چـــــــــــــــــــــــرا؟

[Apathetic]

شبیـے غمگـ✘ــین شبیـے بارانیـღـــ و سرد


مرا در غربتــ✘ـ فردا رهــ✘ـــا کرد

دلــღـمـ در حسـҳҳ̸Ҳ̸ ـــرت دیدار او مانــد

مرا چشــــ✘ـــمــ انتظار کوچـــهـ ها کرد

تمــــام هستیــے ام بود ونــ✘ــــدانستـ

که در قلبــҳҳ̸Ҳ̸ـــ ღـҳҳ̸Ҳ̸ـــم چه آشوبیے بهـ پا کرد

و او هـــҳҳ̸Ҳ̸ـــرگز شکستمـ_ـ را نفهمیــــــد

اگر چه تا تهـ دنیـــღــــا صدا کــــ✘ــــرد

[pink devil]

عـآشق هَمـ شدے

مثل زُلیخا سِمج باش...
آنقدر رسوا بـآزے در بیاوَر

تـآ " خــُدا " خودَش پـآ در میانی کـُند ...!

[melodi+]

این روزها تلخ می گذرد ، دستم می لرزد از توصیفش

همین بس که

نفس کشیدنم در این مرگِ تدریجی، مثل خودکشی است ،با تیغِ کُند



دلم تنگ است برای کسی که نمی داند

نمی داند که بی او به دشت جنون می رود دلم

می دانم که اگر نزدیکش شوم، دور خواهد شد

پس بگذار که نداند بی او تنهایم

دور میمانم که نزدیک بماند

[frozen✘girl]

دستهايم را تا ابرها بالا برده اي...!
و ابرها را تا چشمهايم پائين...!
عشق را در كجاي دلم پنهان كرده اي كه...
هيچ دستي به آن نمي رسد.

[serpico]

دیـدی آخـر مـرا لمـس کـردی !! ولـی چه حیــف .!! سنــــگ قبــــــر من احسـاس ندارد !.......

[frozen✘girl]

چـــــــه رنج آورست…
مي ســــــــابم با سوهــــــــاني…
تــــــــــماميِ خطــــــــوطِ اندامـــــــــم را
تا شـــايد پاک کنم…
اثــــــرِ لــــــمسِ سر انگــــــــشتانت را از اعــماقِ تار و پــــــــودم

[pink devil]

بر مشامم می رسد، هر لحطه بوی هجر یار

جمعه دیگر شدم، مثل همیشه بی قرار

العجل ای یوسف زهرا، غیاثَ الُمستغیث

با قدومت می شود پاییز این دل ها، بهار//

[pink devil]

صبح زود...

همین که از خانه بیرون زد گفت:

«امروز مسابقه می دیم!»

و قبل از اینکه نظر او را بشنود، ادامه داد:

«از الان تا شب».

چشمش به نامحرمی که از سر کوچه می آمد افتاد.

نگاهش را کج کرد. و به شیطان گفت:

فعلاً یک – هیچ به نفع من!...

[pink devil]

گاهی پروانه ها هم
اشتباه عاشق میشوند
بجای شمع
گرد چراغهای بی احساس خیابان میمیرند …

[Apathetic]

می گــــــــن قلبــ مثل مداده!
تا یکم بتراشیش میشکنـــــــه و تا زمـــــــانی که دوبـــــاره درست بشـــــــه،
عشــــــقش تموم شده!