14-01-2016، 17:25
خواندن متون کهن برای نویسنده امروز ضروری است؛ چون مطالعه این متون باعث پرورش ذهن و زبان و عاطفه و ذوق او میشود. و نیز میتواند از بعضی واژهها و ساختارهای کهن برای ایجاد تنوع در نوشتهاش استفاده کند.
متون کهن، نویسنده امروز
بعضی از کسانی که به نویسندگی علاقه دارند و احیانا در جایی هم مینویسند، ارتباطی با متون کهن ندارند و نسبت به مطالعه این آثار احساس نیازی نمیکنند.
در حالی که باید گفت: مثال کسی نویسندهای که شاهکارهای شعر و نثر فارسی را میشناسد و با آنها دمخور است مانند گُلی است که ریشه در خاکی حاصلخیز و پربرکت دارد و از آن تغذیه میکند و رشد میکند و همیشه جوانهها و شکوفهها و گلهای تازهای به بار میآورد؛ اما کسانی که با این آثار انسی ندارند همانند گلهای مصنوعی هستند که شاید زیبا بنویسند ولی بالاخره مصنوعی هستند.
شاید بفرمایید متون کهن برای کسانی که به مباحث تاریخی یا مثلا دستوری یا اخلاقی و از این قبیل علاقه دارند مفید هستند ولی نویسنده امروز را چه به متون دیروز؟! چرا که بسیاری از واژهها و ساختارهای دستوری آنها مهجور و متروک افتاده است و تاریخ مصرفشان گذشته است.
بله این سخن حقیقت دارد ولی کل حقیقت نیست؛ زیرا نویسنده بودن که تنها به نوشتن نیست یعنی بعد زبانی نوشتن یک طرف قضیه است. بعد ذهنی و عاطفی و ذوقی نویسندگی اگر اهمیتش بیشتر از آن نباشد، کمتر نیست. مطالعه مستمر شاهکارهای ادب فارسی؛ مانند تاریخ بیهقی، قابوسنامه، سیاستنامه، چهار مقاله، بوستان و گلستان سعدی، مثنوی معنوی، غزلیات حافظ و... ذهن و زبان و عاطفه و ذوق خواننده را پرورش میدهد. آثاری که آفرینندگان آنها دانشورانی پرمایه و هنرمندانی پرذوق و شاعران یا نویسندگانی پرارزش بودهاند که عمری با قرآن و حدیث و ادب و... مانوس بودهاند و از طرفی انبوهی از تجربهها را به دست و به زبان آوردهاند.
این فایده خواندن متون کهن را میتوان پرورش اندام ادبی نامید؛ شبیه پرورش اندام بدنی. کسی که در باشگاه بدنسازی هالتر بلند میکند و دمبل میزند، برای این نیست که در زندگی واقعی هم قرار است هالتر و دمبل جا به جا کند؛ بلکه در زندگی واقعی سر و کار او با ساک و چمدان است مثلا وقتی از ماه عسل بر میگردد یا کمد و یخچال است وقتی اسبابکشی میکند؛ یعنی حتی اگر از هیچ واژه و ساختار دستوری کهن هم در نوشتههای خود استفاده نکنیم، خواندن این متون دست کم، شبیه هالتر بلند کردن و دمبل زدن است البته از نوع ادبی.
مطالعه مستمر شاهکارهای ادب فارسی؛ ذهن و زبان و عاطفه و ذوق خواننده را پرورش میدهد.
از سوی دیگر که به موضوع نگاه کنیم میبینیم که بسیاری از واژهها و ساختارهای جملهای این متون را، امروز نیز میتوان به کار گرفت و ما چقدر به آنها نیازمندیم!
مثال برای واژه:
سعدی در بوستان میگوید:
دو همجنس دیرینه را همقلم نباید فرستاد یک جا به هم (1)
"همقلم" یعنی دو کاتب که همکار هستند. آیا به جای هیئت تحریریه نمیتوان گفت: همقلمان، البته این کاربرد ممکن است مانند هر چیز تازهای در آغاز عجیب و غریب به نظر بیاید چنان که تا چند سال پیش کلماتی مانند رایانه و یارانه و بالگرد عجیب و احیان مضحک به نظر میرسیدند ولی امروز چه؟ البته این کار امروزه توسط نویسندگان برتر انجام میشود و اتفاقا یکی از عوامل برتری این نویسندگان بر دیگران همین استفاده بجا و حساب شده از آثار کهن فارسی است.
متون کهن، نویسنده امروز
مثال برای ساختار جمله:
یکی از ویژگیهای دستوری بعضی از دورههای ادب فارسی، آوردن متمم پس از فعل بوده است. ما لشکر او را سر برگرداندیم به تدبیر (سیاستنامه)(2) به جای آن که بگوید: ما لشکر او به تدبیر سربرگرداندیم. (که ساختار رایج در زبان امروز ماست). حال آیا اشکالی دارد در متنی که فرض کن 200 جمله دارد که در همه آنها متمم قبل از قعل آمده است، یکی از آنها را به شیوه قدما پس از فعل آورد؟
برای مثال رضا امیرخانی در کتاب سرلوحهها با استفاده از این شیوه کهن مینویسد: "تمامی گروههای انسانی با پیوندی شکل میگیرند به نام دوستی.(3) به جای این که بنویسد: "تمامی گروههای انسانی با پیوندی به نام دوستی شکل میگیرند."
خوب بر فرض که بشود چنین استفادهای از این متون کرد، این کار چه فایدهای دارد؟
اولا امکانات تازهای را در اختیار ما میگذارد ولذا زبان امروز ما را تواناتر میکند.
ثانیا میتوان برای ایجاد تنوع و تازگی و اندکی رهایی از کلیشههای ملالآور زبان امروز از آنها استفاده کرد. (4)
بسیاری از واژهها و ساختارهای جملهای این متون را، امروز نیز میتوان به کار گرفت و ما چقدر به آنها نیازمندیم!
البته در انتخاب واژهها و ساختارهای کهن برای کاربرد در نثر امروز، باید دو شرط را رعایت کرد: اول آن که زیبا باشد و طبع خوانندگان امروزی بپسندد دوم این که توانایی برقراری ارتباط با خواننده امروزی را داشته باشد و او معنای آنها را بدون نیاز به فرهنگ لغت یا کتب تخصصی دستور بفهمد.
نتیجهگیری:
نویسنده امروز باید بخشی از برنامه مطالعاتش را اختصاص دهد به متون کهن و فاخر ادبی-چه شعر و چه نثر- تا اولا ذهن و عاطفه و ذوق خود را پرورش دهد ثانیا با آشنایی با بعضی از ظرفیتهای فراموش شده زبانی که امروز هم قابل استفاده هستند، به زبانی تواناتر دست یابد و نیز بر تنوع و تازگی نثر نوشتههایش بیفزاید.
پی نوشت ها:
1 . بوستان سعدی، بیت 284، تصحیح و توضیح غلامحسین یوسفی، انتشارات خوارزمی، چاپ دهم، تهران،1389.
2 . ویژگیهای نحوی زبان فارسی در نثر قرن پنجم و ششم هجری، مهین دخت صدیقیان، ص177، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، تهران،1383،.
3 . سر لوحهها، رضا امیرخانی، ص13، انتشارات سپیده باوران، چاپ اول، مشهد، اسفند1387.
4 . البته فواید دیگری نیز دارد همین قدر عرض کنیم که یکی از شگردهای امروزی در ادبی کردن یک سخن، "باستانگرایی" (آرکائیسم) است.
متون کهن، نویسنده امروز
بعضی از کسانی که به نویسندگی علاقه دارند و احیانا در جایی هم مینویسند، ارتباطی با متون کهن ندارند و نسبت به مطالعه این آثار احساس نیازی نمیکنند.
در حالی که باید گفت: مثال کسی نویسندهای که شاهکارهای شعر و نثر فارسی را میشناسد و با آنها دمخور است مانند گُلی است که ریشه در خاکی حاصلخیز و پربرکت دارد و از آن تغذیه میکند و رشد میکند و همیشه جوانهها و شکوفهها و گلهای تازهای به بار میآورد؛ اما کسانی که با این آثار انسی ندارند همانند گلهای مصنوعی هستند که شاید زیبا بنویسند ولی بالاخره مصنوعی هستند.
شاید بفرمایید متون کهن برای کسانی که به مباحث تاریخی یا مثلا دستوری یا اخلاقی و از این قبیل علاقه دارند مفید هستند ولی نویسنده امروز را چه به متون دیروز؟! چرا که بسیاری از واژهها و ساختارهای دستوری آنها مهجور و متروک افتاده است و تاریخ مصرفشان گذشته است.
بله این سخن حقیقت دارد ولی کل حقیقت نیست؛ زیرا نویسنده بودن که تنها به نوشتن نیست یعنی بعد زبانی نوشتن یک طرف قضیه است. بعد ذهنی و عاطفی و ذوقی نویسندگی اگر اهمیتش بیشتر از آن نباشد، کمتر نیست. مطالعه مستمر شاهکارهای ادب فارسی؛ مانند تاریخ بیهقی، قابوسنامه، سیاستنامه، چهار مقاله، بوستان و گلستان سعدی، مثنوی معنوی، غزلیات حافظ و... ذهن و زبان و عاطفه و ذوق خواننده را پرورش میدهد. آثاری که آفرینندگان آنها دانشورانی پرمایه و هنرمندانی پرذوق و شاعران یا نویسندگانی پرارزش بودهاند که عمری با قرآن و حدیث و ادب و... مانوس بودهاند و از طرفی انبوهی از تجربهها را به دست و به زبان آوردهاند.
این فایده خواندن متون کهن را میتوان پرورش اندام ادبی نامید؛ شبیه پرورش اندام بدنی. کسی که در باشگاه بدنسازی هالتر بلند میکند و دمبل میزند، برای این نیست که در زندگی واقعی هم قرار است هالتر و دمبل جا به جا کند؛ بلکه در زندگی واقعی سر و کار او با ساک و چمدان است مثلا وقتی از ماه عسل بر میگردد یا کمد و یخچال است وقتی اسبابکشی میکند؛ یعنی حتی اگر از هیچ واژه و ساختار دستوری کهن هم در نوشتههای خود استفاده نکنیم، خواندن این متون دست کم، شبیه هالتر بلند کردن و دمبل زدن است البته از نوع ادبی.
مطالعه مستمر شاهکارهای ادب فارسی؛ ذهن و زبان و عاطفه و ذوق خواننده را پرورش میدهد.
از سوی دیگر که به موضوع نگاه کنیم میبینیم که بسیاری از واژهها و ساختارهای جملهای این متون را، امروز نیز میتوان به کار گرفت و ما چقدر به آنها نیازمندیم!
مثال برای واژه:
سعدی در بوستان میگوید:
دو همجنس دیرینه را همقلم نباید فرستاد یک جا به هم (1)
"همقلم" یعنی دو کاتب که همکار هستند. آیا به جای هیئت تحریریه نمیتوان گفت: همقلمان، البته این کاربرد ممکن است مانند هر چیز تازهای در آغاز عجیب و غریب به نظر بیاید چنان که تا چند سال پیش کلماتی مانند رایانه و یارانه و بالگرد عجیب و احیان مضحک به نظر میرسیدند ولی امروز چه؟ البته این کار امروزه توسط نویسندگان برتر انجام میشود و اتفاقا یکی از عوامل برتری این نویسندگان بر دیگران همین استفاده بجا و حساب شده از آثار کهن فارسی است.
متون کهن، نویسنده امروز
مثال برای ساختار جمله:
یکی از ویژگیهای دستوری بعضی از دورههای ادب فارسی، آوردن متمم پس از فعل بوده است. ما لشکر او را سر برگرداندیم به تدبیر (سیاستنامه)(2) به جای آن که بگوید: ما لشکر او به تدبیر سربرگرداندیم. (که ساختار رایج در زبان امروز ماست). حال آیا اشکالی دارد در متنی که فرض کن 200 جمله دارد که در همه آنها متمم قبل از قعل آمده است، یکی از آنها را به شیوه قدما پس از فعل آورد؟
برای مثال رضا امیرخانی در کتاب سرلوحهها با استفاده از این شیوه کهن مینویسد: "تمامی گروههای انسانی با پیوندی شکل میگیرند به نام دوستی.(3) به جای این که بنویسد: "تمامی گروههای انسانی با پیوندی به نام دوستی شکل میگیرند."
خوب بر فرض که بشود چنین استفادهای از این متون کرد، این کار چه فایدهای دارد؟
اولا امکانات تازهای را در اختیار ما میگذارد ولذا زبان امروز ما را تواناتر میکند.
ثانیا میتوان برای ایجاد تنوع و تازگی و اندکی رهایی از کلیشههای ملالآور زبان امروز از آنها استفاده کرد. (4)
بسیاری از واژهها و ساختارهای جملهای این متون را، امروز نیز میتوان به کار گرفت و ما چقدر به آنها نیازمندیم!
البته در انتخاب واژهها و ساختارهای کهن برای کاربرد در نثر امروز، باید دو شرط را رعایت کرد: اول آن که زیبا باشد و طبع خوانندگان امروزی بپسندد دوم این که توانایی برقراری ارتباط با خواننده امروزی را داشته باشد و او معنای آنها را بدون نیاز به فرهنگ لغت یا کتب تخصصی دستور بفهمد.
نتیجهگیری:
نویسنده امروز باید بخشی از برنامه مطالعاتش را اختصاص دهد به متون کهن و فاخر ادبی-چه شعر و چه نثر- تا اولا ذهن و عاطفه و ذوق خود را پرورش دهد ثانیا با آشنایی با بعضی از ظرفیتهای فراموش شده زبانی که امروز هم قابل استفاده هستند، به زبانی تواناتر دست یابد و نیز بر تنوع و تازگی نثر نوشتههایش بیفزاید.
پی نوشت ها:
1 . بوستان سعدی، بیت 284، تصحیح و توضیح غلامحسین یوسفی، انتشارات خوارزمی، چاپ دهم، تهران،1389.
2 . ویژگیهای نحوی زبان فارسی در نثر قرن پنجم و ششم هجری، مهین دخت صدیقیان، ص177، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، تهران،1383،.
3 . سر لوحهها، رضا امیرخانی، ص13، انتشارات سپیده باوران، چاپ اول، مشهد، اسفند1387.
4 . البته فواید دیگری نیز دارد همین قدر عرض کنیم که یکی از شگردهای امروزی در ادبی کردن یک سخن، "باستانگرایی" (آرکائیسم) است.