01-10-2012، 16:10
بعضی چیزها را " باید " بنویسم
نه برای اینکه همه " بخونن " و بگن " عالیه "
برای اینکه " خفه نشم "
همین!!
خیلی مواظب باش!!
اگه با شنیدن صداش دلت لرزید...
اگه با بدی هاش فرار نکردی و موندی...
دیگه تمومه...!!اون شده همه ی دنیات...خدا رحمتت کنه...
فاتحه مع الصلوات
« اَمَن یُجیبُ المُضطَرَ اِذا دُعٌا وَ یَکشِف السٌوء »
« زمانی که در دعا صادق باشی بدان که پروردگار اجابت میکند »
«خیلی وقته دعا نکردم،ولی صادقانه خواستمت»
تلخ تر ازخود جدایی ها
آنجایی است که بعدها آن دو نفر
هی باید وانمو کنند که چیزی بینشان نبوده
که هیچ اتفاقی نیفتاده
که از همدیگر هیچ خاطرهای ندارند
از وقتی که رفتی
به جای کارت شارژ ، سیگار میخرم
وبا کوچه ها حرف میزنم
بـــــــــغـــــــــــض ؛
یــــعــــــــــــــنـــــــــــی نــــــ ـــ ـــــ ـــــرو
بــــــــــفــــــــــهـــــــــمــــــــــــــــــ ـــ ــ ــ
حالا که رفته ای...
رفتنت
نبودنت
نامردیت...
هیچکدام نه اذیتم کرد
و نه برایم سوال شد!!
فقط یک بغض خفه ام می کند...!
چگونه نگاهت کرد که مرا اینگونه تنها گذاشتی...؟؟!!
بعضی وقتا اتفاقاتی تو زندگی آدم می افته که
دلت میخواد خدا رو گیر بیاری
تو چشاش زل بزنی و بگی
"خب که چی مثلا" ؟
این روزا
صدای احساسمو فقط صفحه کیبوردم میشنوه....
گاهی اوقات میخواهم خرمایی بخورم
وبرای خودم فاتحه ای بفرستم
شادیش ارزانی کسانی که
رفتنم را لحظه شماری میکردند
خواستی دیگر نباشی!
آفرین چه با اراده
لعنت به دبستانی که تو از درسهایش
فقط "تصمیم کبری" را آموختی
دلــــــمــــــــ هــــــــــوا مــــــــیــــــــخــــــــــواهــــــــــــــــــد
کــــــــمـــــــی هــــــــــــوا در یـــــــکــــــــ ســــــــرنــــــــگــــــــــ
ســـه ســـاعــــتـــــه کـه ســاعـــــتــــــ پــــنـــجــــــه...!!!
چه دنیای عجیبی است
هروقت حرف دلم را زدم
دلت را زدم
نه تنها ترکت میکنند
حتی وقت رفتن با تمام پررویی دستور هم میدهند:
مواظب خودت باش
بـــرای تــاثــیر گـــذاشتــن روی یــک زن
بــایــد بــا او خـــندیــد
بـا او گـــریــه کــرد
بــه او تــوجه کــرد
او را درکــ کــرد
و بــرای تــاثیر گــذاشــتن روی یـــک مـــرد...
کـــافـــیــست عُـــریــان شـــوی
می ترسم از نوشتن وصیت نامه ام
هر سطرش نام توست
اگر مادرم بفهمد بد می شود....!
دلـم عـجیب تـنگ شده
بـرای تمام لحظه هـایی که
دلـت عـجیب بـرایـم تنگ می شد
از تو دلگیر نیستم
از دلم دلگیرم
که نبودنت را تحمل می کند و لام تا کـام
حرفی نمیزن
نوشته هایم
گریبان گیرت می شوند روزی
آنقدر که بینشان " آه " کشیدم
پشت چراغ قرمز زنی گل فروشی میکرد
کسی به زن توجهی نمیکرد
پشت چراغ قرمز زنی تن فروشی میکرد
کسی به چراغ توجهی نمیکرد
مرا ببوس نه یک بار که هزار بار...
بگذار آوازه عشق بازیمان چنان در شهر بپیچد
که رو سیاه شوند آنها که
بر سر جداییمان شرط بسته اند...!
دلتنگ که باشی
آدم دیگری میشوی
خشن تر، عصبی تر، کلافه تر و تلخ تر
و جالب تر اینکه با اطراف هم کاری نداری
همه اش را نگه می داری
و دقیقا سر همان کسی خالی میکنی که دلتنگش هستی....
با
نه برای اینکه همه " بخونن " و بگن " عالیه "
برای اینکه " خفه نشم "
همین!!
خیلی مواظب باش!!
اگه با شنیدن صداش دلت لرزید...
اگه با بدی هاش فرار نکردی و موندی...
دیگه تمومه...!!اون شده همه ی دنیات...خدا رحمتت کنه...
فاتحه مع الصلوات
« اَمَن یُجیبُ المُضطَرَ اِذا دُعٌا وَ یَکشِف السٌوء »
« زمانی که در دعا صادق باشی بدان که پروردگار اجابت میکند »
«خیلی وقته دعا نکردم،ولی صادقانه خواستمت»
تلخ تر ازخود جدایی ها
آنجایی است که بعدها آن دو نفر
هی باید وانمو کنند که چیزی بینشان نبوده
که هیچ اتفاقی نیفتاده
که از همدیگر هیچ خاطرهای ندارند
از وقتی که رفتی
به جای کارت شارژ ، سیگار میخرم
وبا کوچه ها حرف میزنم
بـــــــــغـــــــــــض ؛
یــــعــــــــــــــنـــــــــــی نــــــ ـــ ـــــ ـــــرو
بــــــــــفــــــــــهـــــــــمــــــــــــــــــ ـــ ــ ــ
حالا که رفته ای...
رفتنت
نبودنت
نامردیت...
هیچکدام نه اذیتم کرد
و نه برایم سوال شد!!
فقط یک بغض خفه ام می کند...!
چگونه نگاهت کرد که مرا اینگونه تنها گذاشتی...؟؟!!
بعضی وقتا اتفاقاتی تو زندگی آدم می افته که
دلت میخواد خدا رو گیر بیاری
تو چشاش زل بزنی و بگی
"خب که چی مثلا" ؟
این روزا
صدای احساسمو فقط صفحه کیبوردم میشنوه....
گاهی اوقات میخواهم خرمایی بخورم
وبرای خودم فاتحه ای بفرستم
شادیش ارزانی کسانی که
رفتنم را لحظه شماری میکردند
خواستی دیگر نباشی!
آفرین چه با اراده
لعنت به دبستانی که تو از درسهایش
فقط "تصمیم کبری" را آموختی
دلــــــمــــــــ هــــــــــوا مــــــــیــــــــخــــــــــواهــــــــــــــــــد
کــــــــمـــــــی هــــــــــــوا در یـــــــکــــــــ ســــــــرنــــــــگــــــــــ
ســـه ســـاعــــتـــــه کـه ســاعـــــتــــــ پــــنـــجــــــه...!!!
چه دنیای عجیبی است
هروقت حرف دلم را زدم
دلت را زدم
نه تنها ترکت میکنند
حتی وقت رفتن با تمام پررویی دستور هم میدهند:
مواظب خودت باش
بـــرای تــاثــیر گـــذاشتــن روی یــک زن
بــایــد بــا او خـــندیــد
بـا او گـــریــه کــرد
بــه او تــوجه کــرد
او را درکــ کــرد
و بــرای تــاثیر گــذاشــتن روی یـــک مـــرد...
کـــافـــیــست عُـــریــان شـــوی
می ترسم از نوشتن وصیت نامه ام
هر سطرش نام توست
اگر مادرم بفهمد بد می شود....!
دلـم عـجیب تـنگ شده
بـرای تمام لحظه هـایی که
دلـت عـجیب بـرایـم تنگ می شد
از تو دلگیر نیستم
از دلم دلگیرم
که نبودنت را تحمل می کند و لام تا کـام
حرفی نمیزن
نوشته هایم
گریبان گیرت می شوند روزی
آنقدر که بینشان " آه " کشیدم
پشت چراغ قرمز زنی گل فروشی میکرد
کسی به زن توجهی نمیکرد
پشت چراغ قرمز زنی تن فروشی میکرد
کسی به چراغ توجهی نمیکرد
مرا ببوس نه یک بار که هزار بار...
بگذار آوازه عشق بازیمان چنان در شهر بپیچد
که رو سیاه شوند آنها که
بر سر جداییمان شرط بسته اند...!
دلتنگ که باشی
آدم دیگری میشوی
خشن تر، عصبی تر، کلافه تر و تلخ تر
و جالب تر اینکه با اطراف هم کاری نداری
همه اش را نگه می داری
و دقیقا سر همان کسی خالی میکنی که دلتنگش هستی....
با