اولین دیدار
یک شب از شب ها ، دل آورد یاد او
با همان لبخند ، به روی شاد او
گشته بودم شاد و ناشاد در خیال
عشق جدایی دارد و ، گاهی وصال
خاطر آمد ، اولین دیدار او
دلبر او بود و شدم دلدار او
گفتمش ، لیلای من باش تا ابد
گفت ولی ، مجنون تر از تو کی بود
می دویدم بی خیال دنبال او
هم دل و هم جان من بود ، مال او
پر نداشتم تا که پروازی کنم
چون پرنده در هوا بازی کنم
آن همه غم رفته بود ا ز یاد من
کوچه ها هم می شنید فریاد من
بارغم درخش خش برگ های زرد
رفته بود از روح و تن ، همراه درد
بی خیال از باد و باران و تگرگ
می خریدم از دل و جان ، همچو برگ
بر تنم هم ، باد سردی می وزید
سوز آن ، تا استخوانم می رسید
من چنان بودم ز شوقش در خطا
چون که نشناختم دگر ، سر را ز پا
آن همه دیدار ، به شیرینی گذشت
روز و شب می آمد و زود می گذشت
روز و شب رفت و ، ندیدم من به خواب
دل خوشی هایم ، حباب بود روی آب
تا که روزی ، در کنار دیگری
دیدم او را ، با همان بازیگری
دام او صید کرده بود باز بی صدا
ماهی ساده دلی بی دست و پا
آمدم شیرین کنم ، این کام خود
دانه را دیدم ، ندیدم دام خود
چون خطا بود ، من به او دل بسته ام
بند و زنجیرش ، ز دل بگسسته ام..
شاعر: حبیب الله نبی اللهی
نظر و سپاس فراموشتون نشه..((:
یک شب از شب ها ، دل آورد یاد او
با همان لبخند ، به روی شاد او
گشته بودم شاد و ناشاد در خیال
عشق جدایی دارد و ، گاهی وصال
خاطر آمد ، اولین دیدار او
دلبر او بود و شدم دلدار او
گفتمش ، لیلای من باش تا ابد
گفت ولی ، مجنون تر از تو کی بود
می دویدم بی خیال دنبال او
هم دل و هم جان من بود ، مال او
پر نداشتم تا که پروازی کنم
چون پرنده در هوا بازی کنم
آن همه غم رفته بود ا ز یاد من
کوچه ها هم می شنید فریاد من
بارغم درخش خش برگ های زرد
رفته بود از روح و تن ، همراه درد
بی خیال از باد و باران و تگرگ
می خریدم از دل و جان ، همچو برگ
بر تنم هم ، باد سردی می وزید
سوز آن ، تا استخوانم می رسید
من چنان بودم ز شوقش در خطا
چون که نشناختم دگر ، سر را ز پا
آن همه دیدار ، به شیرینی گذشت
روز و شب می آمد و زود می گذشت
روز و شب رفت و ، ندیدم من به خواب
دل خوشی هایم ، حباب بود روی آب
تا که روزی ، در کنار دیگری
دیدم او را ، با همان بازیگری
دام او صید کرده بود باز بی صدا
ماهی ساده دلی بی دست و پا
آمدم شیرین کنم ، این کام خود
دانه را دیدم ، ندیدم دام خود
چون خطا بود ، من به او دل بسته ام
بند و زنجیرش ، ز دل بگسسته ام..
شاعر: حبیب الله نبی اللهی
نظر و سپاس فراموشتون نشه..((: