گفتگوے آزاد نسخه 314

[شب بو]

جمعه تابستون تموم میشه ..

هنو نسخه صفحه ۱۰۰ امه !

تا جمعه میرسونیم 200 (:

فکر نکنم برسه
اینجا خیلی خلوته

[sama00]

تموم شد اون روزایی که بعد چار ساعت ۵۰ صفحه رد میشد...
به این نتیجه رسیدم اگه حاشیه ای باشه هم انجمنی های ما میان تو صحنه...واسه احوال پرسی دیگه کسی نمیاد اینورااا....

[Ali MuSiC]

che dorani bud -_-

[Mr. Potato Head]

#استقلال گل دوم را زد و تو نیامدی!

[Actinium]

هی هی...رئال چه باخت ضدحالی داد امشب. یک امسال می خواستم درست حسابی بشینم بازی هاش رو دنبال کنم. شانس ندارم...

[hasti♡ii]

تو بازیای رئالو دنبال میکنی من هر میزنم کنکور قبول شم
عجب دنیاییدنیا یه.:/

[Actinium]

تو بازیای رئالو دنبال میکنی من هر میزنم کنکور قبول شم
عجب دنیاییدنیا یه.:/

همین دیگه...ما دوران عرق ریزونمون رد شده. بذار داستان من و رئال رو شبی توی همین هپروتی که توش هستم به طور خلاصه تعریف کنم:

آقا ما و رئال دوران راهنمایی با هم آشنا شدیم. یعنی می رسه به دوره ای که رئال پُرِ فوق ستاره بود. بکام، رونالدو، زیدان و فیگو و کاکا و رائول و... غیره. از بازیکن های اون نسل فقط یک راموس باقی مونده. این راموس واقعا اسطوره ای هست برای خودش.

خلاصه اون دوره که من رفتم تو فازِ رئال، رئال هیچ وقت یک تیم تاپ نبود. یعنی از سال 2002 به بعد که آخرین قهرمانیش رو تا همین دو  سه سال پیش در اروپا کسب کرد حدود 12 سال هیچ جامی نگرفت. قشنگ من هم دقیقا توی همین دوره طرفدار رئال شدم

خلاصه ما دوره های سیاه و کدر رئال رو که هی باخت های بد می داد به تیم هایی مثل بارسا و لیورپول و میلان رو رد کردیم. چه دوره ای بود. فقط کافی بود یک روز رئال ببازه تا صبح که می رم مدرسه همه کلاس فقط منو هو کنن به بهونه نور آفتاب پوستر رئال رو می زدم پشت شیشه کلاس...سیستم تیمی رئال حفظم شده بود آخر دفتر مشقم بر می داشتم برای بچه ها بازی شب رو تحلیل می کردم که قراره چی بشه ...خلاصه اون دوره سیاه رد شد و ماهم رفتیم دانشگاه. دیگه از اون موقع کمتر فرصت فوتبال دیدن دست داد. یعنی دل و دماغش هم نبود. تفریح های تازه پیدا شده بود دیگه. قشنگ هم رئال توی همین بازه رو اوج اومد دوباره و توی همین چند سال سه تا یوفا چمپیونز لیگ گرفت...جالبه من فرصت نکردم هیچ کدومش رو ببینم یا اصلا حواسم جای دیگه بود.

خلاصه بعد بوقی یه امسال می تونم متمرکز بشم روی بازی هاش اما امسالم که اگه این طور پیش بره دیگه باید باور کنم سَق من لابد سیاهه...چی بگم والا..هی..

[Actinium]

یکی از بدی های خنک شدن هوا اینه که بخاطر کم شدن تبخیر بدن آدم هی باید بره دستشویی....بخصوص اگه فعالیت و کار فکری هم بالا باشه...
گاهی فکر میکنم یک سطلی چیزی نزدیک خودم بزارم و خلاصه..آره. چون واقعا حوصله آدم سر می ره..تازه هنوز هوا هم کامل سرد نشده...عجب.

[ÆMÆշЇÑζ]

فك كنم اسم نسخه رو بايد تغيير بديم به اول مهر :|

[[ SouL ]]

فردا یک محرمه-_-