(13-07-2019، 22:57)Actinium نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.تو چند تا معنی که از این بیت دیدم زاهد رو معنی مثبت و پاک نشون داده اما اگه زاهد رو تنها سرچ کنی میبین که زاهد رو شخص منفی و بد از نظر حافظ نشون داده
(13-07-2019، 18:46)sh.99 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
زاهد اونطوری که من فهمیدم همیشه شخصیت منفی داشت چطوری تو فیلم استفاده کردن نمیدونم._.
این شعر رو تو فیلم خطاب به کسی نوشت؟
شاید منظورش از رند خود شخصیت معلم بود که به شخصیت روبه رو میگه بگذر و توجه نکن
این نکته در صورتی که از واژه «تهمت» به جای «صحبت» استفاده نمی کرد قابل بحث بود. با به کار «تهمت بدنامی چند» نشان می دهد که «بدنام» را دارد در معنای واقعی خودش و نه معنای کنایی و مجازی بکار می برد.
در فیلم اخراجی ها هم جایی که شخصیت اول فیلم موقع شهادت می گوید:
در کوی نیکنامی ما را گدر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را
نویسنده این بیت حافظ را در معنای حقیقی تعبیر کرده، در حالی حافظ همیشه نیکنامی و سلامت را در معنایی کنایی و منفی بکار می برد و در اینجا نیز به زاهد میگوید ما را در کوی شما نیکنامان راه ندادند و این تقدیر بوده و کاریش نمی شود کرد! یعنی دارد اشعریون را که به جبر و تقدیر و خواست خدا اعتقاد افراطی داشتند ریشخند میکند که نهاد ما را از ازل این طوری سرشته اند و قابل تغییر نیست!
دقیقا چند بیت بعدتر باز هم به ریشخند می گوید:
حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود
ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را
که با دارد سفسطه اعتقاد جبری اشعریون را که اکثرا شیوخ متعصب آن زمان را شکل می دادند به خودشان پاسخ می دهد.
پی نوشت:
اشعری ها در برابر معتزله بودند. معتزله اکثر روشنفکر بودند و به اختیار و عقل اعتقاد زیادی داشتند و اکثرا هم شیعه بودند، مثل فردوسی و اسماعلیان و ابن سینا. معمولا هم با دستگاه سیاست خوب جور نبودند و روح سرکشی داشتند. در برابر اشعری ها معمولا جبری بودند و می گفتند همه چیز از اول تعیین شده و به حرکت و مبارزه هم چندان اعتقادی نداشتند. عده ای معتقدند همین اعتقاد جبری اشعریون دنیای اسلام را به انحطاط کشاند.
نمیدونم دلیل این تضادها چیه ..چرا میخان زاهد رو فرد پاک نشون بدن یا اینکه همش سعی میکنن دیدگاه حافظ رو به سود خودشون معنا کنن
ماجرای ﺧﺎﮐﺴﭙﺎﺭﯼ حضرت حافظ!
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺣﺎﻓﻆ از دنیا میرود ﺑﺮﺧﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺑﺎﺯار ﺑﻪ ﻓﺘﻮﺍﯼ ﻣﻔﺘﯽ ﺷﻬﺮ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ میریزند ﻭ ﻣﺎﻧﻊ ﺩﻓﻦ ﺟﺴﺪ ﺷﺎﻋﺮ ﺩﺭ ﻣﺼﻼﯼ ﺷﻬﺮ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ، به این ﺩﻟﯿﻞ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺷﺮﺍﺏﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﺑﯽﺩﯾﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻦ ﺷﻮﺩ!
ﻓﺮﻫﯿﺨﺘﮕﺎﻥ ﻭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺷﻬﺮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ برمیخیزند. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﮕﻮ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺟﺮ ﻭ ﺑﺤﺚ ﺯﯾﺎﺩ، ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯿﺎﻥ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ میدهد ﮐﻪ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻓﺎﻝ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺁﻣﺪ ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ ...
ﮐﺘﺎﺏ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﮐﻮﺩﮐﯽ میدهند
ﻭ ﺍﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ میکند ﻭ ﺍﯾﻦ ﻏﺰﻝ ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ میشود:
ﻋﯿﺐ ﺭﻧﺪﺍﻥ ﻣﮑﻦ ﺍﯼ ﺯﺍﻫﺪ ﭘﺎﮐﯿﺰﻩ ﺳﺮﺷﺖ
ﮐﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﺩﮔﺮﺍﻥ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻧﻮﺷﺖ
ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﻧﯿﮑﻢ ﻭ ﮔﺮ ﺑﺪ ﺗﻮ ﺑﺮﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﺵ
ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺁﻥ ﺩِﺭﻭَﺩ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﮐﺎﺭ ﮐﻪ ﮐﺸﺖ
ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﻃﺎﻟﺐ ﯾﺎﺭﻧﺪ ﭼﻪ ﻫﺸﯿﺎﺭ ﻭ ﭼﻪ ﻣﺴﺖ
ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ ﭼﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﭼﻪ ﮐﻨﺸﺖ
ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺣﯿﺮﺕ ﺯﺩﻩ میشوند ﻭ ﺳﺮﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺰﯾﺮ میافکنند. ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺩﻓﻦ پیکر حافظ انجام میشود ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﺎﻓﻆ ﻟﺴﺎﻥ ﺍﻟﻐﯿﺐ ﻧﺎﻣﯿﺪﻩ ﺷﺪ ...♥️
اینو امشب تو تلگرام خوندم جالب بود یعنی بهتره بگم اولین جایی بود که دیدم حافظ رو پاک و متدین نشون ندادن خخ