بدترین اتفاق تو مدرسه!!!

[nazanin jon]

بذترینش؟

یه بار خون دماغ شدم به طئری که از حال رفتم 3روزم مدرسه نرفتم اون سال پایین ترین نمره ریاضی گرفتم-_-

[PARTO.18]

اول دبستان بودم دیوار سمت خودمو برچسب زده بودم نیمکت رو هم از وسط با برچسب گل نصف کرده بودم ب قسمتی ک مال من بود کلی برچسب و نقاشی و این جور چیزا چسبونده بودم...معلممونم چون منو دوس داشت چیزی بهم نمی گف ، یه روز یکی از بچه ها ب مدیر گفته بودن اونم اومد وضع دیوارو نیمکتو دید کم مونده بود سکته کنه بهم گف دخترم چرا اینارو چسبوندی اینجا نباید ب دیوار از این چیزا بزنی همین ک حرفش تموم شد شروع کردم به گریه کردن..انقدر گریه کردم بعدشم از کلاس رفتم بیرونو کوله پشتیمم برداشتم تو سالن با اخم ایستاده بودمو هرکاری میکردن نمی رفتم سر کلاس می گفتم زنگ بزنین پدر مادرم بیان تا تکلیف مارو روشن کنن..مدیر هم داشت دیوونه میشدو بلاخره زنگ زدن ننه بابام اومدن مدرسه و نمی دونم چیشد که برچسبام موندن رو دیوار و زنه دیگه بهم گیر نداد : /

[Jєιяαη]

گوشی بردم دزدیدن :|

[1207]

روزی که بامعلم دعوام شده بودشدید بیرونم کرده بوداز کلاس زنگ تفریح هم کلاسیمم برای حرس دادن همینطور تکرار می کرد اخرشم دعوامون شد سرم رو محکم زد تو دیوار که از هوش رفتم وقتی بیدار شدم تو بیمارستان بود سرم بخیه خوردهبود

[αℓι]

داشتیم با صف میرفتیم سر کلاس از بغل ناظممون رد شدم یه لحظه برگشتم نگاش کردم یکی از دوستام زد زیره خنده اینم فک کرده مسخرش کردم. بله دیگه افتاده به جونم مثه خر کتکم زد حتی تا پای اخراج هم رفتم که دیگه دوستم اومد گفت من به یه چیز دیگه میخندیدم

[Âπâlîâ]

ترکیدن یکی از دختران بر اثر هنوز قلقلک نکردن!

[آروشا راد]

بدترین نمره

[alone girl_sama]

ووواااييييي
چشمتون روز بد نبينه كه
اولاي سال بود دوهفته از مدرسه گذشته بود كلا معلم قرانمون از اول سال كلاس ما نيومده بود دوستام گفتن كلاسو بپيچونيم بريم حياط ما كه معلم نداريم
خلاصه چهار تايي رفتيم گوشه ترين نقطه حياط نشستيم كلي بگو و بخند نگو از اون طرف معلم مياد كلاسو بچه هام ميگن مارو زنگ اول ديدن مديرم ميفهمه و مياد مارو پيدا ميكنه خلاصه بگم پدرمون در اومد به غلط كردن افتاده بوديم

[koorosh-joon]

دیدم تاپیک خوبه دلم نیومد نگم

ماله پنج یا شیش سال پیشه وقتی دوم راهنمایی بودیم
قبل از رفتن به کلاس فوش میذاشتیم هرکی اول بره تو کلاس

یه بار یکی از بچه ها فوش گذاشته بود،خلاصه همه پشت در جمع شده بودن تا اولین نفر نباشن
بعد یکی از بچه ها زیر پا انداخت یکی دیگه چسبید کف کلاس
بعد بقیه بچه ها مث دعوا برره ای ریختن روش

حادثه ی منایی بود واسه خودش
هیچی دیگه اون بد بخت که زیر 30نفر آدم له شده بود حالش بد شد
عامل این فاجعه هم به فنا رفت/:

[*مونا*]

یه روز یادم بلاخره من و دوستام اون کسای که به ما متلک می انداختن اسامی شونو نوشتیم و رفتیم تو کلاساشون گفتیم شماهایی که انقدر بی شعورید چشمتون روز بد نبینه معاونا تو کلاسشون جلسه داشتن دوست منم از دهنش پرید بعد معاونمون اگه نمره انضبات که هیچی یه کارنامه ای بدم بدم دستتون که از تعجب دهنتون وا بمونه صب کن دارم براتون الان زنگ ذبزنم به خونوادتون ببینن شما هیچ پخی نمی شین بعد ما کلی زور کردیم گفتیم خاک پاتیم ما غلط کردیم بعد از این یه کارنامه درخشان به ما داد نورش خیلی زیاد بود چش ادمو کور می کرد فقط خوب شد به خانواده زنگ نزد