ارسالها: 1,432
موضوعها: 1,093
تاریخ عضویت: Jun 2014
سپاس ها 23
سپاس شده 4618 بار در 2375 ارسال
حالت من:
این دو مفهوم، در عین شباهت ها تفاوت های زیادی با هم دارند. علی شریعتی در این رابطه می نویسد: «عشق جوششی یک جانبه است. به معشوقش نمی اندیشد که کیست؟! یک «خودجوشی ذاتی» است، و از این رو همیشه اشتباه می کند و در انتخاب به سختی می لغزد یا همواره یکجانبه می ماند و گاه، میان دو بیگانه ناهمانند، عشقی جرقه می زند و چون در تاریکی است و یکدیگر را نمی بینند، پس از انفجار این صاعقه است که در پرتو روشنایی آن، چهره یکدیگر را می توانند دید و در اینجاست که گاه، پس از جرقه زدن عشق، عاشق و معشوق که در چهره هم می نگرند، احساس می کنند که همدیگر را نمی شناسند و بیگانگی و ناآشنایی پس از عشق - که درد کوچکی نیست - فراوان است.»
دکترشریعتی به خوبی به تفاوت های بین عشق و دوست داشتن پرداخته است و نشان می دهد که این دو با هم تفاوت های بسیاری دارند. او مفهوم دوست داشتن را اما به عشق ترجیح می دهد و می نویسد: «اما دوست داشتن در روشنایی ریشه می بندد و زیر نور سبز می شود و رشد می کند و از این روست که همواره پس از آشنایی پدید می آید، در حقیقت، در آغاز دو روح خطوط آشنایی را در سیما و نگاه یکدیگر می خوانند، و پس از «آشنا شدن» است که خودمانی می شوند - دو روح، نه دو نفر، که ممکن است دو نفر با هم در عین رودربایستی ها، احساس خودمانی بودن کنند و این حالت به قدری ظریف و فرّار است که به سادگی از زیر دست احساس و فهم می گریزد - و سپس طعم خویشاوندی، و بوی خویشاوندی، گرمای خویشاوندی، از سخن و رفتار و آهنگ کلام یکدیگر احساس می شود و از این منزل است که ناگهان، خود به خود، دو همسفر به چشم می بینند که به پهن دشت بیکرانه مهربانی رسیده اند و آسمان صاف و بی لک دوست داشتن بر بالای سرشان خیمه گسترده است و افق های روشن و پاک و صمیمی «ایمان» در برابرشان باز می شود و نسیمی نرم و لطیف - همچون یک معبد متروک که در محراب پنهانی آن، خیال راهبی بزرگ نقش بر زمین شده و زمزمه دردآلود نیایشش، مناره تنها و غریب آن را به لرزه می آورد.»
اما آیا دوست داشتن واقعا برتر از عشق است. بدون اینکه بخواهیم نظریه دکتر شریعتی را رد کنیم، بیاییم به یک مثال فکر کنیم. مادر، عاشقانه فرزندش را دوست دارد. بعضی ها این عشق را چنان عمیق می بینند که مادر مثلا کاستی های بچه اش را نمی بیند. مثالی وجود دارد که مادر سوسک، به بچه اش می گوید: «قربون پای بلوریت برم.»
یعنی مادر، بی آنکه فکر کند، عاشق بچه اش است. آیا این دوست داشتن در این مورد، برتر از عشق است؟ آیا عشق زن و مردی که در یک نگاه به هم دل باخته اند و سال ها عاشقانه در کنار هم زیسته اند، بی آنکه اشکالی در هم ببیند، کمتر از دوست داشتن است؟ هر کس پاسخ خود را دارد و اشکالی هم وارد نیست.
ارسالها: 1,145
موضوعها: 36
تاریخ عضویت: Apr 2019
سپاس ها 7233
سپاس شده 18444 بار در 10243 ارسال
حالت من: هیچ کدام
چقدر خوب که آدم یکی پیدا میکنه که شبیهش فکر میکنه