مُـشـاعِـرِه نُـسـخِـه [ 3 ]

[ρσєѕɪ]

ترسم این قوم که بر درد کشان می خندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را

[Medusa]

از این صلح پر از کینش وز این صبح دروغینش
همیشه این چنین صبحی هلاک کاروان باشد ..

[ρυяρℓє_ѕку]

دل عاشق به پیغامی بسازد
خمار آلوده با جامی بسازد
مرا کیفیت چشم تو کافیست
ریاضت کش ببادامی بسازد

[امیر‌حسین]

دام دگر نهاده‌ام تا که مگر بگیرمش
آنک بجست از کفم بار دگر بگیرمش

آنک به دل اسیرمش در دل و جان پذیرمش
گر چه گذشت عمر من باز ز سر بگیرمش

[مولانا]

[Ɗєя_Mσηɗ]

شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به اواز شباهنگ...

[Medusa]

گفتم غم تو دارم، گقتا غمت سرآید
گفتم که ماه من شو، گفتا اگر برآید ..

[sober]

در این سرای بی کسی، کسی به در نمی زد
به دشت پرملال ما پرنده پر نمی زند

[Medusa]

در این آتش کبابم من، خراب اندر خرابم من
چه باشد ای سر خوبان تنی کز سر جدا باشد ..

[sober]

در دايره قسمت ما نقطه ي تسليميم
لطف آنچه تو انديشی حكم آنچه تو فرمایی

[Medusa]

یار مرا چو اشتران باز مهار می‌کشد
اشتر مست خویش را در چه قطار می‌کشد ..