16-12-2012، 15:56
می آیی
در آغوشم می گیری
روی موهای شقیقه ات دست می کشم
مگر خیال ها هم
پیر می شوند؟
در آغوشم می گیری
روی موهای شقیقه ات دست می کشم
مگر خیال ها هم
پیر می شوند؟
|
خودم را باور میکنم:... |
|||||||||||||||||
16-12-2012، 15:56
می آیی
در آغوشم می گیری روی موهای شقیقه ات دست می کشم مگر خیال ها هم پیر می شوند؟
16-12-2012، 16:00
خدايـــ ـا ! مي خواهم اعتراف كنــم...
ديگـــر نمي توانم... خسته ام.... من امانت دار خوبي نيستم!! "مــرا" از من بگيــر....مال خودت! من نمي توانـــم نگهش دارم....
16-12-2012، 16:01
" خداحافظی ات "
عجب خرابه ای به بار آورده! نگاه کن ... مدت هاست در تلاشند مرا از زیر آوار تنهایی هایم بیرون کشند!
16-12-2012، 16:05
دل تنگم!
دل تنگِ خیلی چیزها دل تنگ این همه دل تنگی ها چیزهایی که بر من گذشت و هرگز باز نخواهد گشت! دل تنگم دل تنگ نیمه شبهای دل تنگی دل تنگ این همه نبودن ها دل تنگ این همه دل تنگی ها دل تنگ عهدهایی که کسی آنها را نبست دل تنگ تمام چیزهایی که میشد باشد و نیست و تمام هست هایی که نیست! حتی آنان که دلشان برایم تنگ نخواهد شد!! دل تنگ تر نیز خواهم شد می رسد روزی که بگویم: دلم برای آن روزها ی دل تنگی تنگ شده!!
16-12-2012، 16:07
هنوز هم مرا به جان تو قسم میدهند
میبینی تنها من نیستم که رفتنت را باور نمیکنم ...
16-12-2012، 16:08
از غمت ای نـــــازنین عــزم سفر میکنـم
قبله خود بعــــد از این ســوی دگر میکنم میروم و میبرم داغ جفـــــایت به خــویش هجــر و وصال تــورا خـاک به سر میکنم تا نخـــورد دیگـــری بــاز فریب تـــــــرا در همـــه جــا از غمت غلغلــه سرمیکنم قصــهء جـــور تورا ای بت نـــا آشنـــــا با دل پــــر غصه و دیــــــدهء تــر میکنـم
16-12-2012، 16:09
نه پیشانی من به لبهای تو رسید ، نه لیاقت تو به احساس من ...
چیزی به هم بدهکار نیستیم، هر دو کم آوردیم!!
16-12-2012، 16:11
از غمت ای نـــــازنین عــزم سفر میکنـم
قبله خود بعــــد از این ســوی دگر میکنم میروم و میبرم داغ جفـــــایت به خــویش هجــر و وصال تــورا خـاک به سر میکنم تا نخـــورد دیگـــری بــاز فریب تـــــــرا در همـــه جــا از غمت غلغلــه سرمیکنم قصــهء جـــور تورا ای بت نـــا آشنـــــا با دل پــــر غصه و دیــــــدهء تــر میکنـم
16-12-2012، 16:26
خواب هاي خوب و بد زياد ميبينم !
و هر شب ... تو نزديك همان خواب خوبم هستي فكر ميكنم تا خوشبختي ام يك غلت ديگر مانده ... و اين غلت هاي لعنتي!!! من را از خواب بيدار ميكنند هرشب ...
16-12-2012، 16:29
سقوط کرده ام به ژَرفای تنهایی ..
مَملو گشته ام از یأس .. نومیدی .. پوچی .. اینروزها .. مرگـــ را به انتظار نشسته ام ..
| |||||||||||||||||
|
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه) | |||||||
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|