06-06-2020، 11:47
(آخرین ویرایش در این ارسال: 06-06-2020، 16:39، توسط The moon.
دلیل ویرایش: افزودن تصاویر/
)
چیکو مارکس (لئونارد) متولد 22 مارس 1887 در نیویورک. مرگ در 11 اکتبر 1961 در هالیوود.
چیکو دومین فرزند خانواده مارکس بود، اما وقتی برادر بزرگترش مانفرد در کودکی درگذشت چیکو نقش برادر بزرگتر را بر عهده گرفت. نام واقعیاش لئوناردو بود و نام مستعار چیکو را به این علت روی خود گذاشت که به تعقیب و شکار جوجه علاقه داشت. او فرزند مورد علاقه مادرش بود و به همین خاطر مادرش او را همه جا با خود میبرد. او بسیار به شرط بندی علاقه داشت و در تمام طول عمرش به قمار معتاد بود. همچنین مشهور بود به اینکه با رابطه جنسی مخالف است. او همیشه لبخند به لب داشت و یکی از بی باکترین اعضای گروه بود که اغلب این مسئله برایش دردسر ساز میشد. او بود که تصمیم گرفت بقیه را دور هم جمع کند تا یک گروه تشکیل دهند و مدیریت آن را به مینی، مادرشان واگذار کرد. چیکو گروه را در اولین موفقیتهای بزرگشان در اجرای نمایشهای موزیکال رهبری کرد و پس از اینکه مادرش بازنشسته شد خودش، مدیریت گروه را نیز بر عهده گرفت.
چیکو به عنوان بازوی توانا و انرژیک گروه با تمرکز بر شیوه کاری و نحوه اجرا موفق شد نمایشهای گروه را ابتدا به برادوی و سپس به سینما منتقل کند و به دلیل قدرتی که در جذب مردم داشت موفق شد گروه را از سایر سرمایه گذاران جدا کند تا به شکل مستقل به فعالیتهایشان ادامه دهند. چیکو در کلیه فیلمها و نمایشهای گروه بازی کرد و همچنین یک نمایش رادیویی با گروچو نیز اجرا کرد و مدتی را نیز به عنوان موسیقیدان مشغول به کار بود. از اصلیترین مشخصههای او ته لهجه ایتالیایی او هنگام صحبت در فیلمهاست. او در تمام طول عمرش یک نمایش دهنده و بازیگر باقیماند. او حتی در دوران کهولت نیز به مانند جوانی فعال و پر کار بود که یکی از علتهایش کسب درآمد و پول بیشتر به علت اعتیادش به قمار طی سالهای متمادی بود. یک بار از او پرسیدند که در طول این سالها چقدر پول از دست داده است و او جواب داد: ((از هارپو بپرسید چقدر پول درآورده، من همانقدر از دست دادهام)). چیکو در 1961 پس از یک دوره طولانی مبارزه با مرض قلبی درگذشت.
هارپو مارکس (آدولف/آرتور) متولد 23 نوامبر 1888 در نیویورک. مرگ در 28 سپتامبر 1964 در لسآنجلس.
هارپو دومین برادر بود و او همانی است که حرف نمیزند. ظاهرا شروع این اتفاق مربوط میشود به زمانی که قرار شد فیلم بازگشت به خانه (home again) ساخته شود. او در این اجرا شش خط دیالوگ داشت اما دیالوگهای او را از ترس اینکه نتواند آنها را درست اجرا کند حذف میکنند. هارپو خیلی ناراحت میشود از اینکه قرار میشود تا گروه نمایش را به همین شکل در چند شهر مختلف به اجرا بگذارد و بنابراین تصمیم میگیرد تا در تمام اجراها تا حد امکان همین وضعیت را حفظ کند. تا اینکه یکی از روزنامههای محلی در نقدی مینویسد که آدولف مارکس نمایش پانتومیم بسیار زیبایی را اجرا میکند اما به محض صحبت کردن نمایشش خراب میشود. بنابراین هارپو به این نتیجه میرسد که بهتر است به جای حرف زدن نگاه کند و تصمیم میگیرد حتی سر صحنه نیز جز در مواقع مورد نیاز صحبت نکند.
هارپو نامش را در خلال جنگ جهانی اول از آدولف به آرتور تغییر داد چون معتقد بود نامش بیش از حد آلمانی است. او در 1964 بعد از یک عمل قلب باز درگذشت.
گروچو مارکس (جولیوس هنری) متولد 2 اکتبر 1890 در نیویورک. مرگ در 19 آگوست 1977 در لسآنجلس.
گروچو اولین برادری بود که به شکل حرفهای از پانزده سالهگی شروع به فعالیت در صحنه نمایش کرد اما نمایشهای اولیهاش هیچ موفقیت بزرگی برایش به ارمغان نیاوردند. دو بار در طول آن دوره اعضای گروههای نمایشی او را بدون پول و دور از خانه رها کردند. موفقیتهای او با کار در کنار برادرانش در یکی از نمایشهای موزیکالشان به نام ((I'll say she is)) شروع شد. در یکی از اجراهای همین نمایش بود که گروچو برای اولین بار سبیل معروفش را استفاده کرد که بعدها تبدیل به یکی از اصلیترین مشخصههای ظاهری او شد. خود برادران مارکس بر این نمایش دو ادامه پرفروش در برادوی ساختند که بعدها از روی آنها دو فیلم ساخته شد که از اولین فیلمهای برادران مارکس به شمار میروند. نقشی که گروچو در این فیلم بر عهده داشت یعنی "کاپیتان اسپالدینگ" بعدها توسط خود گروچو به یک مارک تجاری تبدیل و به نام او ثبت شد. در سالهای بعد گروچو نمایشهای زیادی را نیز علاوه بر برادرانش با گروههای دیگر به عنوان عضو میهمان اجرا کرد. موفقترین اجرای او شوی کمدی "روی زندگیت شرط ببند" بود که اجرای آن از 1947 آغاز شد و در تلویزیون تا 1961 ادامه داشت. گروچو همچنین در چند فیلم نیز به تنهایی و بدون حضور برادرانش ظاهر شده است. گروچو به لحاظ سیاسی همواره یک لیبرال بود. او گاه نظرات تندی راجع به سیاست ابراز میکرد و نیز در سالهای دهه پنجاه و دوران مککارتیسم دوستانی داشت که گرایشات کمونیستی داشتند و همین مسائل باعث شده بود که او چند بار توسط افبیآی بازجویی شود. او در 1974 اسکار افتخاری یک عمر فعالیت هنری را دریافت کرد و سه سال بعد به علت بیماری درگذشت.
زپو مارکس (هربرت) متولد 25 فوریه 1901 در نیویورک. مرگ در 30 نوامبر 1979 درکالیفرنیا.
او کوچکترین عضو خانواده و شرورترین آنها بود به حدی که در شرارت و نزاعهای خیابانی برای خود شهرتی دست و پا کرده بود. در واقع یکی از اصلیترین دلایل وارد کردن او به گروه برادران مارکس توسط مادرش دور کردن او از دردسر بیشتر بود. او بیشتر نقش مرد رمانتیک فیلمها را به عهده داشت و بازی و نقشهایش بیشتر زیر سایه حضور گروچو و چیکو قرار میگرفت. او از این که به عنوان یک بازیگر اصلی نمایشها شناخته نشود متنفر بود، اما برادرانش اذعان داشتند که او تکمیل کننده بسیار خوبی برای آنهاست و هنگامی که زپو بازی را کنار گذاشت هیچ کس نتوانست به خوبی جای او را پر کند. اما با تماشای فیلمهای معروف برادران مارکس مثل "سوپ اردک" به سادهگی میتوان حاشیهای بودن حضور او را درک کرد.
او همچنین خارج از صحنه به عنوان یک مکانیک شهرت زیادی داشت. بطور کل او مشاغل زیادی را در زندگی تجربه کرد. در جنگ جهانی دوم مکانیک بود، مدتی گریپ فروت پرورش میداد، بعد یک کمپانی نمایشی به راه انداخت و مدتی نیز به شکل حرفهای و تجاری ماهیگیری میکرد. او در سالهای آخر عمرش به علت اینکه تنها بازمانده برادران مارکس بود مدتی درگیر پروندههای حقوقی اموال و داراییهای گروچو بود. زپو در 1979 بر اثر سرطان ریه درگذشت. /مد و مه
چیکو دومین فرزند خانواده مارکس بود، اما وقتی برادر بزرگترش مانفرد در کودکی درگذشت چیکو نقش برادر بزرگتر را بر عهده گرفت. نام واقعیاش لئوناردو بود و نام مستعار چیکو را به این علت روی خود گذاشت که به تعقیب و شکار جوجه علاقه داشت. او فرزند مورد علاقه مادرش بود و به همین خاطر مادرش او را همه جا با خود میبرد. او بسیار به شرط بندی علاقه داشت و در تمام طول عمرش به قمار معتاد بود. همچنین مشهور بود به اینکه با رابطه جنسی مخالف است. او همیشه لبخند به لب داشت و یکی از بی باکترین اعضای گروه بود که اغلب این مسئله برایش دردسر ساز میشد. او بود که تصمیم گرفت بقیه را دور هم جمع کند تا یک گروه تشکیل دهند و مدیریت آن را به مینی، مادرشان واگذار کرد. چیکو گروه را در اولین موفقیتهای بزرگشان در اجرای نمایشهای موزیکال رهبری کرد و پس از اینکه مادرش بازنشسته شد خودش، مدیریت گروه را نیز بر عهده گرفت.
چیکو به عنوان بازوی توانا و انرژیک گروه با تمرکز بر شیوه کاری و نحوه اجرا موفق شد نمایشهای گروه را ابتدا به برادوی و سپس به سینما منتقل کند و به دلیل قدرتی که در جذب مردم داشت موفق شد گروه را از سایر سرمایه گذاران جدا کند تا به شکل مستقل به فعالیتهایشان ادامه دهند. چیکو در کلیه فیلمها و نمایشهای گروه بازی کرد و همچنین یک نمایش رادیویی با گروچو نیز اجرا کرد و مدتی را نیز به عنوان موسیقیدان مشغول به کار بود. از اصلیترین مشخصههای او ته لهجه ایتالیایی او هنگام صحبت در فیلمهاست. او در تمام طول عمرش یک نمایش دهنده و بازیگر باقیماند. او حتی در دوران کهولت نیز به مانند جوانی فعال و پر کار بود که یکی از علتهایش کسب درآمد و پول بیشتر به علت اعتیادش به قمار طی سالهای متمادی بود. یک بار از او پرسیدند که در طول این سالها چقدر پول از دست داده است و او جواب داد: ((از هارپو بپرسید چقدر پول درآورده، من همانقدر از دست دادهام)). چیکو در 1961 پس از یک دوره طولانی مبارزه با مرض قلبی درگذشت.
هارپو مارکس (آدولف/آرتور) متولد 23 نوامبر 1888 در نیویورک. مرگ در 28 سپتامبر 1964 در لسآنجلس.
هارپو دومین برادر بود و او همانی است که حرف نمیزند. ظاهرا شروع این اتفاق مربوط میشود به زمانی که قرار شد فیلم بازگشت به خانه (home again) ساخته شود. او در این اجرا شش خط دیالوگ داشت اما دیالوگهای او را از ترس اینکه نتواند آنها را درست اجرا کند حذف میکنند. هارپو خیلی ناراحت میشود از اینکه قرار میشود تا گروه نمایش را به همین شکل در چند شهر مختلف به اجرا بگذارد و بنابراین تصمیم میگیرد تا در تمام اجراها تا حد امکان همین وضعیت را حفظ کند. تا اینکه یکی از روزنامههای محلی در نقدی مینویسد که آدولف مارکس نمایش پانتومیم بسیار زیبایی را اجرا میکند اما به محض صحبت کردن نمایشش خراب میشود. بنابراین هارپو به این نتیجه میرسد که بهتر است به جای حرف زدن نگاه کند و تصمیم میگیرد حتی سر صحنه نیز جز در مواقع مورد نیاز صحبت نکند.
هارپو نامش را در خلال جنگ جهانی اول از آدولف به آرتور تغییر داد چون معتقد بود نامش بیش از حد آلمانی است. او در 1964 بعد از یک عمل قلب باز درگذشت.
گروچو مارکس (جولیوس هنری) متولد 2 اکتبر 1890 در نیویورک. مرگ در 19 آگوست 1977 در لسآنجلس.
گروچو اولین برادری بود که به شکل حرفهای از پانزده سالهگی شروع به فعالیت در صحنه نمایش کرد اما نمایشهای اولیهاش هیچ موفقیت بزرگی برایش به ارمغان نیاوردند. دو بار در طول آن دوره اعضای گروههای نمایشی او را بدون پول و دور از خانه رها کردند. موفقیتهای او با کار در کنار برادرانش در یکی از نمایشهای موزیکالشان به نام ((I'll say she is)) شروع شد. در یکی از اجراهای همین نمایش بود که گروچو برای اولین بار سبیل معروفش را استفاده کرد که بعدها تبدیل به یکی از اصلیترین مشخصههای ظاهری او شد. خود برادران مارکس بر این نمایش دو ادامه پرفروش در برادوی ساختند که بعدها از روی آنها دو فیلم ساخته شد که از اولین فیلمهای برادران مارکس به شمار میروند. نقشی که گروچو در این فیلم بر عهده داشت یعنی "کاپیتان اسپالدینگ" بعدها توسط خود گروچو به یک مارک تجاری تبدیل و به نام او ثبت شد. در سالهای بعد گروچو نمایشهای زیادی را نیز علاوه بر برادرانش با گروههای دیگر به عنوان عضو میهمان اجرا کرد. موفقترین اجرای او شوی کمدی "روی زندگیت شرط ببند" بود که اجرای آن از 1947 آغاز شد و در تلویزیون تا 1961 ادامه داشت. گروچو همچنین در چند فیلم نیز به تنهایی و بدون حضور برادرانش ظاهر شده است. گروچو به لحاظ سیاسی همواره یک لیبرال بود. او گاه نظرات تندی راجع به سیاست ابراز میکرد و نیز در سالهای دهه پنجاه و دوران مککارتیسم دوستانی داشت که گرایشات کمونیستی داشتند و همین مسائل باعث شده بود که او چند بار توسط افبیآی بازجویی شود. او در 1974 اسکار افتخاری یک عمر فعالیت هنری را دریافت کرد و سه سال بعد به علت بیماری درگذشت.
زپو مارکس (هربرت) متولد 25 فوریه 1901 در نیویورک. مرگ در 30 نوامبر 1979 درکالیفرنیا.
او کوچکترین عضو خانواده و شرورترین آنها بود به حدی که در شرارت و نزاعهای خیابانی برای خود شهرتی دست و پا کرده بود. در واقع یکی از اصلیترین دلایل وارد کردن او به گروه برادران مارکس توسط مادرش دور کردن او از دردسر بیشتر بود. او بیشتر نقش مرد رمانتیک فیلمها را به عهده داشت و بازی و نقشهایش بیشتر زیر سایه حضور گروچو و چیکو قرار میگرفت. او از این که به عنوان یک بازیگر اصلی نمایشها شناخته نشود متنفر بود، اما برادرانش اذعان داشتند که او تکمیل کننده بسیار خوبی برای آنهاست و هنگامی که زپو بازی را کنار گذاشت هیچ کس نتوانست به خوبی جای او را پر کند. اما با تماشای فیلمهای معروف برادران مارکس مثل "سوپ اردک" به سادهگی میتوان حاشیهای بودن حضور او را درک کرد.
او همچنین خارج از صحنه به عنوان یک مکانیک شهرت زیادی داشت. بطور کل او مشاغل زیادی را در زندگی تجربه کرد. در جنگ جهانی دوم مکانیک بود، مدتی گریپ فروت پرورش میداد، بعد یک کمپانی نمایشی به راه انداخت و مدتی نیز به شکل حرفهای و تجاری ماهیگیری میکرد. او در سالهای آخر عمرش به علت اینکه تنها بازمانده برادران مارکس بود مدتی درگیر پروندههای حقوقی اموال و داراییهای گروچو بود. زپو در 1979 بر اثر سرطان ریه درگذشت. /مد و مه