01-09-2017، 1:59
(آخرین ویرایش در این ارسال: 01-09-2017، 2:01، توسط PhilosophiasScientiae.)
اگر دیدی کنار ماه می خندم،میان باد می گریم.....حرفی نزن،به جایی چیزی نگو.
بگذار مردمان این سوی ماه و آن سوی آفتاب
در خانه هایی که چراغ ها یشان
پر از پروانه های مرده ست
در خواب نزدیک سحر
نام مرا هجی کنند.
چیزهایی امشب به یادم می آید:
ولی تو را به نیمه ماه قسم
بی خود از پشت پرده های سکوت
به هی نشستنم روی پله ها و
هی رفتنم تا سایه روشن ماه ،خرده مگیر.
چیزهایی امشب به یادم میآید،اطرافم.
دارم به چیزهایی فکر می کنم
که از فردا به دفترم سرک می کشند.
به خدا چیزهایی امشب به یادم می آید:
باید این جا،آن جا،درست کنار آمد و رفتن ما ،دریایی گمشده باشد.
باید این جا،آن جا،درست وسط چهار راه ،پنجره ای گمشده باشد،
با خیلی خیال ها که از پشت شیشه به دنیا نگاه می کنند.
باید از امروز ،خاطره "سین" را با خودم ببرم
همه ی گریه ها را به دوستم ماه بدهم
ببرد زیر خاک یک ستاره پنهان کند،
بعد بروم دنبال یک چیز آشنا:
راهی شاید،نامی شاید
که هی از یک جای فردا
به گم شدنم سرک میکشد.
از حالا اگر دیدی چتر و چمدانی کهنه در کوچه می دود ،دور می شود،
چیزی نگو.
بگذار به خاطر تو،بروم کمی چیزهای آشنا بیاورم.
باور کن همین چتر سیاه
همین بلیت های کهنه
نشان غربت ماست.
بگذار مردمان این سوی ماه و آن سوی آفتاب
در خانه هایی که چراغ ها یشان
پر از پروانه های مرده ست
در خواب نزدیک سحر
نام مرا هجی کنند.
چیزهایی امشب به یادم می آید:
ولی تو را به نیمه ماه قسم
بی خود از پشت پرده های سکوت
به هی نشستنم روی پله ها و
هی رفتنم تا سایه روشن ماه ،خرده مگیر.
چیزهایی امشب به یادم میآید،اطرافم.
دارم به چیزهایی فکر می کنم
که از فردا به دفترم سرک می کشند.
به خدا چیزهایی امشب به یادم می آید:
باید این جا،آن جا،درست کنار آمد و رفتن ما ،دریایی گمشده باشد.
باید این جا،آن جا،درست وسط چهار راه ،پنجره ای گمشده باشد،
با خیلی خیال ها که از پشت شیشه به دنیا نگاه می کنند.
باید از امروز ،خاطره "سین" را با خودم ببرم
همه ی گریه ها را به دوستم ماه بدهم
ببرد زیر خاک یک ستاره پنهان کند،
بعد بروم دنبال یک چیز آشنا:
راهی شاید،نامی شاید
که هی از یک جای فردا
به گم شدنم سرک میکشد.
از حالا اگر دیدی چتر و چمدانی کهنه در کوچه می دود ،دور می شود،
چیزی نگو.
بگذار به خاطر تو،بروم کمی چیزهای آشنا بیاورم.
باور کن همین چتر سیاه
همین بلیت های کهنه
نشان غربت ماست.
+نوشته فرنوش.
پی نوشت:فیلم خاک آشنا رو حتما" ببینید.امشب شب خاطره انگیزی برای همه کسانی بود که در جمع ما بودند.امیدوارم دوباره تکرار بشه.