28-03-2021، 9:50
جان:شرلوک بلند شو، خورشید طلوع کرده
شرلوک : خب که چی ؟فتوسنتز کنم؟
(Sherlock)
شرلوک : خب که چی ؟فتوسنتز کنم؟
(Sherlock)
|
" בیالوگ هـاے مانـבگار " |
|||||||||||||||||||||||||||||
28-03-2021، 9:50
جان:شرلوک بلند شو، خورشید طلوع کرده
شرلوک : خب که چی ؟فتوسنتز کنم؟ (Sherlock)
03-04-2021، 10:01
پدر: «علی پسرم کار میکنم که پول دربیارم. اونوقت میتونیم خونه بخریم، ماشین بخریم...»
علی: «بابا واسه زهرا هم کفش میخری؟» #بچه های اسمان
04-04-2021، 15:57
زنیبا:«چیزهایی که اتفاق میافتن، هرگز فراموش نمیشن. حتی اگه نتونی به یاد بیاریشون.»
شهر اشباح
06-04-2021، 15:56
تا وقتی زنده اییم و داریم زندگی میکنیم
حتما یه راهی هست .. _میران
06-04-2021، 18:06
+ چرا منو هر کسی که دوستشون دارم، کسایی رو انتخاب می کنیم که مثل یه چیز بی ارزش با ما رفتار میکنن؟
- ما عشقی رو می پذیریم که فکر می کنیم لایقش هستیم... The perks of being a wallflower
10-04-2021، 19:17
نفرتی عمیقتر از نفرت خونی وجود ندارد، نفرت نسبت به کسی که از خون خود آدم است؛ چونکه هیچچیز عمیقتر از آن مورد تنفر قرار نمیگیرد که کسی شبیه به کس دیگر باشد و بالاخره طوری پیش بیاید که از آن شباهت دچار تنفر شود.
خانواده پاسکوال دوآرته | کامیلو خوزه سلا
10-04-2021، 22:42
آدم ها فراموش میکنند که به آنها چه گفتید
آدم ها فراموش میکنند که با آنها چه کردید اما آدم ها هرگز، احساسی که در آنها ایجاد کردهاید را فراموش نمیکنند... -مایا آنجلو
11-04-2021، 10:59
تان: من همیشه یه قدم ازت جلوتر
یونگ دو: باید مراقب باشی ! چون منم همیشه درست پشت سرتم..... (وارثان)
11-04-2021، 11:31
میدونی تو عصر یخبندان کیا زنده موندن؟ فقط خارپشتا!
اونا دو راه داشتن؛ یا دورهم جمع شن و از همدیگه گرما بگیرن، یا از هم دور شوند تا خارشون تو بدن هم نره. اونا راه اول رو انتخاب کردن، اونوقت من…. عصر یخبندان
11-04-2021، 13:50
با صدای تو همهی کتابها خوبند. تو که میخوانیشان، آنطور لم داده به دیوار و من تکیه داده روی سینهی برهنهی تو، جوری که صدایت را از پوستت، از توی بدنت بشنوم. گوشم را بچسبانم بهت و صدایت حتی بمتر بشود. پرفورمنس اختصاصی تو برای من، اینطوری که هر جمله را با لحن خودش ادا کنی و من چشمهام بسته باشد ، دستت لای موها و روی شقیقهام تکان بخورد و برای من بخوانی : « تو بعداً مرا پیدا خواهی کرد، مگر نه؟ پیدایم خواهی کرد؟»
از داستانِ [ #میرا ] نوشتهی [ #کریستوفر_فرانک ] ترجمهی [ #لیلی_گلستان ] ناشر [ #بازتاب_نگار ]
| |||||||||||||||||||||||||||||
|
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه) | |||||||
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|