2012، 15:01
به به!
خوب علی جان حالت چطوره؟
21-02-2012، 18:39
ما اومدیم میاین تالار دخترونه آره؟ حالا ببینم کی میخواد منو بیرون کنه؟
21-02-2012، 18:44
مگه قوانین نخوندین
ورود دختر به این تالار ممنوع است و به مدت 48 ساعت حق پست دادن رو نداره لطفا مدیریت رسیدگی کند
21-02-2012، 18:48
(21-02-2012، 18:39)اما نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.به دلیل جرایم قوانین ذکر شده شما نباید به تالار پسران وارد میشدید ، به همین دلیل به مدت 24 ساعت حق پست دادن در هیچ بخشی را ندارید ...
22-02-2012، 16:59
یه روز یه دانشمند یک آزمایش جالب انجام داد . اون یه آکواریوم شیشه ای ساخت و اونو با یه دیوار شیشه ای دو
قسمت کرد. تو یه قسمت یه ماهی بزرگتر انداخت و در قسمت دیگه یه ماهی کوچیکتر که غذای مورد علاقه ی ماهی بزرگه بود . ماهی کوچیکه تنها غذای ماهی بزرگه بود و دانشمند به اون غذای دیگه ای نمی داد... او برای خوردن ماهی کوچیکه بارها و بارها به طرفش حمله می کرد، اما هر بار به یه دیوار نامرئی می خورد. همون دیوار شیشه ای که اونو از غذای مورد علاقش جدا می کرد. بالا خره بعد از مدتی از حمله به ماهی کوچیک منصرف شد. اون باور کرده بود که رفتن به اون طرف آکواریوم و خوردن ماهی کوچیکه کار غیر ممکنیه. دانشمند شیشه ی وسط رو برداشت و راه ماهی بزرگه رو باز کرد، اما ماهی بزرگه هرگز به سمت ماهی کوچیکه حمله نکرد. اون هرگز قدم به سمت دیگر آکواریوم نگذاشت. می دونین چرا؟ اون دیوار شیشه ای دیگه وجود نداشت، اما ماهی بزرگه تو ذهنش یه دیوار شیشه ای ساخته بود. یه دیوار که شکستنش از شکستن هر دیوار واقعی سخت تر بود. اون دیوار باور خودش بود. باورش به محدودیت. ما هم اگه خوب تو اعتقادات خودمون جستجو کنیم، کلی دیوار شیشه ای پیدا می کنیم که نتیجه ی مشاهدات و تجربیاتمونه و خیلی هاشون هم اون بیرون نیستن و فقط تو ذهن خود ما وجود دارند. "هر فردی خود را ارزیابی می کند و این برآورد مشخص خواهد ساخت که او چه خواهد شد. شما نمی توانید بیش از آن چیزی بشوید که باور دارید هستید، اما بیش از آنچه باور دارید می توانید انجام دهید. نورمن وینست پیل
23-02-2012، 20:07
سلام کسی نیست ؟
23-02-2012، 22:09
هستش من هستم
24-02-2012، 9:14
این اولین باره اومدم اینجا سلام ولی کسی نیست همه رفتن لالا
| ||||||||||||||||||||
|
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه) | |||||||
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|