مُـشـاعِـرِه نُـسـخِـه [ 4 ]

[מַברִיק]

تمام روز را با خاطرات خویش در جنگم
بخوان از اشک چشمانم که بیش از پیش دلتنگم

[z_farhad]

مرا به خلسه می برد حضور ناگهانی ات
سلام و حال پرسی و شروع هم زبانی ات
فقط نه کوچه باغ ما فقط نه اینکه این محل 
احاطه کرده شهر را شعاع مهربانی ات 

[آمین]

تا این برادران ریاکار زنده اند
این گرگ سیرتان جفاکار زنده اند
یعقوب درد میکشد و کور می شود
یوسف همیشه وصله ناجور می شود

[ßяɪcε]

در دل مردان شیرین جمله تلخی‌های عشق
جز شراب و جز کباب و شکر و حلوا نبود
این شراب و نقل و حلوا هم خیال احولست
اندر آن دریای بی‌پایان بجز دریا نبود ..

[آمین]

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنش ها گر کند خار میلان غم مخور

[gallant#]

یک عمر شهان تربیت عیش کنند

تا نیم نفس عیش به صد طیش کنند

نازم به جهان همت درویشان را

کایشان به یکی لقمه دو صد عیش کنند

[gallant#]

یک عمر شهان تربیت عیش کنند

تا نیم نفس عیش به صد طیش کنند

نازم به جهان همت درویشان را

کایشان به یکی لقمه دو صد عیش کنند

ببخشید ولی باید با ر می گفتید

خیر صحیح گفتم

در دایـــــره قسمت مـــــا نقطه ی تسلیمیم

لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی

[آمین]

هر چند مسیر شعر عوض شد ولی...

یادم اید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نه گسستم نه رمیدم

[gallant#]

ملامت گوی عاشق را
چه گوید مردم دانا؟
که حال غرقه در دریا،
نداند خفته بر ساحل!

[آمین]

لبش می بوسم و در می کشم می
به اب زندگانی برده ام پی
نه رازش می توانم گفت با کس
نه کس را می توانم دید با وی