داستان های حقیقی و تاریخی

[☭Nicola☭]

در مورد نادر یه چیز دیگه که میخواستم بگم داستانی در مورد زیرکی نادر در بدست اوردن الماس کوه نور ودریای نور بود.
که البته دقیق به خاطرم نیست ولی شاید دوستان بدونن...

[بر پشت شیر،خورشید اثر]

در مورد نادر انگار میگفتن که شاه هندوستان تاج خودشو با غنیمت نادر(که ارزشمندتر بوده) عوض کرده. نادر این رو میفهمه و در جلو مردم میگه من با ایشون هیچ مشکلی نداریم و با هم دوستیم میخواید بفهمید چجوری؟؟ ببینید تاج اون مال من ناج من مال اون.
البته روایات درباره نادر زیاده و من این رو شنیدم با این حال در صحتش شک دارم. مطلب نادر پسر شمشیر یکی از معتبر ترین داستانها در مورد نادرشاه افشاره.

[mhr137]

در مورد نادر انگار میگفتن که شاه هندوستان تاج خودشو با غنیمت نادر(که ارزشمندتر بوده) عوض کرده. نادر این رو میفهمه و در جلو مردم میگه من با ایشون هیچ مشکلی نداریم و با هم دوستیم میخواید بفهمید چجوری؟؟ ببینید تاج اون مال من ناج من مال اون.
البته روایات درباره نادر زیاده و من این رو شنیدم با این حال در صحتش شک دارم. مطلب نادر پسر شمشیر یکی از معتبر ترین داستانها در مورد نادرشاه افشاره.

نادر میگه : رسم ما بر اینست که کلاه های خود را با دوستمان عوض می کنیم
و به این ترتیب محمد شاه را خیت کرده الماس را با پشم عوض میکند!!!!!! دمش گرم

[Pachacuti Hirohito]

در مورد نادر انگار میگفتن که شاه هندوستان تاج خودشو با غنیمت نادر(که ارزشمندتر بوده) عوض کرده. نادر این رو میفهمه و در جلو مردم میگه من با ایشون هیچ مشکلی نداریم و با هم دوستیم میخواید بفهمید چجوری؟؟ ببینید تاج اون مال من ناج من مال اون.
البته روایات درباره نادر زیاده و من این رو شنیدم با این حال در صحتش شک دارم. مطلب نادر پسر شمشیر یکی از معتبر ترین داستانها در مورد نادرشاه افشاره.

نادر میگه : رسم ما بر اینست که کلاه های خود را با دوستمان عوض می کنیم
و به این ترتیب محمد شاه را خیت کرده الماس را با پشم عوض میکند!!!!!! دمش گرم

ای بابا! ینی زورگیری و دزدی [و در حقیقة کلاهبرداری] اینقدر به نظر شما افتخار آمیزه؟! یا شاید به کشتار 20000 نفر از اهالی بی گناه دهلی به دست نادر مفتخرید...

[Snow-Girl]

شیرین" ملقب "ام رستم" دختر رستم بن شروین از سپهبدان خانان باوند در مازندران و همسر فخرالدوله دیلمی(387ق. ـ 366ق.) که پس از مرگ همسر به پادشاهی رسید او اولین پادشاه زن ایرانی پس از ورود اسلام بود. او بر مازندران و گیلان ، ری ، همدان و اصفهان حکم می راند .
به او خبر دادند سواری از سوی محمود غزنوی آمده است .

سلطان محمود در نامه ی خود نوشته بود : باید خطبه و سکه به نام من کنی و خراج فرستی والا جنگ را آماده باشی .
ام رستم ، به پیک محمود گفت : اگر خواست سرور شما را نپذیرم چه خواهد شد ؟ پیک گفت آنوقت محمود غزنوی سرزمین شما را براستی از آن خود خواهد کرد .
ام رستم به پیک گفت : که پاسخ مرا همین گونه که می گویم به سرورتان بگویید : در عهد شوهرم همیشه می ترسیدم که محمود با سپاهش بیاید و کشور ما را نابود کند ولی امروز ترسم فرو ریخته است برای اینکه می بینم شخصی مانند محمود غزنوی که می گویند یک سلطانی باهوش و جوانمرد است برروی زنی شمشیر می کشد به سرورتان بگویید اگر میهنم مورد یورش قرار گیرد با شمشیر از او پذیرایی خواهم نمود اگر محمود را شکست دهم تاریخ خواهد نوشت که محمود غزنوی را زن جنگاور کشت و اگر کشته شوم باز تاریخ یک سخن خواهد گفت محمود غزنوی زنی را کشت .
پاسخ هوشمندانه بانو ام رستم ، سبب شد که محمود تا پایان زندگی خویش از لشکرکشی به ری خودداری کند . به سخن دانای ایرانی حکیم ارد بزرگ : "برآزندگان شادی را از بوته آتشدان پر اشک ، بیرون خواهند کشید ."
ام رستم پادشاه زن ایرانی هشتاد سال زندگی کرد و همواره مردمدار و نیکخو بود .

[FARID.SHOMPET]

ببخشید من این داستان ناپلئون رو تحقیق کردم دیدم نمیشه ناپلئون کبیر هیچوقت خودش را در ترس نشان نمیداد اگر میشه از ناپلئون یک داستان حقیقی بزارید

ناپلون مگه ادم نبوده؟ قدیس نیست که شما بهش تعصب داری. من این داستان رو بسیار شنیدم. و به احتمال 80 درصد درسته.