26-12-2012، 17:08
دوره ای شده که حاضرم جای *پت * باشم !!
اما یه دوست واقعی مثل *مت * داشته باشم!!
اما یه دوست واقعی مثل *مت * داشته باشم!!
|
برای تو مینویسم.... |
|||||||||||||||||||||||||||||
26-12-2012، 17:08
دوره ای شده که حاضرم جای *پت * باشم !!
اما یه دوست واقعی مثل *مت * داشته باشم!!
27-12-2012، 10:13
نبودن هایت آنقدر زیاد شده اند
که هر رهگذری را شبیه تو می بینم !! نمی دانم غریبه ها ” تــــــــــــــــــــو ” شده اند یا تو ” غریبـــــــــــــــــــــــــــه ” ؟؟!!
27-12-2012، 10:21
دلم تنگ است برای کسی که نمی داند...
نمی داند که بی او به دشت جنون می رود دلم... می دانم که اگر نزدیکش شوم، دور خواهد شد.... پس بگذار که نداند بی او تنهایم... دور میمانم که نزدیک بماند...
27-12-2012، 10:29
وقتی داریم به یکی فکر میکنیم نیست کنارمون!
وقتی میاد کنارمون باشه دیگه بهش فکر نمیکنیم! آحرش نفهمیدم زمان چیو حل میکنه؟
27-12-2012، 15:45
روز تولدت شد و نيستم اما کنار تو
کاشکي مي شد که جونمو هديه بدم براي تو درسته ما نميتونيم اين روز و پيش هم باشيم بيا بهش تو رويامون رنگ حقيقت بپاشيم ميخوام برات تو روياهام جشن تولد بگيرم از لحظه لحظه هاي جشن تو خيالم عکس بگيرم من باشم و تو باشي و فرشته هاي آسمون چراغوني جشنمون، ستاره هاي کهکشون به جاي شمع ميخوام برات غمهات و آتيش بزنم هر چي غم و غصه داري يک شبه آتيش بزنم تو غمهات و فوت بکني منم ستاره بيارم اشک چشاتو پاک کنم نور ستاره بکارم کهکشونو ستاره هاش درياو موج و ماهياش بيابونا و برکه هاش بارون و قطره قطره هاش با هفت تا آسمون پر از گلاي ياس وميخک با ل فرشته ها و عشق و اشتياق و پولک عاشقتو يه قلب بي قرار و کوچک فقط مي خوان بهت بگن . . . تولدت مبارك
28-12-2012، 11:02
زير ِ بـــــارآטּ مے ايستَم
ميگويَند مــُـــב است ايـטּ روزهـــآ عشـــــق بازے زير ِ بارآטּ با اشڪ هاے ابـــــر .... בل نِمے سوزانَم بَراے ابرے ڪﮧ اَز شِدت گِريــﮧ بــﮧ هِقـــــ هـِــــق افتاده است בِلَم بَراے خُـــــوבَم مے سوزَد كه از فِشار בِلتَنگــــــے خيلي وَقت است نَفَسَـــــم بُريده بُريده و بَند است
28-12-2012، 11:10
این روز هــــا عجیـبــــ سمر شده امــ
مهــند من حتی اگر با نهـــالتــ جلوی چشمان خودمـ همــ عشق بازیــ کنیــ باز با یک لبخندتــ خر میشومـــ دیگــر چیزی برایــ از دست دادنــ ندارمــ منــ تو را از دستــ داده امـــ ...
28-12-2012، 13:09
·……. دربیکرانه زندگی دو چیز افسونم میکند ۱-آبی آسمان را که میبینم و میدانم که نیست.۲-خدارا که ………نمیبینم و میدانم که هست.
28-12-2012، 13:11
تَخــتِهِْ ســــــ ــــیاهِ قَلـ♥ــــ ــبِ مَـن پُـر اَز نِـوِشته هایِ تُوست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نیمکـَتِ چوبیِ دِلَــ♥ــــم واسِه ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ هَمیشه جایِ تُوست.
28-12-2012، 19:22
مانده بودی اگرنازنینم...زندگی رنگ وبوی دگرداشت
این شب سرد وغمگین غربت ....باوجود تو رنگ سحرداشت باتواین مرغک پرشکسته...مانده بودی اگر بال وپرداشت... باتو بیمی نبودش زطوفان...مانده بودی اگرهمسفر داشت.. هستی ام رابه آتش کشیدی ...سوختم ..من ...ندیدی ندیدی! مرگ دل...اگرآرزویت بود..مانده بودی اگرمیشنیدی.. باتو دریا پرازدیدنی بود....شب ستاره گلی چیدنی بود خاک تن شسته درموج باران...درکنار تو..بوسیدنی بود!
| |||||||||||||||||||||||||||||
|
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه) | |||||||
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|