04-03-2021، 14:55
.
انداخت از دستش تفنگش را
بست آن دو چشمِ اهل جنگش را
چسباند لبهای قشنگش را
آن ماهیان سرخرنگش را
محکم به لبهای تبآلودم
از داغی بیوقفهی آن لب
غمگینی آن چشم لامذهب
میسوخت کلّ هستیام در تب
در بازوان محکمش هر شب
از شش جهت آزاد و محدودم
تن بود و شوقی که به تن میریخت
موجی که از گیسوی زن میریخت
دیوانگی در قلب من میریخت
لج کرده بود و در لجن میریخت
رؤیای دریا در سرِ رودم
دستی که به این مُرده گرمی داد
آن لب که به شب بالوپر میداد
آوازهایی تلخ، سر میداد
چشمان خیس تو خبر میداد
از رفتنت، از گریهی زودم
میرفت با گلهای پرپر، باد
میرفت تا یک باغ دیگر، باد
پاییز بود و رفتنم بر باد
از آخرین سیگار تو در باد
عمریست که در آتش و دودم
من ترس بچّه در خیابانم
اندوه یک گل در زمستانم
احساس داشآکل به مرجانم
من زندهام، اما نمیدانم
اسم کسی که عاشقش بودم
دیگر چرا یادم نمیآید؟
دیگر چرا یادم نمیآید؟...
انداخت از دستش تفنگش را
بست آن دو چشمِ اهل جنگش را
چسباند لبهای قشنگش را
آن ماهیان سرخرنگش را
محکم به لبهای تبآلودم
از داغی بیوقفهی آن لب
غمگینی آن چشم لامذهب
میسوخت کلّ هستیام در تب
در بازوان محکمش هر شب
از شش جهت آزاد و محدودم
تن بود و شوقی که به تن میریخت
موجی که از گیسوی زن میریخت
دیوانگی در قلب من میریخت
لج کرده بود و در لجن میریخت
رؤیای دریا در سرِ رودم
دستی که به این مُرده گرمی داد
آن لب که به شب بالوپر میداد
آوازهایی تلخ، سر میداد
چشمان خیس تو خبر میداد
از رفتنت، از گریهی زودم
میرفت با گلهای پرپر، باد
میرفت تا یک باغ دیگر، باد
پاییز بود و رفتنم بر باد
از آخرین سیگار تو در باد
عمریست که در آتش و دودم
من ترس بچّه در خیابانم
اندوه یک گل در زمستانم
احساس داشآکل به مرجانم
من زندهام، اما نمیدانم
اسم کسی که عاشقش بودم
دیگر چرا یادم نمیآید؟
دیگر چرا یادم نمیآید؟...