امتیاز موضوع:
  • 6 رأی - میانگین امتیازات: 4.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مخصوص عاشقآی رپ | نسخه ۶

همچی که تو روت گوه خوره
نفوذ کن پره
نشکونی میشکنتت در میره
همیشه همینه
هرکی که کم چیده درگیره
رنگ خاموشـے در طرح لب است
بانگـے از دور مرا می خواند
لیک پاهایم در قیر شب است
رخنه اے نیست در این تاریکـے
در و دیوار به هم پیوسته
سایه اے لغزد اگر روی زمین
نقش وهمـــے است ز بندے رسته
نفس آدم ها
سر بسر افسرده است
سہـراب سپهـرے
آگهی
هم خوبه هم بد ، صبور و تک پر
با آدمای دورت اول شوری بدتر
             تو نباید کسیو مجبور کنی که بخوادت 
                  اونا خودشون باید تورو بخوان :> 
رنگ های شاد جلف شده برام
سفت شده پرام
چم شده الان
نمیدونم از کجا این فکر شده خراب
تو ایرانی تز شده فراری
رنگ خاموشـے در طرح لب است
بانگـے از دور مرا می خواند
لیک پاهایم در قیر شب است
رخنه اے نیست در این تاریکـے
در و دیوار به هم پیوسته
سایه اے لغزد اگر روی زمین
نقش وهمـــے است ز بندے رسته
نفس آدم ها
سر بسر افسرده است
سہـراب سپهـرے
یه سری تو همین رنگا میمیرن
و ی سری تو نخ جیب و چند چند
             تو نباید کسیو مجبور کنی که بخوادت 
                  اونا خودشون باید تورو بخوان :> 
داداشی نه من تو فاز تو نیستم
مسیر زندگیم ردیف و پیچو پر ریسکم
دوس ندارم هی را به را اسیر پلیس شم
رنگ خاموشـے در طرح لب است
بانگـے از دور مرا می خواند
لیک پاهایم در قیر شب است
رخنه اے نیست در این تاریکـے
در و دیوار به هم پیوسته
سایه اے لغزد اگر روی زمین
نقش وهمـــے است ز بندے رسته
نفس آدم ها
سر بسر افسرده است
سہـراب سپهـرے
مشتی باش عین ما، هرکی باش بی ادعا
قهرمان قصه ها، سینه سوخته نصفه ما
             تو نباید کسیو مجبور کنی که بخوادت 
                  اونا خودشون باید تورو بخوان :> 
 سپاس شده توسط ÆMÆշЇÑζ
اخلاق همیشه روش یکی تلپی ....
تو دفنی پشت خاک خاطراتت
دل تنگ پولی بعد خانواده
رنگ خاموشـے در طرح لب است
بانگـے از دور مرا می خواند
لیک پاهایم در قیر شب است
رخنه اے نیست در این تاریکـے
در و دیوار به هم پیوسته
سایه اے لغزد اگر روی زمین
نقش وهمـــے است ز بندے رسته
نفس آدم ها
سر بسر افسرده است
سہـراب سپهـرے
همه چی قشنگه
اما از این بالا مث بارون و زیر چتر
             تو نباید کسیو مجبور کنی که بخوادت 
                  اونا خودشون باید تورو بخوان :> 
راضی بود بسش بود
دنیا توی دستش بود
زیر پاش لغزش شد
دنیاش بی ارزش شد
رنگ خاموشـے در طرح لب است
بانگـے از دور مرا می خواند
لیک پاهایم در قیر شب است
رخنه اے نیست در این تاریکـے
در و دیوار به هم پیوسته
سایه اے لغزد اگر روی زمین
نقش وهمـــے است ز بندے رسته
نفس آدم ها
سر بسر افسرده است
سہـراب سپهـرے
دقیقا اینجاست که خدات میاد پیشت
میری تو اوجات ... گشاد میشه نیشت ..
 سپاس شده توسط ຖēŞค๑໓


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان