بازی آنلاین
آپلود عکس
15-03-2020، 13:26
رمان
#پارت3۷
منم سینی چای رو آماده کرده بودم بردم برا پذیرایی
بعد مدتی همه سر گرم خنده و گپ و گفت بودن منم ساکت نشسته بودم یه گوشه و داشتم کتاب تاریخ رو ورق میزدم
همه قسمت های تاریخ رو بلد بودم
نیاز چندانی به بکوب درس خوندن نداشتم
خیلی نگاه های سنگین پارسا روم اذیتم میکرد سعیدم که همش سرش تو گوشیه خیلی دنیاش با ما ها تفاوت داره همش عشق ماشینه و معمولا خیلی ساکت هست
پارسا-سحر.... امتحانت چطور بود؟!
من -خوب بود کاملا رضایت دارم از امتحانم
-خدا رو.شکر امتحان بعدیت چیه؟!
کتاب رو بالا گرفتم و گفتم- این !!
نگاه شیطنت آمیزی کرد و گفت
- کمک نمیخوای؟!
من -نه اصلا تمام کتاب هم خونده شده هم مرور شده
پارسا خنده رولبش یخ کرد و گفت:
-با همون برنامه ای که بهت گفتم خوندی این سری مگه نه؟!
وای خدا داره از کم محلی هذیون میگه
-نه اصلا این درس با قبلی فرق داره
-اینا احتیاج به نت برداری داره مطمعنم تو امتحان گیر میکنی
نمره دلخواهتو نمیگیری
میگی نه بیا یه امتحان ده نمره ای بهت بدم تا متوجه بشی
-نه نه خسته ی درسم اصلا
-دیدی داری الکی فقط کتاب ورق میزنی؟!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رمان
#پارت3۸
-اصلا هم همچین چیزی نیس
-برو برگه بیار تا بهت ثابت کنم
بعد خودش بلند شد و رفت طرف اتاقم و گفت بیا تا بهت ثابت کنم
خدایا رو که نیست... اینو چقدر پررو آفریدی
رفتم طرف اتاق و دیدیم نشسته پشت میز تحریرم
گفتمش ..
-چرا چرت و پرت میریزی رو هم جلو همه؟
-بیا تو کارت دارم!
تا کامل پامو گذاشتم تو اتاق پرید طرف در و اروم گذاشتش رو هم و درو قفل کرد
مچ دستمو گرفت و کشید طرف خودش و دوتا شونه هامو تو بغلش قفل کرد
پارسا-خیلی سرتق شدی .. حالا جواب منو میدی اره:!؟
تصمیم گرفتم تقلا کنم که از این کار پشیمون شدم و آروم گفتم
-پارسا باور کن اگه تا یک ثانیه دیگه ولم نکنی جیغ میزنم
کمی دستاش شل شد ولی جا نزد و ادامه داد
-جیغ بزن .. دِ جیغ بزن دیگه
اومدم جیغ بزنم که دستشو محکم گذاشت رو دهنم و گونه م رو محکم بوسید و تو گوشم گفت ..
-منتظر بهونه هستم که تو فامیل شایعه بسازم مال منی تا دیگه نگاه های هوس الود پسرای فامیل و بهت نبینم
دِ جیغ بزن لعنتی
بعد اروم دستاشو رو دهنم شل کرد و منم شروع کردم به تقلا کردن که از بغلش بیام بیرون
اولش هیچ توفیقی کسب نکردم ولی در عرض یک ثانیه دیدم رها شدم
نگاش کردم و گفتم:
-تو غلط میکنی بهم دست میزنی
-نمیدونی چه کیفی داره دختر دست اولو مال خودت کنی
-چشاتو درویش کن من اگه میخواستم با این کارا به کسی پا بدم دست اول نمیموندم
بعد چشاش گرد شد و با اخم غلیظی نگام کرد
#پارت3۷
منم سینی چای رو آماده کرده بودم بردم برا پذیرایی
بعد مدتی همه سر گرم خنده و گپ و گفت بودن منم ساکت نشسته بودم یه گوشه و داشتم کتاب تاریخ رو ورق میزدم
همه قسمت های تاریخ رو بلد بودم
نیاز چندانی به بکوب درس خوندن نداشتم
خیلی نگاه های سنگین پارسا روم اذیتم میکرد سعیدم که همش سرش تو گوشیه خیلی دنیاش با ما ها تفاوت داره همش عشق ماشینه و معمولا خیلی ساکت هست
پارسا-سحر.... امتحانت چطور بود؟!
من -خوب بود کاملا رضایت دارم از امتحانم
-خدا رو.شکر امتحان بعدیت چیه؟!
کتاب رو بالا گرفتم و گفتم- این !!
نگاه شیطنت آمیزی کرد و گفت
- کمک نمیخوای؟!
من -نه اصلا تمام کتاب هم خونده شده هم مرور شده
پارسا خنده رولبش یخ کرد و گفت:
-با همون برنامه ای که بهت گفتم خوندی این سری مگه نه؟!
وای خدا داره از کم محلی هذیون میگه
-نه اصلا این درس با قبلی فرق داره
-اینا احتیاج به نت برداری داره مطمعنم تو امتحان گیر میکنی
نمره دلخواهتو نمیگیری
میگی نه بیا یه امتحان ده نمره ای بهت بدم تا متوجه بشی
-نه نه خسته ی درسم اصلا
-دیدی داری الکی فقط کتاب ورق میزنی؟!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رمان
#پارت3۸
-اصلا هم همچین چیزی نیس
-برو برگه بیار تا بهت ثابت کنم
بعد خودش بلند شد و رفت طرف اتاقم و گفت بیا تا بهت ثابت کنم
خدایا رو که نیست... اینو چقدر پررو آفریدی
رفتم طرف اتاق و دیدیم نشسته پشت میز تحریرم
گفتمش ..
-چرا چرت و پرت میریزی رو هم جلو همه؟
-بیا تو کارت دارم!
تا کامل پامو گذاشتم تو اتاق پرید طرف در و اروم گذاشتش رو هم و درو قفل کرد
مچ دستمو گرفت و کشید طرف خودش و دوتا شونه هامو تو بغلش قفل کرد
پارسا-خیلی سرتق شدی .. حالا جواب منو میدی اره:!؟
تصمیم گرفتم تقلا کنم که از این کار پشیمون شدم و آروم گفتم
-پارسا باور کن اگه تا یک ثانیه دیگه ولم نکنی جیغ میزنم
کمی دستاش شل شد ولی جا نزد و ادامه داد
-جیغ بزن .. دِ جیغ بزن دیگه
اومدم جیغ بزنم که دستشو محکم گذاشت رو دهنم و گونه م رو محکم بوسید و تو گوشم گفت ..
-منتظر بهونه هستم که تو فامیل شایعه بسازم مال منی تا دیگه نگاه های هوس الود پسرای فامیل و بهت نبینم
دِ جیغ بزن لعنتی
بعد اروم دستاشو رو دهنم شل کرد و منم شروع کردم به تقلا کردن که از بغلش بیام بیرون
اولش هیچ توفیقی کسب نکردم ولی در عرض یک ثانیه دیدم رها شدم
نگاش کردم و گفتم:
-تو غلط میکنی بهم دست میزنی
-نمیدونی چه کیفی داره دختر دست اولو مال خودت کنی
-چشاتو درویش کن من اگه میخواستم با این کارا به کسی پا بدم دست اول نمیموندم
بعد چشاش گرد شد و با اخم غلیظی نگام کرد
![[-]](http://www.flashkhor.com/forum/images/collapse.gif "[-]")
