بغض قلم ❥ ..

[♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱]

سفر مگو که دل از خود سفر نخواهد کرد
اگر منم که دلم بی تو سر نخواهد کرد
من و تو پنجره های قطار در سفریم
سفر مرا به تو نزدیکتر نخواهد کرد

[امیر‌حسین]

به حق که بغض قلمم

برای صدای مهربان تو میترکد

و

چه بغض سنگینی از این دوری داشت

که با شنیدن زمزمهء عاشقانه مان

صورت پر از گناه مرا سیل برد

و قلمم به مهمان نوازی

[ⓩⓐⓗⓡⓐ]

#مامانم همیشه بهم میگه دوست داشتن که به حرف نیست. من بگم دوستت دارم و هی راه برم قربون صدقه‌ت برم و کله‌تو ماچ کنم به چه دردت میخوره؟ من دوست داشتنمو میریزم تو چارتا حرف که پسفردا به درد راه و چاهِ زندگیت بخوره! دوست داشتنِ من این مدلیه که نمیگمش اما حواسم بهته و فکرم پیشته و نگرانتم.
مامانم هزاربار بهم گفته که عشق و علاقه به حرف نیست و من حالا بعد شنیدن هزارتا قصه از دوستت دارم گفتنایی که عمرش دو روز بوده و دلی نبوده، فهمیدم مامانم واقعا راست میگه.
دوست داشتن به حرف نیست.
فهمیدم هزارنفر ممکنه حرف دوست داشتن بزنن و تهش اونی دوستت داشته باشه که هیچوقت حرفشو باهات نزده.
ممکنه همونی بیشتر از همه حواسش بهت باشه که وقتی تو سرگرم حرف زدن با این و اونی اون از دور واستاده تماشات میکنه
دوست داشتن راستش هرچی دلی تر باشه کمتر سُر میخوره رو زبون
برا همین فهمیدم بهتره تو عشق آدم جای اینکه چشم ببنده رو هرچی میبینه و دل بده به اونچه میشنوه، حرفای عاشقانه رو نشنیده بگیره و از چشماش بخواد که دنبال اون عشق بگردن
دوست داشتن آخه تماشا کردنیه و شنیدنی نیست
چون ممکنه اونقد قلب یه آدمو پر کنه که سرریز شه از چشماش و تو تمام رفتاراش منعکس شه و هرگزم به زبونش نیاد
حالا من دیگه منتظر شنیدن دوستت دارم نیستم
چشام چون به چشمایی خیره‌‌ست که الفبای دوست داشتنو دارن دیکته میکنن واسم

[امیر‌حسین]

تــــــــــلخ ترین قسمت زندگی اون جایه که ...

ادم به خودش میگه ...

( چی فکر میکردم و چی شد ... )

[Faust]

You were like a movie,

with a bad end!

تو مثل یه فیلم بودی؛

با یه پایانِ بد !

[♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱]

دل من تنگ تو است
صندلیهای حیاط
پر برف دیشب ...
و تو کی می آیی؟
که شود آب همه برفهایی
که نبودت را فریاد زده !

[امیر‌حسین]

هيچ شباهتی به يوسف ندارم...
 نه رسولم,نه زيبايم,نه براي كسي عزيزم,نه چشم به راهي دارم...
فقط...
در " چاه " افتاده ام!!

[♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱]

نگاهم کن که چشمانت قشنگ است
صدایم کن که دل در سینه تنگ است
مرا با خود ببر آنسوی غربت
که اینجا شیشه هم از جنس سنگ است

[Faust]

مثل بچگیام که دستامو پشتم قایم میکردم و فکر میکردم کسی نمیدونه دست دارم تو رو تو قلبم قایم کرده بودم!

[♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱]

لطفا هی نپرس دلتنگی چه معنی دارد ؟
دلتنگی معنی ندارد ...
درد دارد