05-07-2020، 13:55
کاشکی یکی بودش __*
تا آخرعمر براش زندگی کنی
تا آخرعمر براش زندگی کنی
|
بغض قلم ❥ .. (نسخه نهم) |
|||||||||||||||||||||||||||||
05-07-2020، 13:55
کاشکی یکی بودش __*
تا آخرعمر براش زندگی کنی
ᴛʜᴇ ᴏɴᴇ ᴡʜᴏ ᴀᴘᴏʟᴏɢɪᴢᴇs ɪs
ᴀʟᴡᴀʏs ᴍᴏʀᴇ ɪɴ ʟᴏᴠᴇ همیشه اونیکه معذرت خواهی میکنه عاشق تره (:
05-07-2020، 14:42
در جهانی که زندگی میکنیم
کلمات بیشتر از گلوله ها ادم کشتن
05-07-2020، 14:45
خیلی وقت ها با سکوتمون کسایی که دوسشون داریم رو رنج میدیم
05-07-2020، 15:00
سال ها طول کشید تا یاد بگیرم که آدم ها را نباید رعایت کرد ، بلعکس جایی که فهمیدید این جا آخر راه است ، جایی که تشخیص دادید این آدم آن آدمی که می پنداشتید نیست باید بگذارید و بروید؛
از گوشه و کنار هم نه ، از وسط آن آدم باید رد شوید ، طوری که رفتن شما را به وضوح ببیند ، باید بدون خداحافظی بگذارید و بروید.. باید بدون خرج کردن معجزه ی نگاه آخر بگذارید و بروید! -پویان اوحدى-
05-07-2020، 15:22
زن اگر دوستت داشته باشد،
می تواند برای پاسخ به دعوت تو برای نوشیدن قهوه، از پاریس به دمشق بیاید؛ و اگر قلبش را به روی تو ببندد، خسته تر از آن است که یک حبه قند با تو بخورد ... . نزار_قبانی
05-07-2020، 16:51
همه عمر را عاشق بودهام.
تو خود این را بهتر میدانی. اما هرگز عشقی چنین پرشور نداشتهام. عشقی که تنها هنر من، هنر کلام، در برابر آن بیرنگ میشود. #احمد_شاملو "نامهی #احمد_شاملو به #آیدا"
05-07-2020، 17:07
ᴅᴏ ʏᴏᴜ ᴋɴᴏᴡ ᴡʜᴀᴛ ɪᴛ ᴍᴇᴀɴs ᴛᴏʙᴇ ʟᴏsᴛ ɪɴ ʏᴏᴜʀ ᴇʏᴇs ?!
میدونی تو چشاش گم بشی یعنی چی؟!
05-07-2020، 17:32
به ساعت نگاه کردم ، شش و بیست دقیقه ی صبح بود .
دوباره خوابیدم ، بعد پاشدم . به ساعت نگاه کردم ، شش و بیست دقیقه ی صبح بود ! فکر کردم : هوا که هنوز تاریکه ، حتما دفعه ی اول اشتباهی دیدم . خوابیدم . وقتی پاشدم ، هوا روشن بود ولی بازهم ساعت شش و بیست دقیقه ی صبح بود ! سراسیمه از جا بلند شدم .. باورم نمیشد که ساعت مرده باشه !! به این کارها عادت نداشت ، من هم توقع نداشتم ! آدما هم مثل ساعتا هستن .. بعضیاشون مثِ ساعت همیشه کنارمونن .. مرتب ، همیشگی ! اونقدر صبور دورت میچرخن که تو چرخیدنشونو حس نمیکنی .. بودنشون برات بی اهمیت میشه ، ولی اونا همینطور بی ادعا میچرخن ، بدون اینکه بهت بگن باطریشون داره تموم میشه .. بعد یهو روشنیِ روز بهت خبر میده که دیگه اون دیگه نیست .. قدر این آدما رو باید بدونیم ! قبل از شش و بیست دقیقه ..
05-07-2020، 18:05
••
او گفت : خیلی میترسم و من گفتم : چرا؟ و او گفت : چون از ته دل خوشحالم دکتر رسول. خوشحالی این شکلی وحشتناک است. ازش پرسیدم : چرا؟ و او گفت : وقتی دست سرنوشت بخواهد چیزی را ازت بگیرد ، می گذارد این طور خوشحال باشی. [ خالدحسینی ]
| |||||||||||||||||||||||||||||
|
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه) | |||||||
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|