مُـشـاعِـرِه نُـسـخِـه [ 4 ]

[מַברִיק]

"مَرد" اگر گریه کند، معترف ضعفش نیست
رود اشکی ست که از "کوه" حکایت دارد

#رهی_کاوه

[Armadon]

دیوانه تر از خویش کسی می جستم
دستم بگرفتند و به دستم دادند

[מַברִיק]

در قنوت خود دعا کردم فراموشت کنم
حاجتم در سجده اما دیدن روی تو شد

#امیر_اکبرزاده

[Armadon]

دل بریدم تا نبینم دوست با من دشمن است
دل بریدن گاه تنها راه عاشق ماندن است

[מַברִיק]

تو خواهی آستین افشان و خواهی روی درهم کش
مگس جایی نخواهد رفتن از دکان حلوایی

#سعدی

[Armadon]

یک بوسه بس است ز لب سوزان تو مارا
تا آب کند این دل یخ بسته ی مارا


+


ممنون بابت همراهیتون
روز خوش

[מַברִיק]

افتد گذار او به من از دور و گاهگاه
خواب خوشم همین گذر گاه گاهش است

#شهریار



+

[shahid]

تکرار نقش کھنہ خود در لباس نو
بازیگریم، حوصلہ شرح قصہ نیست
آیینہ ھا بہ دیدن ھم خو گرفتہ اند
یکدیگریم، حوصلہ شرح قصہ نیست

[מַברִיק]

تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است
چه سر انجام خوشی گردش دنیا دارد

#فاضل_نظری

[مـ༻؏☆جـےـیــّ◉ـב]

غمگينم
خودم را بغل گرفته ام
وشانه هايم
چون گهواره كودكي گريان
 تكان تكان مي خورد
 غمگينم
 ومي دانم هيچ پرنده اي
روي شاخه هاي لرزان يك درخت لانه نخوهد ساخت.

◄.►