ارسالها: 639
موضوعها: 425
تاریخ عضویت: Jan 2012
سپاس ها 1286
سپاس شده 12108 بار در 1410 ارسال
حالت من: هیچ کدام
صندوقچه خاك خورده زندگيم را گشودم
تا مفهوم عشق و زندگي كردن را دريابم
اميد داشتم نوري بتابد و من آن عشق را ببينم
آيا عشق زندگي ام هنوز در آن صندوقچه كوچك من بود ؟
اميد داشتم هنوز باشد
...عاشقی کـــــــــار هر عیاش نیست...
...غـــــم را کشیدن کار هر نقاش نسیت...
ارسالها: 603
موضوعها: 28
تاریخ عضویت: Jun 2012
سپاس ها 1465
سپاس شده 1843 بار در 643 ارسال
حالت من: هیچ کدام
20-11-2012، 20:22
(آخرین ویرایش در این ارسال: 20-11-2012، 21:05، توسط *GANDOM*.)
تنهایم را باکسی قسمت نخواهم کرد!
یکبار قسمت کردم چندین برابرشد...!!!
خیلی سخته...
اونی که فکرمی کردی واقعا دوستت داره عاشقی نبودکه به شوق تو امده باشه...
رهگذری بود که روی برگ های خشک پائیزی راه میرفت و صدای خش خش برگ ها همان اوازی بود که من گمان میکردم میگوید:
دوستت دارم
ارسالها: 26
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Nov 2012
سپاس ها 645
سپاس شده 148 بار در 56 ارسال
حالت من: هیچ کدام
آخرین تصمیم من دست های تـــــــــو بود !
گرفتم و دور شدم …
.
.
نم نم عشقت را با دریای محبت دیگران عوض نمیکنم حتی اگر در طوفان غمت بمیرم !
.
.
به لطف تو خیاط ماهری شده ام ، جفت چشمانم رو دوخته ام به در تا بیایی ؛ اما نکند آمده ای و من ندیدمت ؟!؟!
.
.
ماه که همیشه پشت ابر نمی ماند
گاهی پشت دستان تو می ماند وقتی گریه می کنی …
.
.
ببین روی زمین افتادم … !
قند خونم رسیده به صفر !
بگو : دوستت دارم !
من به این دروغ شیرین محتاجم …
.
.
حلقه ی بازوانت تنگ تر میشود و من آزادتر گم میشوم میان دنیایی که فقط اندازه ی یک “مــن” جا دارد …
.
.
قند لبانت ؛ نمک گیرم کرد !
نمیدانم فشارم بالاست یا قندم ؟!؟!
.
.
چراغها را خاموش کن ، نور نمی خواهم …
نگاهم که می کنی برق نگاهت من را که هیـــــــــــچ ، تمام شب را مچاله می کند …
ارسالها: 603
موضوعها: 28
تاریخ عضویت: Jun 2012
سپاس ها 1465
سپاس شده 1843 بار در 643 ارسال
حالت من: هیچ کدام
به تو فکر میکنم بی اختیار به حماقت خودمی خندم...
سیاه لشکری بودم درعشق تو که فکر میکردم بازگر نقش اولم
افسوس...
ارسالها: 26
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Nov 2012
سپاس ها 645
سپاس شده 148 بار در 56 ارسال
حالت من: هیچ کدام
نگاه میکند و نگاهش میکنم …
آه میکشد و آه میکشم …
میخندد و میخندم …
میگرید و میمیرم …
.
.
احتیاجی به تسبیح نیست …
دستانت را که به من بدهی ، با انگشتانت ذکر دوست داشتن سر میدهم … !
.
.
شرط عشق آن است که دلت آغوش بخواهد نه جسمت …
.
.
می خواهم یک دنیا بنویسم !
می نویسم : “تو”
.
.
دست های تو بوی آرزوهایم را میدهد …
.
.
آدم باید یکیو داشته باشه که وقتی نگاش میکنه دلش یه جوری بشه …
.
.
معلم ورقه ها را داد ؛ همه مرا مسخره کردند اما باور کن درست نوشته بودم …
گفته بود جای خالی را با کلمه مناسب پر کنید و من همه را نوشتم “تـــــــو”
مگر نه اینکه این جای خالی ها را فقط تو پر میکنی ؟؟؟
.
.
همیشه از هرچیزی ترسیدیم سرمان آمد …
بیا این بار از با هم بودن بترسیم …