گفتگـو آزاد نسخـ ـه 422

[Emmɑ]

مگه داریم به معصومی تو دختر (؛
چه حرفا !
خودتو ناراحت نکن ژو ژویی ♡

جوووون سلطان تویی شیر خرته*-*
ناراحت نشدم !
حیف بعضیا نمیدونن خوبی چیه^^

[shghyegh]

@"ƤᴏᴏƁᴏи"
منو از بلاکی در اوردی بِیب؟

---

مگه داریم به معصومی تو دختر (؛
چه حرفا !
خودتو ناراحت نکن ژو ژویی ♡

جوووون سلطان تویی شیر خرته*-*
ناراحت نشدم !
حیف بعضیا نمیدونن خوبی چیه^^

اره واقعا خدا بعضیارو شفا بده نه؟

[Emmɑ]

@"ƤᴏᴏƁᴏи"
منو از بلاکی در اوردی بِیب؟

خب ضد حال نزن دخترک.
من واسه هرچیزی ناراحت نمیشم و خداروشکر جنبه دارم اما واقعا بهم برخورد انگار از پشت خنجر زدی بهم.-ـ-

[shghyegh]

@"ƤᴏᴏƁᴏи"
منو از بلاکی در اوردی بِیب؟

خب ضد حال نزن دخترک.
من واسه هرچیزی ناراحت نمیشم و خداروشکر جنبه دارم اما واقعا بهم برخورد انگار از پشت خنجر زدی بهم.-ـ-

خنجر ؟ مطمئنی اونی که خنجر زد منم؟

[ғαறØᴜs_ραѕѕeя_βყ]

@"ƤᴏᴏƁᴏи"
منو از بلاکی در اوردی بِیب؟

---

جوووون سلطان تویی شیر خرته*-*
ناراحت نشدم !
حیف بعضیا نمیدونن خوبی چیه^^

اره واقعا خدا بعضیارو شفا بده نه؟

بهتره تمومش کنی!
اینجا جای این حرفا نیست عزیزم^.^

[Emmɑ]

خب ضد حال نزن دخترک.
من واسه هرچیزی ناراحت نمیشم و خداروشکر جنبه دارم اما واقعا بهم برخورد انگار از پشت خنجر زدی بهم.-ـ-

خنجر ؟ مطمئنی اونی که خنجر زد منم؟

من سعی کردم نزارم بهت خنجر بزنن.
میدونی سر اون ماجرا چقدر بی ارزش شدم؟فقط بخاطر اینکه کسی مثل من نشه.
تو هرچیزی دخالت نمیکنمااا ولی اینبار واقعا مجبور بودم چون تو دختر ساده ای هستی.

[shghyegh]

@"ƤᴏᴏƁᴏи"
منو از بلاکی در اوردی بِیب؟

---

اره واقعا خدا بعضیارو شفا بده نه؟

بهتره تمومش کنی!
اینجا جای این حرفا نیست عزیزم^.^

باشه گلم ولی من فقط دعای صبحگاهی کردم همین ^_^ :*

---

خنجر ؟ مطمئنی اونی که خنجر زد منم؟

من سعی کردم نزارم بهت خنجر بزنن.
میدونی سر اون ماجرا چقدر بی ارزش شدم؟فقط بخاطر اینکه کسی مثل من نشه.
تو هرچیزی دخالت نمیکنمااا ولی اینبار واقعا مجبور بودم چون تو دختر ساده ای هستی.

اره درسته خیلی سادم

[Emmɑ]

من سعی کردم نزارم بهت خنجر بزنن.
میدونی سر اون ماجرا چقدر بی ارزش شدم؟فقط بخاطر اینکه کسی مثل من نشه.
تو هرچیزی دخالت نمیکنمااا ولی اینبار واقعا مجبور بودم چون تو دختر ساده ای هستی.

اره درسته خیلی سادم

بیخیال دیگه بهتره ادامه ندیم.هرچی بود تموم شد رفت

[Đęąđ.ğïřł]

Che khabr

[لــــــــــⓘلی]

بیا ی خرمایی چیزی بخور خوب نیس
پشت مرده حرف میزنیا (;

جیمینا گریم میگیره ها

خیلی خب غلط کردم